شمارهٔ ۳۰۹
عقل و هوشم رفت تا آن تندخو خنجر کشید
کاروان گردد روان جایی که آتش سرکشید
دست افسوس است زنجیر نگه در کوی بخل
حلقه نتواند خموشی را ز گوش کر کشید
چشمه آئینه را پر کرد از آب حیات
انتقام خویش را از خضر اسکندر کشید
در دل او ناله ام هرگز نمیسازد اثر
صفحه آئینه را کی می توان مسطر کشید
قطره آبی که بحر انداخت در کام صدف
از گلویش ناگذشته در عوض گوهر کشید
از سپند من گریزان گشت آتش همچو برق
رخت هستی را سمندر زیر خاکستر کشید
کهکشان را برق آهم موی آتش دیده کرد
اژدهای ناله من آسمان را در کشید
بر حواس اهل دولت نیست هرگز امتیاز
کلک من یکسر خط بطلان به این دفتر کشید
آتشی از روی دل آئینه را زنگار کرد
انتقامی را که در دل داشت از جوهر کشید
نیک و بد را می کند اهل بصارت امتیاز
کی توان خرمهره را بر رشته گوهر کشید
زخم خون آلوده مرهم را نمی سازد قبول
خاک پای یار را نتوان به چشم تر کشید
سیدا آن گل تبسم ریز آمد در چمن
غنچه های باغ را بلبل به زیر پر کشید
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
عقل و هوشم رفت تا آن تندخو خنجر کشید
کاروان گردد روان جایی که آتش سرکشید
هوش مصنوعی: عقل و فکر فرار کردند و رفتند، چون آن شخص تندخو با چاقو به سوی کاروان حمله کرد و همه را در جایی که آتش به شدت شعلهور شده بود، روانه کرد.
دست افسوس است زنجیر نگه در کوی بخل
حلقه نتواند خموشی را ز گوش کر کشید
هوش مصنوعی: دست افسوس نمیتواند از زنجیر نگهداشتن در کوی بخل رهایی یابد و نمیتوان سکوت را از گوش کر برداشت.
چشمه آئینه را پر کرد از آب حیات
انتقام خویش را از خضر اسکندر کشید
هوش مصنوعی: چشمهای سرشار از زندگی و تازگی، انتقام خود را از خضر، که نماد حکمت و زندگی جاویدان است، به تصویر کشیده است.
در دل او ناله ام هرگز نمیسازد اثر
صفحه آئینه را کی می توان مسطر کشید
هوش مصنوعی: در دل او هرگز صدای نالهام تأثیری ندارد، چرا که آیا میتوان بر روی صفحهی آئینه خطی کشید؟
قطره آبی که بحر انداخت در کام صدف
از گلویش ناگذشته در عوض گوهر کشید
هوش مصنوعی: قطره آبی که دریا را در دهان صدف انداخت، قبل از اینکه از گلویش بگذرد، به جای آن، گوهر را بیرون کشید.
از سپند من گریزان گشت آتش همچو برق
رخت هستی را سمندر زیر خاکستر کشید
هوش مصنوعی: آتش از ابری که من ساختهام دور شد، مانند رعد و برق. سمندر که موجودی افسانهای است، وجود تو را از زیر خاکستر بیرون کشید.
کهکشان را برق آهم موی آتش دیده کرد
اژدهای ناله من آسمان را در کشید
هوش مصنوعی: کهکشان با درخشش صدای من، موی آتشین خود را مشاهده کرد و اژدهایی که ناله میکرد، آسمان را به سمت خود کشید.
بر حواس اهل دولت نیست هرگز امتیاز
کلک من یکسر خط بطلان به این دفتر کشید
هوش مصنوعی: حواس افرادی که به مقام و ثروت اهمیت میدهند، هرگز به برتری آثار من پی نخواهد برد. من با یک حرکت، همه چیز را زیر سؤال بردم و به تمام نوشتهها و ادعاها پایان دادم.
آتشی از روی دل آئینه را زنگار کرد
انتقامی را که در دل داشت از جوهر کشید
هوش مصنوعی: احساسی عمیق و خشمینی در دل داشت که همچون آتشی، دلش را دچار زنگار و کدورت کرد. او به وسیله این احساس، انتقام خود را از جوهر درونش گرفت و به آن شکل و نمود داد.
نیک و بد را می کند اهل بصارت امتیاز
کی توان خرمهره را بر رشته گوهر کشید
هوش مصنوعی: افراد با درک و بصیرت میتوانند میان خوبی و بدی تفاوت قائل شوند. اما آیا میشود ارزش یک مهره خرمهره را با رشتهای از گوهرها مقایسه کرد؟
زخم خون آلوده مرهم را نمی سازد قبول
خاک پای یار را نتوان به چشم تر کشید
هوش مصنوعی: زخمهای آلوده هیچ وقت قابل درمان نیستند و نمیتوان با اشک، عشق و احترامی که به محبوب داریم را نادیده گرفت.
سیدا آن گل تبسم ریز آمد در چمن
غنچه های باغ را بلبل به زیر پر کشید
هوش مصنوعی: دختر زیبایی مانند گل در میان باغی از غنچهها ظاهر شد و بلبل، شادمانه تحت بال و پرش به سوی او پرواز کرد.

سیدای نسفی