گنجور

شمارهٔ ۱۵

ز غنچه دل ما بی خبر بود گل ما
درون بیضه خزان شد بهار بلبل ما
صدا بلند نکردیم از تهیدستی
ز سنگ سرمه بود ساغر توکل ما
به گلشنی که درو بلبل خوش الحان نیست
شکفتگی نکند غنچه تغافل ما
به زور آه تو را ما نگاه داشته ایم
به سرو قد تو پیچیده است سنبل ما
قد خمیده ما را اجل کمین کرده
نشسته سیل حوادث به سایه پل ما
ز شانه کرده جدا دست ما و می گوید
سزای آن که رساند زیان به کاکل ما
ز غنچه های چمن می کشیم رو زردی
بود چو برگ خزان دیده دست بی پل ما
نشسته ایم در آتش چو سیدا همه عمر
سپند سوخته از غیرت تحمل ما

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ز غنچه دل ما بی خبر بود گل ما
درون بیضه خزان شد بهار بلبل ما
هوش مصنوعی: دل ما از شگفتی غنچه‌ای بود که نشانه‌ای از عشق و زیبایی داشت، اما گل وجود ما در دل زمستان گرفتار شد و بهار برای بلبل ما به سرما و پژمردگی تبدیل گردید.
صدا بلند نکردیم از تهیدستی
ز سنگ سرمه بود ساغر توکل ما
هوش مصنوعی: ما از نداشتن‌هایمان شکایت نکردیم، زیرا در دل‌مان به خوشبینی و اعتماد به خدا اطمینان داشتیم.
به گلشنی که درو بلبل خوش الحان نیست
شکفتگی نکند غنچه تغافل ما
هوش مصنوعی: در باغی که بلبل خوش صدا وجود ندارد، غنچه‌ها نیز به شکفتن و باز شدن تمایل نخواهند داشت. غفلت ما از این موضوع باعث می‌شود که به زیبایی‌های اطراف توجه نکنیم.
به زور آه تو را ما نگاه داشته ایم
به سرو قد تو پیچیده است سنبل ما
هوش مصنوعی: ما با زحمت و به خاطر آه و نیایش تو، تو را در کنار خود نگه داشته‌ایم؛ چون زیبایی و قد تو، سنبل و گل ما را تحت‌الشعاع قرار داده است.
قد خمیده ما را اجل کمین کرده
نشسته سیل حوادث به سایه پل ما
هوش مصنوعی: ما با قامت خمیده و ضعفی که داریم، در شرایطی قرار داریم که خطر مرگ در کمین است و حوادث ناگوار مانند سیل به دور ما حلقه زده‌اند.
ز شانه کرده جدا دست ما و می گوید
سزای آن که رساند زیان به کاکل ما
هوش مصنوعی: به‌دلیل از هم گسستن ارتباط ما، اکنون ما را责责 می‌کند و می‌گوید که این نتیجه‌ی ضرری است که به زیبایی ما زده‌اند.
ز غنچه های چمن می کشیم رو زردی
بود چو برگ خزان دیده دست بی پل ما
هوش مصنوعی: ما با گل‌های چمن رو زردی می‌کشیم، مثل برگ‌های پاییزی که رویمان را می‌پوشاند. در دست ما نشانی از بی‌پلی و جدایی است.
نشسته ایم در آتش چو سیدا همه عمر
سپند سوخته از غیرت تحمل ما
هوش مصنوعی: ما تمام عمر در آتش غم و درد نشسته‌ایم، مانند سیدی که تحمل درد سوختن در آتش را دارد. سوخته‌ایم و از غیرت و غیرت‌مندی خود به تحمل این وضعیت ادامه داده‌ایم.