شمارهٔ ۱۲
زهی فراش زلف عنبرینت طره شبها
سپند خال روی آتشینت چشم کوکبها
در این دوران ز میخواران صدایی برنمیآید
چو چشم شیشه می تنگ گردیدست مشربها
ردای شیخ و زنار برهمن رفتهاند از کار
ز غفلت دادهاند از دست خود سررشته مذهبها
بود در چشم زاهد خلوت بیانجمن دوزخ
معلم راست بیاطفال زندان کنج مکتبها
متاع بیثمر جویای چشم کور میباشد
دکان وامیشود افسانه را چون شمع در شبها
محال است از ته دل مهربان کردن حسودان را
به افسون کی رود بدطینتی از طبع عقربها
نوایی ساز ای مطرب که مستان در خروش آیند
که محتاج دم صورند این افسردهقالبها
به کویت شبروان از فتنه گردون حذر دارند
کند کار عسس با دوربینان چشم کوکبها
در احسان بروی خویش اهل جود بربستند
عبث واکرده میگردند ارباب طمع لبها
مرا مانند گل عیش از گریبان سر برون آورد
چو دست خویش کوته کردم از دامان مطلبها
مشو از یاد حق یک ساعتی ای سیدا غافل
که میگردد مربی در دو عالم ذکر یاربها
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
زهی فراش زلف عنبرینت طره شبها
سپند خال روی آتشینت چشم کوکبها
هوش مصنوعی: آه، چه خوشحال است این خزانهدار زلفهای معطر تو! شبها با طرهات مانند سپند و خال روی صورتت چون آتش میدرخشد و چشمانت درخشانتر از ستارههاست.
در این دوران ز میخواران صدایی برنمیآید
چو چشم شیشه می تنگ گردیدست مشربها
هوش مصنوعی: در این زمان، از مینوشیها صدایی شنیده نمیشود، زیرا چشمهای شیشهای به تنگی و تنگنظری گراییدهاند و این باعث کاهش شادی و سرور شده است.
ردای شیخ و زنار برهمن رفتهاند از کار
ز غفلت دادهاند از دست خود سررشته مذهبها
هوش مصنوعی: شال و لباس روحانی و زرتشتیان از هم جدا شدهاند و به خاطر غفلت، کنترل و درک مذهبها از دست انسانها خارج شده است.
بود در چشم زاهد خلوت بیانجمن دوزخ
معلم راست بیاطفال زندان کنج مکتبها
هوش مصنوعی: در چشمان زاهد تنها و بیجمعیت، دوزخی وجود دارد. معلمی در آنجا وجود دارد که به بچهها درس میدهد، در حالی که آنها در گوشههای مکتبها زندانی شدهاند.
متاع بیثمر جویای چشم کور میباشد
دکان وامیشود افسانه را چون شمع در شبها
هوش مصنوعی: اجناس بیفایده فقط توجه کسی را جلب میکنند که بینایی ندارد، و داستانهای غیرواقعی مانند شمعی در شبها، زودگذر و ناپایدار میشوند.
محال است از ته دل مهربان کردن حسودان را
به افسون کی رود بدطینتی از طبع عقربها
هوش مصنوعی: این اتفاق غیرممکن است که بخواهی کسانی که حسود هستند از عمق دل خود مهربان شوند، زیرا ذات بدجنس آنها مانند طبع عقربهاست و نمیتوان با ترفند و فریب آن را تغییر داد.
نوایی ساز ای مطرب که مستان در خروش آیند
که محتاج دم صورند این افسردهقالبها
هوش مصنوعی: ای نوازنده، ساز بزن تا مستان به شور و هیجان بیفتند، زیرا این افراد دلشکسته نیازمند نوای خوش و دمیدن حیاتبخشاند.
به کویت شبروان از فتنه گردون حذر دارند
کند کار عسس با دوربینان چشم کوکبها
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر به وصف شرایطی میپردازد که شبگردان و عابران در کوی معشوق از مشکلات و فتنههای دنیا دوری میکنند و مراقب هستند. همچنین اشاره میکند که افرادی که در پی حفظ امنیت و نظم هستند، با دقت و توجه به اوضاع ناظرند و به رصد وضعیت آسمان و ستارهها مشغولند.
در احسان بروی خویش اهل جود بربستند
عبث واکرده میگردند ارباب طمع لبها
هوش مصنوعی: در بخشش و خوبی به دیگران، افرادی که با بخشندگی آشنا هستند، خود را از کارهای بیهوده دور نگه داشتهاند و کسانی که فقط به فکر منفعت شخصی هستند، بیهدف و بیعمل میگردند.
مرا مانند گل عیش از گریبان سر برون آورد
چو دست خویش کوته کردم از دامان مطلبها
هوش مصنوعی: مرا مانند گل، شادی و سرزندگی از وجودم سر برداشت، وقتی که از موضوعات و خواستههایم دست کشیدم و آنها را رها کردم.
مشو از یاد حق یک ساعتی ای سیدا غافل
که میگردد مربی در دو عالم ذکر یاربها
هوش مصنوعی: ای سید، هرگز از یاد خدا غافل نشو حتی برای یک لحظه، زیرا مربی و معلم حقیقی در دو جهان به یاد خداوند در حال ذکر و دعاست.