شمارهٔ ۳۲۹
فرهاد ناله می کند از تیشه ام هنوز
آید صدا ز تربت همپیشه ام هنوز
پیمانه ها به محتسبان آشنا شدند
پنهان درون سنگ بود شیشه ام هنوز
گلها خزان شدند و چمن ماند از نشاط
نشکفته است غنچه اندیشه ام هنوز
لب تشنگان ز سایه من بهره می برند
آبی نخورده است رگ و ریشه ام هنوز
ساغر به کوی باده فروشان نبرده ام
بیرون نرفته است می از شیشه ام هنوز
ای برق پا منه به نیستان خانه ام
آسودگی ندیده ام از بیشه ام هنوز
از خاک کوهکن شب و روز آید این صدا
در آرزوی آب دم تیشه ام هنوز
مانند غنچه سر به گریبان کشیده ام
گلچین رسید و رفت در اندیشه ام هنوز
عمریست سیدا ز می انکار کرده ام
ساقی دهد قسم به سر شیشه ام هنوز
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
فرهاد ناله می کند از تیشه ام هنوز
آید صدا ز تربت همپیشه ام هنوز
هوش مصنوعی: فرهاد هنوز از درد تیشهاش ناله میکند و صدای او همچنان از خاک همسرش به گوش میرسد.
پیمانه ها به محتسبان آشنا شدند
پنهان درون سنگ بود شیشه ام هنوز
هوش مصنوعی: در اینجا به منظور نشان دادن حالتی از راز و پنهانی، اشاره به این دارد که لیوانها به نظارتکنندگان خود آشنا شدهاند و دیگر نمیتوانند از دید آنها پنهان بمانند. در عین حال، درون خود سنگ، شیشهای وجود دارد که هنوز نمیتواند خود را نمایان کند و این موضوع نشاندهنده نوعی درونی بودن و ناپیدایی است. شیشه که نمایانگر زیبایی و روشنی است، هنوز در غباری از سنگ پنهان است و به نوعی نماد جویای حقیقت و وجود نهان درون ما است.
گلها خزان شدند و چمن ماند از نشاط
نشکفته است غنچه اندیشه ام هنوز
هوش مصنوعی: گلها پژمرده و زرد شدهاند، اما چمن هنوز زنده و شاداب است. با این حال، اندیشه و ایدههای من هنوز به بلوغ نرسیده و درونم خام ماندهاند.
لب تشنگان ز سایه من بهره می برند
آبی نخورده است رگ و ریشه ام هنوز
هوش مصنوعی: تشنگان از سایه من بهرهمند میشوند، اما خودم هنوز حتی آبی ننوشیدهام و جان و ریشهام از آن بیبهره است.
ساغر به کوی باده فروشان نبرده ام
بیرون نرفته است می از شیشه ام هنوز
هوش مصنوعی: من هنوز از شیشهام می نخوردهام و ساغرم را به کوی بادهفروشان نبردهام.
ای برق پا منه به نیستان خانه ام
آسودگی ندیده ام از بیشه ام هنوز
هوش مصنوعی: ای برق، نیستان من را تحت تأثیر قرار نده. من هیچگاه آرامش را در خانهام تجربه نکردهام و هنوز هم از جنگل و طبیعت دور ماندهام.
از خاک کوهکن شب و روز آید این صدا
در آرزوی آب دم تیشه ام هنوز
هوش مصنوعی: از دل کوه، صدای کار مداوم و تلاش بیپایان به گوش میرسد. همیشه در آرزوی آب و سرسبزی هستم و هنوز هم به وسیله تیشهام مشغول کارم.
مانند غنچه سر به گریبان کشیده ام
گلچین رسید و رفت در اندیشه ام هنوز
هوش مصنوعی: من در حالتی شبیه غنچهای که سرش را به درون پوشانده است، نشستهام. گلچینی آمده و رفته، اما هنوز در افکارم هستم.
عمریست سیدا ز می انکار کرده ام
ساقی دهد قسم به سر شیشه ام هنوز
هوش مصنوعی: مدت طولانی است که من از شراب روگردان شدهام، اما ای ساقی، هنوز هم به سر شیشهام قسم میخورم.

سیدای نسفی