شمارهٔ ۲۵
ای بهارت را گل خودرو گریبانپارهها
خار دیوار گلستانت صف نظارهها
گرمرفتاران ز عالم رخت هستی بردهاند
برق گرد کاروان شد از وطن آوارهها
نسبت عشاق چون یوسف خطا باشد ز جرم
همچو گل چاک است دامان گریبانپارهها
کام دل از مردم دنیا گرفتن مشکل است
تر نمیگردد لبی از آب این فوارهها
روی گلزار تو را نبود به شبنم احتیاج
آب حسرت میچکد از دیده سیارهها
قطرههای اشک از خشکی به مژگان شد گره
میمکند انگشت خود طفلان این گهوارهها
بر سر کوی تو ما و سیدا افتادهایم
دست ما گیر از کرم ای چاره بیچارهها
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای بهارت را گل خودرو گریبانپارهها
خار دیوار گلستانت صف نظارهها
هوش مصنوعی: ای بهار تو، مثل گلی وحشی، زیباییات را با دامن پارهای از خارهای دیوار گلستانت آراستهای و ناظران زیباییات را مینگرند.
گرمرفتاران ز عالم رخت هستی بردهاند
برق گرد کاروان شد از وطن آوارهها
هوش مصنوعی: افرادی که با شتاب و حرارت زندگی میکنند، از دنیای خود جدا شدهاند و مانند برقی در میان یک کاروان به سرعت رفتهاند؛ آنها از وطن خود دورافتاده و آواره شدهاند.
نسبت عشاق چون یوسف خطا باشد ز جرم
همچو گل چاک است دامان گریبانپارهها
هوش مصنوعی: عشاق به گونهای هستند که مانند یوسف، بیخطا هستند و گناهی ندارند، اما در عین حال مانند گلهایی که پرچمشان پاره شده، آسیبپذیر و لطیف هستند.
کام دل از مردم دنیا گرفتن مشکل است
تر نمیگردد لبی از آب این فوارهها
هوش مصنوعی: به دست آوردن خواستههای دل از جمعیت دنیا کار آسانی نیست؛ بیفایده است که بخواهیم از این چشمهها، لبی تر کنیم.
روی گلزار تو را نبود به شبنم احتیاج
آب حسرت میچکد از دیده سیارهها
هوش مصنوعی: در گلزار تو، نیازی به شبنم نیست؛ چرا که اشک حسرت مثل آب از چشمانم میریزد و ستارهها را میگیرد.
قطرههای اشک از خشکی به مژگان شد گره
میمکند انگشت خود طفلان این گهوارهها
هوش مصنوعی: اشکها از شدت خشکی به مژههای چشم چسبیده و بچهها انگشتهای خود را بهجای مکیدن، در این گهوارهها به دهان میبرند.
بر سر کوی تو ما و سیدا افتادهایم
دست ما گیر از کرم ای چاره بیچارهها
هوش مصنوعی: ما در کوچه و خیابان تو، به حالی آشفته افتادهایم و از تو میخواهیم که با مهربانیات کمکمان کنی، ای کسی که میتوانی راه نجاتی برای بیچارگان بگشایی.