گنجور

شمارهٔ ۳۰۸

مرا هر شب تب هجران آن بدخو بسوزاند
به هر پهلو که گردم بسترم پهلو بسوزاند
به روی صفحه دل هر فسونی را که بنویسم
دچارش گر شوم آن نرگس جادو بسوزاند
نمی دانم کدامین سبز خط در باغ می آید
که هر شب باغبان گلهای عنبربو بسوزاند
به گردن بعد از این طومار آغوشم حمایل شد
دلم را تا به کی تعویذ آن بازو بسوزاند
به دست و پای مجنون من آهن موم می گردد
دلم آتش نفس زنجیر را چون مو بسوزاند
فلک هر جا که دولتخانه بی بنیاد می سازد
ز یکسو آب اگر ریزی ز دیگر سو بسوزاند
زمین شور آب و تخم دهقان را کند ضایع
نبیند روی نیکی زخم اگر دارو بسوزاند
طلوع صبحدم دود از دماغ شب برون آرد
چو رومی دست یابد کشور هندو بسوزاند
ز نقش مقدم وحشی غزالم برق می خیزد
بیابان را رمیدنهای این آهو بسوزاند
ندارم سیدا از ساده رویان آتشی در دل
مرا غمهای آن معشوق چار ابرو بسوزاند

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

مرا هر شب تب هجران آن بدخو بسوزاند
به هر پهلو که گردم بسترم پهلو بسوزاند
هوش مصنوعی: هر شب دلتنگی و دوری از آن معشوق بدجنس مرا می‌سوزاند و در هر گوشه‌ای که دراز می‌کشم، درد و ناراحتی به جانم می‌افتد.
به روی صفحه دل هر فسونی را که بنویسم
دچارش گر شوم آن نرگس جادو بسوزاند
هوش مصنوعی: اگر هر جذبه و جادویی را بر دل خود بنویسم، نمی‌توانم از زیبایی و سحر آن نرگس چشم‌نواز فاصله بگیرم و او تاثیرش را بر من خواهد گذاشت.
نمی دانم کدامین سبز خط در باغ می آید
که هر شب باغبان گلهای عنبربو بسوزاند
هوش مصنوعی: نمی‌دانم کدام خط سبز در باغ است که هر شب، باغبان گل‌های خوشبو را می‌سوزاند.
به گردن بعد از این طومار آغوشم حمایل شد
دلم را تا به کی تعویذ آن بازو بسوزاند
هوش مصنوعی: از این پس، آغوشم همچون طوماری به گردن من آویخته شده است و دلم نمی‌داند تا کی باید منتظر باشد که آن بازوی سوزان را دوباره لمس کند.
به دست و پای مجنون من آهن موم می گردد
دلم آتش نفس زنجیر را چون مو بسوزاند
هوش مصنوعی: دلم به خاطر عشق مجنون نرم و منعطف می‌شود و آتش عشق او مانند زنجیری است که هر لحظه به من فشار می‌آورد و می‌سوزاند.
فلک هر جا که دولتخانه بی بنیاد می سازد
ز یکسو آب اگر ریزی ز دیگر سو بسوزاند
هوش مصنوعی: هر کجا که آسمان بی‌پایه و بنیاد، سرای دولت و قدرتمندی ایجاد کند، از یک سو آب ریخته می‌شود و از سوی دیگر، آتش افروخته می‌شود.
زمین شور آب و تخم دهقان را کند ضایع
نبیند روی نیکی زخم اگر دارو بسوزاند
هوش مصنوعی: زمین هرگز کشاورز را ناامید نمی‌کند و از تلاش او پشیمان نمی‌شود، حتی اگر زخم و درد در کارش داشته باشد، به شرط اینکه داروی مناسب درد را پیدا کند و استفاده کند.
طلوع صبحدم دود از دماغ شب برون آرد
چو رومی دست یابد کشور هندو بسوزاند
هوش مصنوعی: وقتی صبح روشن می‌شود، شب با دود از خود بیرون می‌آید. اگر رومی بتواند به سرزمین هند برسد، آنجا را آتش می‌زند و ویران می‌کند.
ز نقش مقدم وحشی غزالم برق می خیزد
بیابان را رمیدنهای این آهو بسوزاند
هوش مصنوعی: از تصویر زیبای وحشی در ابتدای شعر، زیبایی غزل مانند برق در صحرای بیابان می‌درخشد و فرارهای این آهو، فضای بیابان را شعله‌ور می‌کند.
ندارم سیدا از ساده رویان آتشی در دل
مرا غمهای آن معشوق چار ابرو بسوزاند
هوش مصنوعی: به قلب من آتشی درگرفته و من از غم‌های معشوقی با ابروهای چارگانه، به شدت رنج می‌برم.