گنجور

شمارهٔ ۳۴

تا جلوه عنان تو برداست هوش ما
دارد سری به حلقه فتراک گوش ما
لب بستر کی به غنچه گشاید در نشاط
باشد کلید فتح زبان خموش ما
ای محتسب رعایت خود را نگاه دار
دست سبوی باده رسیده به دوش ما
ما را هلاک می کنی و خنده می زنی
شهد است خوردن تو زهر است نوش ما
تا پا کشیده ایم ز میخانه سیدا
افتاده رخنه یی به صف می فروش ما

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

تا جلوه عنان تو برداست هوش ما
دارد سری به حلقه فتراک گوش ما
هوش مصنوعی: حضور تو سبب می‌شود که ما از دقت و آگاهی خود غافل شویم، گویی توجه‌مان به تو معطوف شده و دیگر چیزی از اطراف نمی‌فهمیم.
لب بستر کی به غنچه گشاید در نشاط
باشد کلید فتح زبان خموش ما
هوش مصنوعی: وقتی که به شادی و نشاط می‌رسیم، زبان ما ساکت نخواهد ماند و احساسات ما به خوبی بیان خواهند شد. در این وضعیت، طبیعت خود را نشان می‌دهد و مانند غنچه‌ای که در بسترش شکوفا می‌شود، ما نیز در حال بروز و ابراز خود هستیم.
ای محتسب رعایت خود را نگاه دار
دست سبوی باده رسیده به دوش ما
هوش مصنوعی: ای نگهبان دین، به خودت برس و به کار خودت توجه کن، زیرا ما در حال حمل پیاله‌ای از شراب هستیم که بر دوش ما قرار دارد.
ما را هلاک می کنی و خنده می زنی
شهد است خوردن تو زهر است نوش ما
هوش مصنوعی: تو ما را به هلاکت می‌کشی و در عین حال می‌خندی؛ گوارایی نوشیدن تو برای ما مانند زهر است.
تا پا کشیده ایم ز میخانه سیدا
افتاده رخنه یی به صف می فروش ما
هوش مصنوعی: تا وقتی از میخانه بیرون رفته‌ایم، در صف می‌فروشی ما، مشکلی به وجود آمده است.