شمارهٔ ۳۵
خون می چکد چو غنچه گل از سخن مرا
تیغ برهنه ایست زبان در دهن مرا
در هیچ جا قرار ندارم چو آفتاب
مهر رخ تو کرده چنین بی وطن مرا
پروانه را به بزم خود ای شمع ره مده
کوته زبان مساز بهر انجمن مرا
بعد از هلاکم از سر خاکم چو بگذری
سازد علم میان شهیدان کفن مرا
بی قامت تو سرو چو دو دست در نظر
بی روی تست طشت پر آتش چمن مرا
روزی که بهر قتل اسیران شوی سوار
هر موی تازیانه شود بر بدن مرا
روزی که پنجه ام ز گریبان جدا شود
ای سیدا چو مار خورد پیرهن مرا
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خون می چکد چو غنچه گل از سخن مرا
تیغ برهنه ایست زبان در دهن مرا
هوش مصنوعی: سخنان من مانند گلی است که از آن خون میچکد، و زبان من مانند تیغی برهنه است که در دهانم قرار دارد.
در هیچ جا قرار ندارم چو آفتاب
مهر رخ تو کرده چنین بی وطن مرا
هوش مصنوعی: من هیچ جا آرام و آسوده نیستم، مانند آفتاب که به خاطر زیبایی صورت تو بیخانمان شده است.
پروانه را به بزم خود ای شمع ره مده
کوته زبان مساز بهر انجمن مرا
هوش مصنوعی: ای شمع، پروانه را به مهمانی خود دعوت نکن، چرا که ممکن است به خاطر صحبتهای کوتاه و بیمحتوا، از من دور شود و به جمع ما نپیوندد.
بعد از هلاکم از سر خاکم چو بگذری
سازد علم میان شهیدان کفن مرا
هوش مصنوعی: پس از اینکه از دنیا بروم و در خاک بگذرم، علم و دانش به وسیلهٔ دیگران دربارهام زنده خواهد شد و در میان شهیدان، کفن من را به نشانهای از مقام و ارزشمندیام به نمایش خواهند گذاشت.
بی قامت تو سرو چو دو دست در نظر
بی روی تست طشت پر آتش چمن مرا
هوش مصنوعی: از نبود تو، قامت سرو به مانند دو دست در چشم میآید، و بدون چهره تو، چمن برای من مانند تشت پر از آتش است.
روزی که بهر قتل اسیران شوی سوار
هر موی تازیانه شود بر بدن مرا
هوش مصنوعی: روزی که برای کشتن اسیران آماده میشوی، هر تار موی من به مانند تازیانهای بر بدنم ضربه میزند.
روزی که پنجه ام ز گریبان جدا شود
ای سیدا چو مار خورد پیرهن مرا
هوش مصنوعی: روزی که دستم از گریبانم آزاد شود، ای سید، مانند ماری که به لباس من میچسبد، مرا ببرد.