شمارهٔ ۳۱۹
از وصال او مرا شد ناتوانی بیشتر
تا مرا دولت میسر شد شدم درویشتر
داد مرگ کوهکن مژگان شیرین را رواج
خون خود ریزم برای آبروی نیشتر
چون چراغ صبحدم اکنون ندارم اعتبار
محرم هنگامه اش چون شمع بودم پیشتر
تازه تر شد سیدا داغ دل از پیغام او
غنچه گل از نسیم صبح گردد ریشتر
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
از وصال او مرا شد ناتوانی بیشتر
تا مرا دولت میسر شد شدم درویشتر
هوش مصنوعی: دوستی و نزدیکی به او باعث شده است که من بیشتر از قبل احساس ناتوانی کنم. وقتی که سعادت و خوشبختی به من روی آورد، در واقع حالتی از درویشی و بینیازی پیدا کردم.
داد مرگ کوهکن مژگان شیرین را رواج
خون خود ریزم برای آبروی نیشتر
هوش مصنوعی: سختی و آلام بازگشت به گذشته شیرین را با تمام وجود حس میکنم و به یاد آن روزها، برای حفظ اعتبارم از جانم مایه میگذارم.
چون چراغ صبحدم اکنون ندارم اعتبار
محرم هنگامه اش چون شمع بودم پیشتر
هوش مصنوعی: اکنون مثل چراغ صبح که به پایان روز میرسد، دیگر ارزشی ندارم. در زمانهای گذشته، در مجالس خاص و مهم مانند شمع، روشن و محرم بودم.
تازه تر شد سیدا داغ دل از پیغام او
غنچه گل از نسیم صبح گردد ریشتر
هوش مصنوعی: دل سیدا دوباره به خاطر پیغام او داغ شده است، مثل اینکه غنچه گل از نسیم صبح تازه میشود و باز میشود.

سیدای نسفی