گنجور

شمارهٔ ۳۵۴

حسنش آخر از هجوم خط تلف شد حیف حیف
سنبل پامال دوران چون علف شد حیف حیف
آنکه زلفش بازوی آزادگان در تاب داشت
زیر دست و پنجه هر ناخلف شد حیف حیف
گلشنش از غارت باد خزان تاراج یافت
دامن پاکش چو برگ گل ز کف شد حیف حیف
قامت سرو خط سبزش ز آه بی کسان
تخته مشق نوای چنگ و دف شد حیف حیف
آنکه روی خود طرف می کرد را خورشید و ماه
از نگاه خیره چشمان برطرف شد حیف حیف
گوهر مقصود باشد آب در کام نهنگ
رنج‌های ما عبث همچون صدف شد حیف حیف
در بخارا بود عمری سیدا پابست او
رشته بر پا در ره ملک نسف شد حیف حیف

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

حسنش آخر از هجوم خط تلف شد حیف حیف
سنبل پامال دوران چون علف شد حیف حیف
هوش مصنوعی: زیبایی او در نهایت تحت تأثیر ناگواری‌ها و مشکلات از بین رفت. افسوس، سنبل که باید درخشان و معطر باشد، به خاطر زمانه به وضعیتی مانند علف عادی افتاده است. افسوس و دریغ!
آنکه زلفش بازوی آزادگان در تاب داشت
زیر دست و پنجه هر ناخلف شد حیف حیف
هوش مصنوعی: آنکه موهایش مانند بازوی آزادگان جلوه‌گر بود، در برابر هر فرد نادرست و ناپخته تحت فشار قرار گرفت و این واقعا تأسف‌بار است.
گلشنش از غارت باد خزان تاراج یافت
دامن پاکش چو برگ گل ز کف شد حیف حیف
هوش مصنوعی: باغ او به علت وزش بادهای خزان ویران و نابود شده است. دامن پاکش، مانند برگ گل، از دست رفته و این واقعا جای تاسف دارد.
قامت سرو خط سبزش ز آه بی کسان
تخته مشق نوای چنگ و دف شد حیف حیف
هوش مصنوعی: قامت بلند و زیبا مانند سرو، با رنگ سبز خود، به دلیل حسرت و غم افرادی که کسی را ندارند، به یک تخته مشق تبدیل شده است که نوای خوشی از ساز چنگ و دف به گوش می‌رسد. افسوس و اندوهی در این احساس نهفته است.
آنکه روی خود طرف می کرد را خورشید و ماه
از نگاه خیره چشمان برطرف شد حیف حیف
هوش مصنوعی: آنکه زیبایی‌هایش جلب توجه می‌کرد، خورشید و ماه هم به دلیل نگاه خیره‌ام از دید من محو شدند. واقعاً افسوس که چنین چیزی به وقوع پیوست.
گوهر مقصود باشد آب در کام نهنگ
رنج‌های ما عبث همچون صدف شد حیف حیف
هوش مصنوعی: آب در دهان نهنگ مانند جواهری گرانبهاست، اما رنج و زحمات ما بی‌فایده مانند صدفی هستند که در برابر این گوهر قرار گرفته‌اند. افسوس بر این وضع!
در بخارا بود عمری سیدا پابست او
رشته بر پا در ره ملک نسف شد حیف حیف
هوش مصنوعی: در بخارا، شخصی به نام سیدا زندگی طولانی‌ای داشت و به او وابسته بود. او در مسیر رسیدن به سرزمین نسف، به دور باطل گرفتار آمد؛ چه تأسفی از این وضعیت!