گنجور

شمارهٔ ۳۱۳

صدای مقدم گلچین چو در گلزار می آید
گریبان چاک بلبل بر سر بازار می آید
چو گل وا کرده اند آغوش های خود خیابانها
مگر در بوستان آن سرو خوشرفتار می آید
نمی باشد خلاف وعده در خاطر بزرگان را
زآب گوهر است آبی که از کهسار می آید
مبادا ناقصی را بر سر افتد شور منصوری
صدای دورباش از حاجبان دار می آید
به دریا می برم آئینه لب تشنه خود را
غبار آلوده است آبی که از جوبار می آید
کلاه خانه بر دوشان حصار عافیت باشد
بلاها آدمی را بر سر از دستار می آید
مرا هرگز نباشد شکوه از بند قبای او
به خاطر صد گره از حرف پهلو دار می آید
چو بلبل هر دم انگیز پریدن می کند چشمم
مگر امشب به خوابم آن گل رخسار می آید
قدم ای سیدا در باغ اگر بی یار بگذارم
به پابوسی مرا خار از سر دیوار می آید

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

صدای مقدم گلچین چو در گلزار می آید
گریبان چاک بلبل بر سر بازار می آید
هوش مصنوعی: صدای خوش‌آمد گلی که تازه به گلستان می‌آید، باعث می‌شود بلبل با صدای بلند و شوق، لباستان را چاک و دامن بزند و خود را در میدان نشان دهد.
چو گل وا کرده اند آغوش های خود خیابانها
مگر در بوستان آن سرو خوشرفتار می آید
هوش مصنوعی: باز شدن آغوش گل‌ها مانند خیابان‌ها است، آیا آن قد بلند خوش‌رفتار در بوستان می‌آید؟
نمی باشد خلاف وعده در خاطر بزرگان را
زآب گوهر است آبی که از کهسار می آید
هوش مصنوعی: خلاف وعده کردن در نظر افراد بزرگ جایز نیست، مانند آبی که از کوه‌ها سرازیر می‌شود و خالص و با ارزش است.
مبادا ناقصی را بر سر افتد شور منصوری
صدای دورباش از حاجبان دار می آید
هوش مصنوعی: مراقب باش که به کسی که ناقص و ناتوان است، آسیبی نرسد؛ زیرا صدای غم و نگرانی از دور به گوش می‌رسد و این نشانه‌ای از حضور حاضران در صحنه است.
به دریا می برم آئینه لب تشنه خود را
غبار آلوده است آبی که از جوبار می آید
هوش مصنوعی: من آئینه‌ای را که تشنه است همراه خود به دریا می‌برم، اما آبی که از جوبار می‌آید، غبارآلود و آلوده است.
کلاه خانه بر دوشان حصار عافیت باشد
بلاها آدمی را بر سر از دستار می آید
هوش مصنوعی: کلاه خانه به دوش انسان، محافظ و نگهبان او در برابر مشکلات و سختی‌هاست، و آن بلاها مانند سر و لباس بر او نازل می‌شوند.
مرا هرگز نباشد شکوه از بند قبای او
به خاطر صد گره از حرف پهلو دار می آید
هوش مصنوعی: هرگز از محدودیت‌های زیبایی او گله‌ای ندارم، چرا که به خاطر هر یک از این محدودیت‌ها، سخن و داستان‌های زیادی از کنارش می‌آید.
چو بلبل هر دم انگیز پریدن می کند چشمم
مگر امشب به خوابم آن گل رخسار می آید
هوش مصنوعی: مانند بلبل که هر لحظه آرزوی پرواز می‌کند، چشمانم امیدوارند که شاید امشب در خوابم آن گل زیبای رویش ظاهر شود.
قدم ای سیدا در باغ اگر بی یار بگذارم
به پابوسی مرا خار از سر دیوار می آید
هوش مصنوعی: ای آقا، اگر در باغ قدم بگذاری و یاری در کنارت نباشد، به خاطر ارادت و عشق به تو، حتی خارهایی که روی دیوار هستند، به سراغ من خواهند آمد تا مرا به زمین بیفکنند و به سراغ تو بیایند.