شمارهٔ ۳۲۰
سبزه خط بخشد از لعل لب او جان به ابر
می دهد این خضر آب از چشمه حیوان به ابر
کشت ما بی حاصلان از تشنگی لب خشک ماند
گوشه چشمی نما ای دیده گریان به ابر
جود ذاتی بس که از اهل مروت برده اند
می ستاند گردم آبی دهد عمان به ابر
کشت زار عالم از چشم تر ما خرم است
در زمان ما ندارد حاجتی دهقان به ابر
آستین از گریه من حلقه گرداب شد
می شود دریا چو بگذارد کسی دامان به ابر
سد راهم آن سر کو گر نگردد سیدا
موج اشکم می رساند تیغ چون توفان به ابر
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
سبزه خط بخشد از لعل لب او جان به ابر
می دهد این خضر آب از چشمه حیوان به ابر
هوش مصنوعی: سبزه از زیبایی لبان او رونق میگیرد و او جان تازهای به ابرها عطا میکند، مانند خضر که آب حیات را از چشمهاش به ابر میبخشد.
کشت ما بی حاصلان از تشنگی لب خشک ماند
گوشه چشمی نما ای دیده گریان به ابر
هوش مصنوعی: کشت ما که بیفایده مانده، از شدت تشنگی لبهایمان خشک شده است. ای چشمی که گریه میکنی، فقط یک نگاه به ابرها بینداز.
جود ذاتی بس که از اهل مروت برده اند
می ستاند گردم آبی دهد عمان به ابر
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر از سخاوت و بزرگواری صحبت میکند. او میگوید که این ویژگی نیکو به اندازهای در وجودش رسوخ کرده است که میتواند از کسانی که اهل مروت و بزرگمنشی هستند، بهرهبرداری کند. به نوعی، او خود را به آب و ابر تشبیه کرده است؛ مانند آبی که از ابر میبارد و به وسیله آن سیراب میشود. به عبارت دیگر، این سخاوت و نیکویی به او زندگی و تازگی میبخشد.
کشت زار عالم از چشم تر ما خرم است
در زمان ما ندارد حاجتی دهقان به ابر
هوش مصنوعی: زمینهای کشاورزی در زیر نگاه پرآب ما سرسبز و آباد است و در زمان ما، کشاورز به بارش باران نیازی ندارد.
آستین از گریه من حلقه گرداب شد
می شود دریا چو بگذارد کسی دامان به ابر
هوش مصنوعی: آستین من به خاطر گریهام به اندازهای پر از آب شده که به گرداب تبدیل گشته است. وقتی که کسی دامنش را به ابر بگذارد، ممکن است دریا به وجود بیاید.
سد راهم آن سر کو گر نگردد سیدا
موج اشکم می رساند تیغ چون توفان به ابر
هوش مصنوعی: در مسیر من، آن سوی کوه، اگر سیدا (رسم و راه) تغییر نکند، اشکهای من به مانند سیل، همچون تیزی طوفان به ابر میرسد.

سیدای نسفی