گنجور

شمارهٔ ۳۳۵

با که روشن سازم احوال دل افگار خویش
تا یکی چون شمع سوزم بر سر بیمار خویش
بهر آسایش گر از غمخانه سر بیرون کنم
می نهم چون سایه پهلو بر ته دیوار خویش
یوسف من از خریداران کسادی می کشد
بر دکان آتش زنم از سردیی بازار خویش
بر سر من آسیا گردد تحمل می کنم
چون نمی بینم کسی را زیر گردون بار خویش
بر بدن از ناله . . .
. . . را خویش

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

با که روشن سازم احوال دل افگار خویش
تا یکی چون شمع سوزم بر سر بیمار خویش
هوش مصنوعی: با کی می‌توانم حال و روز دل داغدیده‌ام را در میان بگذارم، تا کسی مانند شمعی روشن شود و بر بالین دردمند من بیدار بماند؟
بهر آسایش گر از غمخانه سر بیرون کنم
می نهم چون سایه پهلو بر ته دیوار خویش
هوش مصنوعی: برای آرامش و آسایش خود اگر از دنیای غم بیرون بیایم، مانند سایه‌ای به آرامی در کنار دیوار خودم می‌نشینم.
یوسف من از خریداران کسادی می کشد
بر دکان آتش زنم از سردیی بازار خویش
هوش مصنوعی: من، یوسف خود را در بازار کساد و سرد می‌بینم و به خاطر این رکود، با آتش عشق و شوق زندگی‌ام را روشن می‌کنم تا از این سرما و بی‌حالی فاصله بگیرم.
بر سر من آسیا گردد تحمل می کنم
چون نمی بینم کسی را زیر گردون بار خویش
هوش مصنوعی: تحمل می‌کنم که زندگی بر من سخت بگذرد و مرا خرد کند، زیرا نمی‌بینم کسی را که زیر بار مشکلاتش به درد می‌آید.
بر بدن از ناله . . .
. . . را خویش
هوش مصنوعی: بر تن آدمی نشانه‌های رنج و درد فراوانی وجود دارد که به واسطه‌ی ناله‌ها و زجرهایی که متحمل شده، به وجود آمده‌اند. این نشانه‌ها نمایانگر حرارت و احساسی است که در نتیجه‌ی تجارب و سختی‌ها بر او نشسته است.