گنجور

بخش ۹۸ - تضرع به درگاه بی نیاز چاره ساز

ای خدا بنگر به این بار گران
ناقه‌ای دارم ضعیف و ناتوان
ای خدا این ناتوان را رحمتی
رحمتی تا هست یا رب فرصتی
ای خدا از لطف و رحمت یک نظر
سوی این افتادهٔ بی پا و سر
ای خدا ای مرهم جان فکار
ای امید این دل امیدوار
دست من از کار خود برداشتم
کار خود با رحمتت بگذاشتم
تیشه بر بیخ سببها آختم
هر سبب از بیخ و بن انداختم
نی سبب می‌دانم و نی واسطه
نی شناسم باعث و نی رابطه
چون برآید دست قدرت زآستین
نی سبب ماند نه باعث نی معین
این سبب نبود خدایا جز طلسم
قسمتی نبود ستم را غیر اسم
این سرا را آزمونگه ساختی
پرده‌ای بر روی کار انداختی
نام این یک را سبب بگذاشتی
در قفای آن مسبب داشتی
تا چنین دانند اهل آزمون
کاین مسبب از سبب آید برون
ورنه دانا داند ای دانای کار
غنچه و گل نیست اندر نوک خار
بارها من خارها بشکافتم
نی در آنجا غنچه نی گل یافتم
چوب نار ار بشکنی هفتاد بار
نی در آن گلنار می‌بینی نه نار
بشکنی گر بیضه‌ای را ای فلان
نه خروس آنجا بود نی ماکیان
نطفه را هرچند کاوی بیشتر
نی نشان از گاو بینی نی ز خر
رو زمین تا پشت ماهی کن شیار
بین نه شمشاد است آنجا نه خیار
دانه بشکاف ای رفیق مو شکاف
بین نه آنجا پنبه بینی نی کلاف
کرده‌ای رو پوش چوب و خاک را
دانه را و بیضهٔ کاواک را
ورنه گر خواهی برآری گل ز سنگ
هم پلنگ از کوه و از قلزم نهنگ
گر تو خواهی آوری خرما ز بید
می‌گشایی جمله درها بی کلید
پیل و اشتر را ز خاک آری برون
خوشه بیدانه دهی ای ذوفنون
ور تو خواهی پنبه‌دانه آشکار
جامه‌های دوخته آرد ببار
دانه آرد نان پخته با ادام
نطفه آرد اسب زرین با لگام
ای خدا ای پادشاه راستین
دست قدرت را برآر از آستین
آتش اندر خرمن اسباب زن
چاره‌ای کن بی سبب در کار من
ور سبب باید سبب سازی ز توست
سرنگونی و سرافرازی ز توست
در خلاص این فرو رفته به لای
یک سبب ساز ای سبب را رهنمای
کاروان رفت و من اندر لای و گل
لای و گل از پای تا سر متصل
همرهان رفتند و من بی راحله
مانده‌ام دور از رفیق و قافله
همتی ای کاروان‌سالارها
یک نگاهی سوی سنگین بارها
کز قفا در لای و گل درمانده‌اند
آیهٔ نومیدی خود خوانده‌اند
ای امام عهد و سلطان زمان
ای جهان را پادشاه و پاسبان
ای امیر کاروان واپسین
ای وجودت لنگر چرخ و زمین
یک نظر کن سوی واپس ماندگان
یک نظر دارند از تو آرمان

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای خدا بنگر به این بار گران
ناقه‌ای دارم ضعیف و ناتوان
هوش مصنوعی: ای خدا، به این بار سنگینی که دارم، نگاه کن. ناقه‌ام ضعیف و ناتوان است.
ای خدا این ناتوان را رحمتی
رحمتی تا هست یا رب فرصتی
هوش مصنوعی: ای خدا، بر این ناتوان رحمتی عطا کن، که تا زمانی که فرصت هست، به من کمک کن.
ای خدا از لطف و رحمت یک نظر
سوی این افتادهٔ بی پا و سر
هوش مصنوعی: ای خدا، از رحمت و مهربانی‌ات، نگاهی به این فرد بی‌رمق و درمانده بیانداز.
ای خدا ای مرهم جان فکار
ای امید این دل امیدوار
هوش مصنوعی: ای خدا، تو آرامش جان منی و امیدی برای این دل امیدوار.
دست من از کار خود برداشتم
کار خود با رحمتت بگذاشتم
هوش مصنوعی: من از تلاش خود دست کشیدم و کار خود را به رحمت تو سپردم.
تیشه بر بیخ سببها آختم
هر سبب از بیخ و بن انداختم
هوش مصنوعی: من تمامی رابطه‌ها و دلایل را از ریشه قطع کردم و دیگر به هیچ دلیلی اعتنا نمی‌کنم.
نی سبب می‌دانم و نی واسطه
نی شناسم باعث و نی رابطه
هوش مصنوعی: من نه دلیلی می‌شناسم نه واسطه‌ای وجود دارد، نه باعثی می‌دانم و نه رابطه‌ای را می‌شناسم.
چون برآید دست قدرت زآستین
نی سبب ماند نه باعث نی معین
هوش مصنوعی: هنگامی که دست قدرت از آستین بیرون می‌آید، نه هیچ چیزی می‌تواند مانع آن شود و نه هیچ دلیلی برای آن وجود خواهد داشت.
این سبب نبود خدایا جز طلسم
قسمتی نبود ستم را غیر اسم
هوش مصنوعی: خدایا، تنها دلیلی که برای این وضعیت وجود دارد، طلسمی است که بر قسمت ستمگری حاکم شده و نامی بیش نیست.
این سرا را آزمونگه ساختی
پرده‌ای بر روی کار انداختی
هوش مصنوعی: این خانه را محل آزمایش قرار دادی و بر روی فعالیت‌هایش پرده‌ای کشیدی.
نام این یک را سبب بگذاشتی
در قفای آن مسبب داشتی
هوش مصنوعی: تو برای این یک اسم و دلیلی را در نظر گرفتی، در حالی که برای آن دیگری که علت است، یک عامل و سبب مشخص کردی.
تا چنین دانند اهل آزمون
کاین مسبب از سبب آید برون
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که اهل تجربه و آزمایش درک می‌کنند که این نتیجه‌ای که پیش آمده، به دلایل و عوامل مختلفی ارتباط دارد و از یک علت خاص خارج شده است.
ورنه دانا داند ای دانای کار
غنچه و گل نیست اندر نوک خار
هوش مصنوعی: اگر دانا به حقیقت امور واقف باشد، می‌داند که غنچه و گل در نوک خار وجود ندارند.
بارها من خارها بشکافتم
نی در آنجا غنچه نی گل یافتم
هوش مصنوعی: بارها تلاش کرده‌ام که مشکلات را کنار بزنم، اما در نهایت هیچ چیز ارزشمندی پیدا نکردم.
چوب نار ار بشکنی هفتاد بار
نی در آن گلنار می‌بینی نه نار
هوش مصنوعی: اگر چوب نار را هفتاد بار بشکنی، باز هم در آن گلنار نخواهی دید، نه از نار خبری خواهد بود.
بشکنی گر بیضه‌ای را ای فلان
نه خروس آنجا بود نی ماکیان
هوش مصنوعی: اگر تخم‌مرغی را بشکنی، ای آن فرد خاص، نه آنجا پرنده‌ای به نام خروس وجود دارد و نه ماکیان دیگری.
نطفه را هرچند کاوی بیشتر
نی نشان از گاو بینی نی ز خر
هوش مصنوعی: هرچقدر هم که عمیق به بررسی آنچه درون نطفه نهفته است بپردازی، باز هم نمی‌توانی نشانه‌ای از گاو یا خر را در آن پیدا کنی. این نشان می‌دهد که هر چیز، فراتر از ظاهرش، ویژگی‌های خاص خودش را دارد و نمی‌توان از روی ظواهر به حقیقت آن پی برد.
رو زمین تا پشت ماهی کن شیار
بین نه شمشاد است آنجا نه خیار
هوش مصنوعی: در این مکان که اشاره شده، هیچ نشانی از درختان شمشاد یا خیار دیده نمی‌شود. تنها چیزی که به چشم می‌خورد، شیارهایی است که بر روی زمین کشیده شده‌اند. این توصیف نشان‌دهنده‌ی فضایی خاص و متفاوت است.
دانه بشکاف ای رفیق مو شکاف
بین نه آنجا پنبه بینی نی کلاف
هوش مصنوعی: ای دوست، دانه را بشکاف و خوب بررسی کن، زیرا آنجا که به نظر می‌رسد پنبه است، در واقع گره‌ای نیست.
کرده‌ای رو پوش چوب و خاک را
دانه را و بیضهٔ کاواک را
برای چوب، خاک، دانه و تخم [مرغ] میان تهی پوشش درست کرده‌ای.
ورنه گر خواهی برآری گل ز سنگ
هم پلنگ از کوه و از قلزم نهنگ
وگرنه بخواهی، از سنگ گُل برمی‌آوری، ازکوه پلنگ و از دریا نهنگ.
گر تو خواهی آوری خرما ز بید
می‌گشایی جمله درها بی کلید
هوش مصنوعی: اگر بخواهی، می‌توانی خرما را از درخت بید بیاوری، زیرا در آن صورت، تمام درها بدون نیاز به کلید باز می‌شوند.
پیل و اشتر را ز خاک آری برون
خوشه بیدانه دهی ای ذوفنون
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که اگر بتوانی موجودات بزرگ و سنگین مانند فیل و شتر را از خاک بیرون بیاوری، به تو می‌گویند که مهارت خاصی داری. همچنین نشان‌دهنده این است که در دست تو می‌توانی به این موجودات، چیزی ارزشمند مانند خوشه‌ای از دانه‌های بیدان بدهی. به نوعی نشان‌دهنده قدرت و توانایی در کنترل و مدیریت مواد یا موجودات بزرگ است.
ور تو خواهی پنبه‌دانه آشکار
جامه‌های دوخته آرد ببار
هوش مصنوعی: اگر تو بخواهی، پنبه دانه بر روی جامه‌های دوخته شده نمایان خواهد شد.
دانه آرد نان پخته با ادام
نطفه آرد اسب زرین با لگام
هوش مصنوعی: دانه‌ها تبدیل به آرد می‌شوند تا نان پخته شود و نطفه که باعث به وجود آمدن اسب نرمی می‌شود، با لگام مهار می‌شود.
ای خدا ای پادشاه راستین
دست قدرت را برآر از آستین
هوش مصنوعی: ای خدا، ای سلطان واقعی، قدرت و توانایی خود را به نمایش بگذار و از آستین بیرون بیاور.
آتش اندر خرمن اسباب زن
چاره‌ای کن بی سبب در کار من
هوش مصنوعی: آتش در میان وسایل زن افتاده است، باید تلاشی بکنی و بی‌دلیل در کار من دخالت کنی.
ور سبب باید سبب سازی ز توست
سرنگونی و سرافرازی ز توست
هوش مصنوعی: اگر قرار است که چیزی را سبب‌سازی کنیم، آنگاه سرنوشت و عظمت انسان نیز از خود او ناشی می‌شود.
در خلاص این فرو رفته به لای
یک سبب ساز ای سبب را رهنمای
هوش مصنوعی: در اینجا گفته می‌شود که شخصی به شدت تحت تأثیر یک عامل یا مسئله خاص قرار گرفته و از آن غافل شده است. این فرد باید از کسی که می‌تواند او را در این زمینه راهنمایی کند، کمک بگیرد تا از این وضعیت رهایی یابد.
کاروان رفت و من اندر لای و گل
لای و گل از پای تا سر متصل
هوش مصنوعی: کاروان به راه افتاد و من در میان لای و گل گیر کرده‌ام، از سر تا پا در این وضعیت فرورفته‌ام.
همرهان رفتند و من بی راحله
مانده‌ام دور از رفیق و قافله
هوش مصنوعی: همراهانم رفتند و من بدون وسیله سفر، دور از دوستان و گروه مسافران مانده‌ام.
همتی ای کاروان‌سالارها
یک نگاهی سوی سنگین بارها
هوش مصنوعی: ای سرپرستان کاروان، کمی به بارهای سنگینتان توجه کنید.
کز قفا در لای و گل درمانده‌اند
آیهٔ نومیدی خود خوانده‌اند
هوش مصنوعی: افرادی که در شرایط سخت و دشواری گیر کرده‌اند، ناامیدی خود را به عنوان واقعیت می‌پذیرند و به آن افتخار می‌کنند.
ای امام عهد و سلطان زمان
ای جهان را پادشاه و پاسبان
هوش مصنوعی: ای امام زمان و حاکم دوران، تو پادشاه و نگهبان این دنیا هستی.
ای امیر کاروان واپسین
ای وجودت لنگر چرخ و زمین
هوش مصنوعی: ای سرپرست کاروان آخرین، وجود تو همچون لنگری است که زمین و آسمان را ثابت نگه می‌دارد.
یک نظر کن سوی واپس ماندگان
یک نظر دارند از تو آرمان
هوش مصنوعی: به یک نگاه به سوی کسانی که عقب مانده‌اند بینداز، آنان نیز از تو خواسته و آرزویی دارند.

حاشیه ها

1404/03/10 00:06
احمد خرم‌آبادی‌زاد

شاعر از بیت شماره 13 تا پایان بیت 19، پیوسته به این نکته اشاره دارد که نمی‌توان فهمید از گیاه، درخت و نطفه چه چیزی به بار می‌آید؛ یعنی همیشه، نتیجه پنهان است!  بنابراین هم با توجه به چنین دیدگاهی و نیز وجود نسخه خطی، مصرع دوم بیت شماره 20 به شکل زیر درست است:

«دانه را و بیضۀ کاواک را»

معنی کل بیت می‌شود: «چوب، خاک، دانه و تخم مرغ میان کاو را نهفته داشته‌ای.»

و البته شاعر برای تاکید بر چنین چیزی، بیت شماره 21 را با «ورنه گر خواهی» آغاز می‌کند.