گنجور

شمارهٔ ۳۶۳

روی دلی ز مردم عالی نیافتم
زین درد و داغ کشته و مرهم نیافتم
گشتم تمام روی زمین را چو آفتاب
جای نشان ز منزل حاتم نیافتم
رفتم به اهل جاه که جویم به خود لباس
در بر به غیر جامه ماتم نیافتم
بنشسته اند اهل جهان آه بر جگر
در چشم تنگ ساغرشان نم نیافتم
همچون نفس به سینه هر کس فرو شدم
در پیچ دل ز روز جزا غم نیافتم
از بس که برده اند ز دلها حجاب را
شرم و حیا به دیده شبنم نیافتم
رفتم به طوف کعبه مقصود سیدا
جز چشم خویش چشمه زمزم نیافتم

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

روی دلی ز مردم عالی نیافتم
زین درد و داغ کشته و مرهم نیافتم
هوش مصنوعی: در میان مردم هیچ دل نازکی نیافتم که بتواند با درد و زخم‌های کشته شده و نداشتن درمان، همدردی کند.
گشتم تمام روی زمین را چو آفتاب
جای نشان ز منزل حاتم نیافتم
هوش مصنوعی: به هر کجای دنیا که رفتم، نتوانستم جایی را مثل منزل حاتم پیدا کنم که این همه مهربانی و بخشش داشته باشد.
رفتم به اهل جاه که جویم به خود لباس
در بر به غیر جامه ماتم نیافتم
هوش مصنوعی: رفتم به کسانی که در مقام و قدرت هستند تا خود را بیارایم، اما هیچ لباسی جز جامه عزای خود نیافتم.
بنشسته اند اهل جهان آه بر جگر
در چشم تنگ ساغرشان نم نیافتم
هوش مصنوعی: اهل دنیا در حال نشستن و افسوس خوردن هستند و در چشمانشان غمی عمیق دیده می‌شود، اما من هیچ نشانه‌ای از غم و اندوه در گوشه ساغرشان نمی‌بینم.
همچون نفس به سینه هر کس فرو شدم
در پیچ دل ز روز جزا غم نیافتم
هوش مصنوعی: مثل نفس که در سینه هر کسی جا دارد، در عمق دل هر کس نفوذ کردم و از روز حساب، هیچ اندوهی احساس نکردم.
از بس که برده اند ز دلها حجاب را
شرم و حیا به دیده شبنم نیافتم
هوش مصنوعی: به خاطر اینکه حجاب و موانع زیادی از دل‌ها برداشته شده است، دیگر شرم و حیا را در چشمانم نمی‌بینم.
رفتم به طوف کعبه مقصود سیدا
جز چشم خویش چشمه زمزم نیافتم
هوش مصنوعی: به کعبه رفتم تا هدفم را پیدا کنم، اما جز نگاه خودم، هیچ چیز دیگری مثل چشمه زمزم نیافتم.