گنجور

شمارهٔ ۳۶۰

پادشاها با تو جان دردمند آورده ام
گوشه چشمی که صید مستمند آورده ام
از شکرزار حلاوت کام من شیرین بکن
طوطی امید خود از بهر قند آورده ام
خون دل می ریزم و از ناله لبریزم چو نی
اشک دامن دامن افغان به بند آورده ام
آتش بی تابیم را از کرم آبی بزن
حالت بی طاقتی همچون سپند آورده ام
آهوی صحبت ز بند دست و پایم جسته است
پیکر پر پیچ و تابی چون کمند آورده ام
تا شود از دامنم کوتاه دست مدعی
خویش را امروز بر جای بلند آورده ام
کلک من بر صفحه بندد نقش های دلپذیر
سیدا تارو به شاه نقشبند آورده ام

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

پادشاها با تو جان دردمند آورده ام
گوشه چشمی که صید مستمند آورده ام
هوش مصنوعی: ای پادشاه، من با دلی پر از درد و رنج به درگاه تو آمده‌ام و امید دارم که با نگاهی مهربان، به حالم رسیدگی کنی و من را که در تنگدستی به سر می‌برم، نجات دهی.
از شکرزار حلاوت کام من شیرین بکن
طوطی امید خود از بهر قند آورده ام
هوش مصنوعی: از باغ شیرین زندگی، کام من را خوشمزه کن. من طوطی امیدم را با قندی که آورده‌ام، شاداب کنم.
خون دل می ریزم و از ناله لبریزم چو نی
اشک دامن دامن افغان به بند آورده ام
هوش مصنوعی: از دل خون می‌ریزم و از ناله‌ها پر شده‌ام، مانند نی که اشک‌هایم را ریخته و دامنم را از ناله و افغان پر کرده‌ام.
آتش بی تابیم را از کرم آبی بزن
حالت بی طاقتی همچون سپند آورده ام
هوش مصنوعی: آتش بی‌تابی ما را به خاطر لطف و مهربانی‌ات با آرامش خاموش کن، چون من احساسی شبیه به سوختن و بی‌تابی دارم.
آهوی صحبت ز بند دست و پایم جسته است
پیکر پر پیچ و تابی چون کمند آورده ام
هوش مصنوعی: گویی آهو یا موجودی زیبا از قید و بندهای من رهای یافته است، و من جسمی پیچیده و جذابی را به همراه دارم که مانند کمند است.
تا شود از دامنم کوتاه دست مدعی
خویش را امروز بر جای بلند آورده ام
هوش مصنوعی: برای اینکه مدعیان نتوانند به من دست درازی کنند، امروز دست خود را بر جای بلند نگه داشته‌ام.
کلک من بر صفحه بندد نقش های دلپذیر
سیدا تارو به شاه نقشبند آورده ام
هوش مصنوعی: قلم من بر کاغذ تصاویری دل‌نشین می‌کشد و طرح‌های زیبا را به ساحت شاه نقش‌بند ارائه می‌دهد.