گنجور

شمارهٔ ۳۲۲

خط برآوردی و بر جا سرو چالاکت هنوز
می خورد خون مرا مژگان بی باکت هنوز
می زند خورشید را صبح بناگوشت به خاک
آسمان حیران رخسار عرقناکت هنوز
گرچه خوبان را کند سودای خط بی عقل و هوش
آفرین می خیزد از هر سو به ادراکت هنوز
می کشد ما را به خود گرم آشنائی های تو
در پی دل می رود زلف هوسناکت هنوز
کی توانم چون قبا سرو تو را در بر کشید
دست من دور است از پیراهن چاکت هنوز
می شود هر صبحدم دستار زاهد در سماع
در تمنای طواف دامن پاکت هنوز
سیدا با او نمی خواهی کسی را همنشین
با جوانان هست این پیرانه امساکت هنوز

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

خط برآوردی و بر جا سرو چالاکت هنوز
می خورد خون مرا مژگان بی باکت هنوز
هوش مصنوعی: خود را به نمایش گذاشتی و هنوز هم شاخ و برگ زیبایت در نظر من است. مژگانت که بی‌پروا و بی‌اعتنا به من هستند، هنوز هم مانند گذشته قلبم را می‌سوزانند.
می زند خورشید را صبح بناگوشت به خاک
آسمان حیران رخسار عرقناکت هنوز
هوش مصنوعی: خورشید صبحگاهی، پرتوهایش را بر پوست زمین می‌تاباند و آسمان در شگفتی است، در حالی که هنوز عرق صورتت نمایان است.
گرچه خوبان را کند سودای خط بی عقل و هوش
آفرین می خیزد از هر سو به ادراکت هنوز
هوش مصنوعی: هرچند زیبایان در خیالات خود دچار شوق و شیدایی هستند و از هر سو احساسات و جذبه‌های بسیاری به وجود می‌آید، اما هنوز هم درک و فهم تو در این میان باقی است.
می کشد ما را به خود گرم آشنائی های تو
در پی دل می رود زلف هوسناکت هنوز
هوش مصنوعی: ما را به خود می‌کشانی؛ آشنایی‌های تو ما را مجذوب کرده است. دل ما هنوز در پی زلف‌های جذاب و فریبنده‌ات است.
کی توانم چون قبا سرو تو را در بر کشید
دست من دور است از پیراهن چاکت هنوز
هوش مصنوعی: من چگونه می‌توانم مانند قبا، زیبایی تو را در آغوش بگیرم، در حالی که دست من هنوز به دامن پاره‌ات نمی‌رسد.
می شود هر صبحدم دستار زاهد در سماع
در تمنای طواف دامن پاکت هنوز
هوش مصنوعی: هر صبح که می‌رسد، زاهد با دستاری بر سر، درحالی‌که در حال سماع است، همچنان در آرزوی طواف دامن پاک تو به سر می‌برد.
سیدا با او نمی خواهی کسی را همنشین
با جوانان هست این پیرانه امساکت هنوز
هوش مصنوعی: ای سید، اگر با کسی دوست نمی‌شوی، بدان که با جوانان همنشینی، اما هنوز هم در این دوران پیری، از خواسته‌هایت دست برنمی‌داری.