گنجور

شمارهٔ ۳۶۸

نفس عمریست می پیچد مرا در سینه می ترسم
عجب ماری شده پیدا در این گنجینه می ترسم
به چشم بس که گردد شکلهای مختلف ظاهر
چو بینم عکس خود در خانه آئینه می ترسم
به شهر از شالپوشان بس که پیدا شد خیانتها
به دوش هر که بینم خرقه پشمینه می ترسم
به حق چشم مخمور خود ای ساقی شرابم ده
سیه مست توام کی از شب آدینه می ترسم
به محشر می دهند ای سیدا اعضا گواهی را
به روز گیرودار از همدم دیرینه می ترسم

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

نفس عمریست می پیچد مرا در سینه می ترسم
عجب ماری شده پیدا در این گنجینه می ترسم
هوش مصنوعی: مدت زیادی است که حس می‌کنم چیزی در وجودم گرفتارم کرده و این احساس ترس را در من ایجاد کرده است. حسی شبیه به این که شاید یک موجود خطرناک درون من وجود داشته باشد، که به این گنجینه درونی من آسیب برساند.
به چشم بس که گردد شکلهای مختلف ظاهر
چو بینم عکس خود در خانه آئینه می ترسم
هوش مصنوعی: می‌گوید وقتی به آینه نگاه می‌کنم و تصویر خودم را می‌بینم، از تغییرات ظاهری و شکل‌های متفاوتی که ممکن است به خود بگیرم، می‌ترسم.
به شهر از شالپوشان بس که پیدا شد خیانتها
به دوش هر که بینم خرقه پشمینه می ترسم
هوش مصنوعی: در شهر، به خاطر وجود افرادی که شال‌های مخصوصی بر تن دارند، خیانت‌ها نمایان شده‌اند. هر بار که کسی را می‌بینم که ردایی پشمی پوشیده، ترس به وجودم راه می‌یابد.
به حق چشم مخمور خود ای ساقی شرابم ده
سیه مست توام کی از شب آدینه می ترسم
هوش مصنوعی: ای ساقی، حقا که به خاطر چشمان مستت از تو می‌خواهم که شرابم را به من برسانی. من که در تیرگی شب جمعه غرق در مستی‌ام، از این شب هراسی ندارم.
به محشر می دهند ای سیدا اعضا گواهی را
به روز گیرودار از همدم دیرینه می ترسم
هوش مصنوعی: در روز قیامت، اعضای بدن آدمی شهادت خواهند داد و من از اینکه در آن موقع بخواهم از همراه قدیمی‌ام، که همیشه با من بوده، حساب بکشم، می‌ترسم.