گنجور

شمارهٔ ۳۶۷

بی تو امشب بوی خون می آید از کاشانه ام
سنگ می بارد از دیوار و در بر خانه ام
از درون شیشه من تا سحر می رفت خون
بی لبت می ریخت می از جبهه پیمانه ام
در چراغ خانه ام می کرد روغن کار آب
باد صرصر بود لرزان از پر پروانه ام
آتشی در خرمن بنیاد من افتاده بود
برق همچون خوشه چین می گشت گرد دانه ام
پیکرم چون موی آتشدیده پیچ و تاب داشت
زلف بی تابی جدا می کرد دست از شانه ام
شمع از بی طاقتی می جست از جا چون سپند
آب می گردید و می شد کوه اگر همخانه ام
سیدا از خانه ام تا آن پری رو رفته است
بعد از این در کوچه و بازارها دیوانه ام

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بی تو امشب بوی خون می آید از کاشانه ام
سنگ می بارد از دیوار و در بر خانه ام
هوش مصنوعی: امشب بدون تو بوی خشونت و درد از خانه‌ام به مشام می‌رسد، گویی سنگ‌ها از دیوارها و درهای خانه‌ام سقوط می‌کنند.
از درون شیشه من تا سحر می رفت خون
بی لبت می ریخت می از جبهه پیمانه ام
هوش مصنوعی: از داخل شیشه من تا صبح، خون بدون لب تو بر زمین می‌ریزد و می‌نوشد از پیمانه‌ای که در دست دارم.
در چراغ خانه ام می کرد روغن کار آب
باد صرصر بود لرزان از پر پروانه ام
هوش مصنوعی: در چراغ خانه‌ام، روغن را به کار می‌بردند و باد سردی به نام صرصر باعث می‌شد که نور چراغ به شدت بلرزد، انگار که پروانه‌ای در حال پرواز باشد و بر اثر لرزش نور تحت تأثیر قرار گیرد.
آتشی در خرمن بنیاد من افتاده بود
برق همچون خوشه چین می گشت گرد دانه ام
هوش مصنوعی: آتش در خرمن زندگی‌ام شعله‌ور شده بود و برق مانند خوشه‌چین، دور دانه‌ام می‌چرخید.
پیکرم چون موی آتشدیده پیچ و تاب داشت
زلف بی تابی جدا می کرد دست از شانه ام
هوش مصنوعی: بدن من چون موی سوخته دارای پیچ و خم بود و زلف بی‌تابی که از شانه‌ام جدا می‌شد.
شمع از بی طاقتی می جست از جا چون سپند
آب می گردید و می شد کوه اگر همخانه ام
هوش مصنوعی: شمع به خاطر ناتوانی و بی‌پناهی‌اش از جا می‌پرید و مانند آتش به سوختن در می‌آمد. اگر همدم من بود، مانند کوهی محکم و استوار می‌شد.
سیدا از خانه ام تا آن پری رو رفته است
بعد از این در کوچه و بازارها دیوانه ام
هوش مصنوعی: عزیزم از خانه‌ام رفته است و حالا در کوچه‌ها و بازارها مثل یک دیوانه سرگردان هستم.