گنجور

شمارهٔ ۳۳۳

ای که خون کردی دل ما راز چشم ما مپرس
می شوی سرگشته از گرداب این دریا مپرس
با تنک ظرفان حدیث باده گلگون مگوی
پیش خم زانو زن و کیفیت از مینا مپرس
خار و گل را نیست در بازار آتش اعتبار
امتیاز هجر و وصل از عاشق شیدا مپرس
نیست مجنون را به اسباب جهان دلبستگی
خانه بر پا ساختن از سیل بی پروا مپرس
از غبار کوی او بر دیده زاهد مگوی
امتیاز توتیا از چشم نابینا مپرس
از دل گم گشته ام کم جو نشان گرد باد
بوی خون می آید از دامان این صحرا مپرس
سیدا این آن غزل باشد که صایب گفته است
می کنی قایم قیامت را از آن بالا مپرس

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای که خون کردی دل ما راز چشم ما مپرس
می شوی سرگشته از گرداب این دریا مپرس
هوش مصنوعی: ای کسی که دل ما را به خون نشاندی، راز چشمان ما را نپرس؛ زیرا در این دریا، اگر غرق شوی، سرگشتگی‌ات را هم نباید از ما بپرسی.
با تنک ظرفان حدیث باده گلگون مگوی
پیش خم زانو زن و کیفیت از مینا مپرس
هوش مصنوعی: با افرادی که علم و دانش کمتری دارند، درباره‌ی شراب قرمز صحبت نکن. در برابر میخانه زانو بزن و از ویژگی‌های شراب در مینا سؤال نکن.
خار و گل را نیست در بازار آتش اعتبار
امتیاز هجر و وصل از عاشق شیدا مپرس
هوش مصنوعی: در بازار عشق، خار و گل ارزش و بهایی ندارند. برای فهمیدن تأثیر دوری و نزدیکی در عشق، از عاشق بی‌تاب سؤال نکن.
نیست مجنون را به اسباب جهان دلبستگی
خانه بر پا ساختن از سیل بی پروا مپرس
هوش مصنوعی: مجنون هیچ تعلقی به وسایل و امور دنیاست. او به زندگی و ساختن خانه از دل سیل و مشکلات بی‌پروا می‌پردازد، پس از او در این مورد چیزی نپرس.
از غبار کوی او بر دیده زاهد مگوی
امتیاز توتیا از چشم نابینا مپرس
هوش مصنوعی: از غبار کوی او، زاهد! امتیاز توتیا را از چشم نابینا نپرس. این جمله به نوعی بیانگر این است که نباید انتظار داشت کسی که بینا نیست، زیبایی‌ها یا ارزش‌های خاصی را درک کند. زاهدی که در کوی محبوبش قدم می‌زند، نمی‌تواند به درستی در مورد امتیازها و زیبایی‌های آنجا صحبت کند، چون خود تجربه‌ای از آن ندارد.
از دل گم گشته ام کم جو نشان گرد باد
بوی خون می آید از دامان این صحرا مپرس
هوش مصنوعی: از دل گم شده‌ام، اما نشانی از خود را جستجو نکن. بوی خون از دامن این صحرا به مشام می‌رسد، پس از آن نپرس.
سیدا این آن غزل باشد که صایب گفته است
می کنی قایم قیامت را از آن بالا مپرس
هوش مصنوعی: این بیت اشاره به نظارت و مشاهده قیامت دارد و می‌گوید که کسی که در آن بالا (عالم بالا یا عالم غیب) است، نیازی به پرسش در مورد قیامت ندارد. در واقع، اشاره به این دارد که در آن سطح، همه چیز روشن و واضح است و نیازی به کنکاش و پرسش نیست.