شمارهٔ ۳۲۵
نمی رود ز دم یاد آن جوان هرگز
کسی چو من نزده آتشی به جان هرگز
چونی اگر چه سراپای من ز ناله پر است
نکرده ام به سر کوی او فغان هرگز
به بوستان جهان غنچه یی که من دارم
چو گل نمی شنود حرف باغبان هرگز
مباد چشم من افتد بروی اهل جهان
ز خانه پا نگذارم بر آستان هرگز
به لاله زار دل خود نظاره یی دارم
نرفته ام به تماشای بوستان هرگز
کسی ندیده چو من بی وفایی گل را
نمی کند به چمن فکر آشیان هرگز
ز بس که اهل جهان خصم یکدیگر شده اند
نمی روم به ملاقات دوستان هرگز
ز اهل جاه امید ملایمت دور است
مراد کس بزآید ز آسمان هرگز
به رنگ کاهی عشاق می زند پهلو
نظر نمی کنم از رشک بر خزان هرگز
نسیم صبح درآورد غنچه را بر حرف
مرا نداد سخن رو به آن دهان هرگز
سخنور از دم شمشیر رو نمی تابد
به تیغ خامه نمی ماند از زمان هرگز
به نخل قامت او سیدا مروت نیست
کسی نخورده بر از شاخ ارغوان هرگز
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
نمی رود ز دم یاد آن جوان هرگز
کسی چو من نزده آتشی به جان هرگز
هوش مصنوعی: هیچکس مانند من هرگز یاد آن جوان را فراموش نمیکند و هیچکس به اندازه من آتش اشتیاق و عشق را در دل نداشته است.
چونی اگر چه سراپای من ز ناله پر است
نکرده ام به سر کوی او فغان هرگز
هوش مصنوعی: اگرچه وجود من پر از ناله و زاری است، اما هرگز در کوی او فریاد نزدهام.
به بوستان جهان غنچه یی که من دارم
چو گل نمی شنود حرف باغبان هرگز
هوش مصنوعی: من در دنیای خود گلی دارم که به حرفهای باغبان توجهی نمیکند.
مباد چشم من افتد بروی اهل جهان
ز خانه پا نگذارم بر آستان هرگز
هوش مصنوعی: نمیخواهم که نگاه من به افرادی که در این دنیا هستند بیفتد، بنابراین هرگز از خانه خارج نمیشوم و به درِ کسی نزدیک نمیشوم.
به لاله زار دل خود نظاره یی دارم
نرفته ام به تماشای بوستان هرگز
هوش مصنوعی: من همیشه به زیبایی و احساسات قلب خود توجه دارم و هرگز به دنبال زیباییهای بیرونی باغها نرفتهام.
کسی ندیده چو من بی وفایی گل را
نمی کند به چمن فکر آشیان هرگز
هوش مصنوعی: هیچ کس مانند من وفاداری گل را ندیده است، او هرگز به فکر جایی برای زندگی در چمن نیست.
ز بس که اهل جهان خصم یکدیگر شده اند
نمی روم به ملاقات دوستان هرگز
هوش مصنوعی: به خاطر اینکه انسانها از همدیگر دشمنی میکنند، هرگز به دیدن دوستانم نمیروم.
ز اهل جاه امید ملایمت دور است
مراد کس بزآید ز آسمان هرگز
هوش مصنوعی: از افراد جاهطلب نمیتوان انتظار دوستی و ملایمت داشت، زیرا کسی که بخواهد به هدفش برسد، هرگز از آسمان به او نخواهد رسید.
به رنگ کاهی عشاق می زند پهلو
نظر نمی کنم از رشک بر خزان هرگز
هوش مصنوعی: عشاق به رنگ زرد و کاهی میزنند و من از روی حسادت به خزان، هرگز به آن نگاه نمیکنم.
نسیم صبح درآورد غنچه را بر حرف
مرا نداد سخن رو به آن دهان هرگز
هوش مصنوعی: نسیم صبح غنچه را باز کرد، اما از حرف من خبری نبود و هرگز به آن لبها سخنی نگفت.
سخنور از دم شمشیر رو نمی تابد
به تیغ خامه نمی ماند از زمان هرگز
هوش مصنوعی: سخنور به راحتی از تیغ و شمشیر نمیگذرد و قلم او در برابر زمان هرگز از بین نمیرود.
به نخل قامت او سیدا مروت نیست
کسی نخورده بر از شاخ ارغوان هرگز
هوش مصنوعی: در اینجا به زیبایی و قامت بلند او اشاره شده است و به نوعی نشاندهندهی احترام به شخصیت اوست. همچنین میگوید که کسی نتوانستهاست به او آسیب برساند، همانطور که کسی نمیتواند از شاخ درخت ارغوان بکند. این متن به معنای محافظت و حرمت گذاری به فرد مذکور است.

سیدای نسفی