گنجور

شمارهٔ ۳۴۷

گر کشم از سینه خود آه گردون سای خویش
بیستون را بر کنم چون گردباد از جای خویش
سینه را از داغهای دل چراغان کرده ام
دسته گل بسته ام از لاله صحرای خویش
اضطرابم در بیابان ها بود موج سراب
می روم بهر تماشا بر لب دریای خویش
تا نسازد آرزو تکلیف بر هر در مرا
بندها از کنده زانو نهم بر پای خویش
شمع بزم آرامی و پروانه در جان باختن
مردم از اندیشه معشوق بی پروای خویش
در قبای کهنه همچون سرو عمر من گذشت
روزگاری شد خجالت دارم از اعضای خویش
تیشه بر کف سیدا گر رو نهم بر بیستون
بهر استقبال خیزد بیستون از جای خویش

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گر کشم از سینه خود آه گردون سای خویش
بیستون را بر کنم چون گردباد از جای خویش
هوش مصنوعی: اگر از درون خود آهی عمیق بکشم، مانند طوفانی که کوه بیستون را از جا بکند، می‌توانم مشکلات و موانع را کنار بزنم.
سینه را از داغهای دل چراغان کرده ام
دسته گل بسته ام از لاله صحرای خویش
هوش مصنوعی: قلبم را از درد و غم پر کرده‌ام و برای خودم گلی از لاله‌های سرزمینم درست کرده‌ام.
اضطرابم در بیابان ها بود موج سراب
می روم بهر تماشا بر لب دریای خویش
هوش مصنوعی: نگرانی و ناامنی‌ام در بیابان‌ها وجود داشت. حالا که به سمت ساحل دریا می‌روم، تنها برای تماشای آن به ساحل خود می‌روم.
تا نسازد آرزو تکلیف بر هر در مرا
بندها از کنده زانو نهم بر پای خویش
هوش مصنوعی: تا زمانی که آرزوهایم وظایفی برایم ایجاد نکنند، زانوهایم را از بندها آزاد کرده و بر پاهای خود می‌ایستم.
شمع بزم آرامی و پروانه در جان باختن
مردم از اندیشه معشوق بی پروای خویش
هوش مصنوعی: شمع بزم، که نماد روشنی و زیبایی است، در حالی که پروانه عاشق و بی‌تاب است، نشان‌دهنده‌ی عشق و شیدایی مردم به معشوقی است که بی‌توجه به محبت آن‌ها زندگی می‌کند. این عشق و وابستگی عمیق باعث رنج و درد آن‌ها می‌شود.
در قبای کهنه همچون سرو عمر من گذشت
روزگاری شد خجالت دارم از اعضای خویش
هوش مصنوعی: در لباسی کهنه مانند درخت سرو، عمر من سپری شد و حالا که به گذشته نگاه می‌کنم، از وضعیت خود خجالت‌زده‌ام.
تیشه بر کف سیدا گر رو نهم بر بیستون
بهر استقبال خیزد بیستون از جای خویش
هوش مصنوعی: اگر سیدی با تیشه به دست به سوی بیستون برود، بیستون از جای خود به استقبال او خواهد آمد.