گنجور

بخش ۹۵ - مناجات به درگاه قاضی الحاجات

ای خدا ای ناامیدان را امید
ای ز تو شام سیه صبح سفید
ای ز آغازت ازل آگاه نی
وی به انجامت ابد را راه نی
ای چراغ زندگی روشن ز تو
سبز و خرم شاخسار تن ز تو
ای تو روزی بخشِ هرجا زنده‌ای
ای تو عذر آموز هر شرمنده‌ای
ای تسلی بخش هر غمگین دلی
ای ز تو آسان ز هرجا مشکلی
ای بهشت روضهٔ رضوان من
ای تو جانان من هم جان من
ای ز شوقت گردش این نُه سپهر
پرتوی از عکس رویت ماه و مهر
ای به نامت جنبش هر زنده‌ای
ای به یادت زنده هر جنبنده‌ای
از تو گلها در گلستان سرخ رو
نافها در ناف آهو مشکبو
گل ز چهرت چهره گلگون ساخته
نرد با مهر تو بلبل باخته
چار جوی از چشمهٔ جودت نمی
هفت یم از بیم فیضت شبنمی
هرچه هستی پرتوی از هست تو
نیستی و هستیش در دست تو
چشم نرگس از تو مست و در خمار
از تو سرو آزاد و لاله داغدار
سرو قد در خدمتت افراخته
قمری اندر راه تو جان باخته
ای خلاصی بخش در زندان اسیر
ای ز پا افتادگان را دستگیر
ای دوای درد بی درمان ز تو
ای شفای سینهٔ سوزان ز تو
بی زبانان را عطایت ترجمان
هم تو دانی هر سخن را بی زبان
ای شبان تیره روزان را ز تو
مشعل خورشید مه پایان ز تو
حق ذات پاک بی همتای تو
حرمت آن مظهر اسمای تو
حرمت آن کس به نام این نامه شد
از وجودش گرم این هنگامه شد
آنکه شورم در سر سودای اوست
هستیم از نشأة صهبای اوست
دورهٔ آخر زمان را ساقی است
عالم از فیض بقایش باقی است
نوری از وی هفت وشش نور آشکار
افتخار دودمان هفت و چار
کاین غریب در به در را یاد کن
فارغش از محنت بیداد کن
رحم بر این ناله و فریاد او
بنگر این بیداد و بِستان داد او
غرقه را سودای ساحل راه بخش
سرنگونی را نجات از چاه بخش
یک اسیری را ز بند آزاد کن
خاطر ناشاد او را شاد کن
بی پناهی را درآور در پناه
گمرهی را سوی خود بنمای راه
آتشی از خرمنی خاموش کن
بنده‌ای را حلقه‌ای در گوش کن
مؤمنی از دست کافر باز خر
بر ز هر در رانده‌ای بگشای در
رشته بگشا از شکار بسته‌ای
رحم کن بر دل فکار خسته‌ای
پر گشا از بسته مرغی یک نفس
چون گشادی باز کن در را قفس
قوت پرواز او را باز ده
چونکه دادی رخصت پرواز ده
در بر او بگشای از بستان دمی
تا پر افشاند دمی با همدمی
لحظه‌ای بر شاخساری پر زند
یک گلی از گلبنی بر سر زند
ور نمی‌خواهی پر افشانی کند
یا که بر شاخی نواخوانی کند
رخصتش ده تا به دیوار چمن
سر کشد در زیر بال خویشتن
گاه گاهی دیده بر گل افکند
شورها بر جان بلبل افکند
گاه بیند روی هم پروازها
گوش بر آواز آن آوازها
گر زند سوی هم آوازی صفیر
گویدش احوال جان غم پذیر
ای خدا ای لطفت از اندازه بیش
دست لطفت مرهم دلهای ریش
آن غریب گمره غافل منم
این غریق بحر بی ساحل منم
این منم مسکین خرمن سوخته
آتش اندر خانمان افروخته
این منم یا رب ز هر در رانده‌ای
مؤمنی در دست کافر مانده‌ای
ای خدایا آن شکار بسته من
ای خدا آن مرغ پر بشکسته من
بی کسم ای بی کسان را دستگیر
بی نوایم ای نوای هر فقیر
من غلط کردم در اول بیشمار
اهرمن را داده‌ام ره در حصار
راه من زد هم هوا هم اهرمن
دامن تو این زمان در دست من
دل حصار توست مگذارش خراب
طایر قدس است مپسندش کباب
ای خدا این خانه را خود ساختی
خود در و دیوار آن پرداختی
این کجا باشد روا ای ذوالمنن
خانهٔ یزدان مقام اهرمن
یک نظر در کار این ویرانه کن
دشمن خود را برون زین خانه کن
دشمن اندر خانه مپسندد کسی
خانه را ویرانه مپسندد کسی
خاصه صاحبخانه‌ای چون تو جلیل
هر جلیلی با جلیل تو ذلیل
خانهٔ هرکس ز تو آباد شد
خانهٔ خود را ببین بر باد شد

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای خدا ای ناامیدان را امید
ای ز تو شام سیه صبح سفید
هوش مصنوعی: ای خدا، تو امید ناامیدان هستی و از توست که تاریکی شب به روشنی صبح تبدیل می‌شود.
ای ز آغازت ازل آگاه نی
وی به انجامت ابد را راه نی
هوش مصنوعی: ای کسی که از شروع و آغاز کارها و از آغاز زمان باخبر هستی، و همچنین از پایان و عاقبت آن نیز شناختی نداری.
ای چراغ زندگی روشن ز تو
سبز و خرم شاخسار تن ز تو
هوش مصنوعی: ای روشنی‌بخش زندگی، به خاطر تو شاخسار وجودم سرسبز و شاداب است.
ای تو روزی بخشِ هرجا زنده‌ای
ای تو عذر آموز هر شرمنده‌ای
هوش مصنوعی: ای کسی که روزی دهنده در هر جا هستی، ای کسی که به خطاکاران عذر و بخشش آموزش می‌دهی.
ای تسلی بخش هر غمگین دلی
ای ز تو آسان ز هرجا مشکلی
هوش مصنوعی: ای آرامش‌دهنده هر دل غمگینی، تو از تو می‌توان هر دشواری را به راحتی پشت سر گذاشت.
ای بهشت روضهٔ رضوان من
ای تو جانان من هم جان من
هوش مصنوعی: ای بهشت زیبا و دلپسند من، تو محبوب من هستی و جان من نیز به تو وابسته است.
ای ز شوقت گردش این نُه سپهر
پرتوی از عکس رویت ماه و مهر
هوش مصنوعی: ای کسی که به خاطر عشق تو، این دنیا و آسمان به دور تو می‌چرخند، نور و روشنی‌ای که از چهره‌ات ساطع می‌شود، مانند روشنی ماه و خورشید است.
ای به نامت جنبش هر زنده‌ای
ای به یادت زنده هر جنبنده‌ای
هوش مصنوعی: ای کسی که نامت سبب حیات هر موجود زنده‌ای است و به یاد تو، هر جانداری زنده می‌ماند.
از تو گلها در گلستان سرخ رو
نافها در ناف آهو مشکبو
هوش مصنوعی: از تو گل‌ها در باغ سرخ شده‌اند و ناف‌های آهوها عطر خوشی دارند.
گل ز چهرت چهره گلگون ساخته
نرد با مهر تو بلبل باخته
هوش مصنوعی: چهره‌ی زیبا و گلی تو باعث شده که چهره‌ام رنگ و بوی گل بگیرد و پرنده‌ی عاشق، خود را به خاطر مهر و محبت تو تسلیم کرده است.
چار جوی از چشمهٔ جودت نمی
هفت یم از بیم فیضت شبنمی
هوش مصنوعی: این بیت بیانگر این است که من از چشمه ی بخشش و سخاوت تو آب نمی‌نوشم، زیرا از ترس این‌که نتوانم از برکات و نعمت‌هایت بهره‌مند شوم و آنها را به درستی بهره‌برداری کنم، خودداری می‌کنم.
هرچه هستی پرتوی از هست تو
نیستی و هستیش در دست تو
هوش مصنوعی: هر چیزی که هستی، تنها نمایی از وجود توست. تو در واقع وجود نداری و آنچه از وجودت باقی‌مانده در اختیار توست.
چشم نرگس از تو مست و در خمار
از تو سرو آزاد و لاله داغدار
هوش مصنوعی: چشم نرگس به خاطر تو در حالت نشئه است و در حال دل‌تنگی به سر می‌برد، در حالی که سرو آزاد و لاله نیز از غم و اندوه رنج می‌برند.
سرو قد در خدمتت افراخته
قمری اندر راه تو جان باخته
هوش مصنوعی: سرو بلند با وقار در خدمت تو ایستاده و قمری در مسیر تو جان خود را فدای عشق تو کرده است.
ای خلاصی بخش در زندان اسیر
ای ز پا افتادگان را دستگیر
هوش مصنوعی: ای کسی که ما را از بند رهایی می‌بخشی، ای یاور کسانی که ز پا افتاده و ناتوانند.
ای دوای درد بی درمان ز تو
ای شفای سینهٔ سوزان ز تو
هوش مصنوعی: ای تو درمان دردهای بی‌درمان، ای تو شفای دل‌های آتشین و پر درد.
بی زبانان را عطایت ترجمان
هم تو دانی هر سخن را بی زبان
هوش مصنوعی: تو خود بهترین مترجم برای بی‌زبانان هستی و می‌دانی که هر کلامی را بدون نیاز به زبان می‌توان رساند.
ای شبان تیره روزان را ز تو
مشعل خورشید مه پایان ز تو
هوش مصنوعی: ای شبان، تو چراغ و روشنی تاریکی روزها هستی و پایان شب‌های تار را تنها از تو می‌توان یافت.
حق ذات پاک بی همتای تو
حرمت آن مظهر اسمای تو
هوش مصنوعی: حقایق بی‌نظیر خداوند به قدری بزرگ و باارزش است که باید به تک‌تک جلوه‌هایش که نشان‌دهنده اسماء او هستند، احترام بگذاریم.
حرمت آن کس به نام این نامه شد
از وجودش گرم این هنگامه شد
هوش مصنوعی: مقام و ارزش آن شخص به خاطر این نامه افزایش یافت و وجود او باعث پدید آمدن این شور و هیجان گردید.
آنکه شورم در سر سودای اوست
هستیم از نشأة صهبای اوست
هوش مصنوعی: کسی که در دل و جانم طغیانی به خاطر او وجود دارد، ما از حالت مستی و نشئه عشق او به وجود آمده‌ایم.
دورهٔ آخر زمان را ساقی است
عالم از فیض بقایش باقی است
هوش مصنوعی: در آخرین دوران، نگهبان و مولای عالم همچنان از نعمت و برکات خود بهره‌مند است و این فیض به‌طور مداوم ادامه دارد.
نوری از وی هفت وشش نور آشکار
افتخار دودمان هفت و چار
هوش مصنوعی: یک نوری از او ظاهر شده است که برتر از هفت و شش نور می‌باشد و به عنوان افتخاری برای نسل چهارم و هفتم محسوب می‌شود.
کاین غریب در به در را یاد کن
فارغش از محنت بیداد کن
هوش مصنوعی: این شخص غریب و بی‌کس را به یاد بیاور و برایش از رنج و زحماتی که کشیده، بگذر.
رحم بر این ناله و فریاد او
بنگر این بیداد و بِستان داد او
هوش مصنوعی: به این ناله و فریاد او رحم کن و ببین چه ظلمی بر او رفته است و حقش را از او گرفته‌اند.
غرقه را سودای ساحل راه بخش
سرنگونی را نجات از چاه بخش
هوش مصنوعی: کسی که در آب غرق شده، آرزوی نجات از دریا و رسیدن به ساحل را دارد. او امیدوار است که این نجات، منجر به رهایی‌اش از وضعیت خطرناک و اضطراب‌زا شود.
یک اسیری را ز بند آزاد کن
خاطر ناشاد او را شاد کن
هوش مصنوعی: یک آدمی را که در بند و اسیری است رها کن و دل غمگین و ناراحت او را شادمان کن.
بی پناهی را درآور در پناه
گمرهی را سوی خود بنمای راه
هوش مصنوعی: ناامیدی و بی‌پناهی را به کسانی که در گمراهی هستند، تبدیل کن و به آنها نشان بده که چگونه می‌توانند راه درست را پیدا کنند.
آتشی از خرمنی خاموش کن
بنده‌ای را حلقه‌ای در گوش کن
هوش مصنوعی: آتش را از میان کاه و خاشاک خاموش کن و برای بنده‌ای، حلقه‌ای در گوش بگذار.
مؤمنی از دست کافر باز خر
بر ز هر در رانده‌ای بگشای در
هوش مصنوعی: مؤمن باید به کمک کسانی که در تنگنا هستند بیاید و در را به روی آن‌ها بگشاید، حتی اگر این افراد کافر باشند.
رشته بگشا از شکار بسته‌ای
رحم کن بر دل فکار خسته‌ای
هوش مصنوعی: رشته‌ای که به خاطر شکار بسته‌ای را باز کن و بر دل فردی که خسته و نگران است، رحم کن.
پر گشا از بسته مرغی یک نفس
چون گشادی باز کن در را قفس
هوش مصنوعی: گشایش پر از قفس، همانند گشایش در، نیازمند یک لحظه جرات و شهامت است. وقتی که در قفس باز می‌شود، آزادی و پرواز آغاز می‌شود.
قوت پرواز او را باز ده
چونکه دادی رخصت پرواز ده
هوش مصنوعی: توان پرواز او را آزاد کن، چونکه اجازه پرواز را به او دادی.
در بر او بگشای از بستان دمی
تا پر افشاند دمی با همدمی
هوش مصنوعی: لحظه‌ای به باغ برو و درهای آن را باز کن تا با دوستت لحظاتی را بگذرانید و شادی را به اشتراک بگذارید.
لحظه‌ای بر شاخساری پر زند
یک گلی از گلبنی بر سر زند
هوش مصنوعی: لحظه‌ای پرنده‌ای بر شاخه‌ای نشسته است و گلی از باغ را بر سر خود دارد.
ور نمی‌خواهی پر افشانی کند
یا که بر شاخی نواخوانی کند
هوش مصنوعی: اگر نمی‌خواهی آنچه را که در دل داری فاش کنی، یا بر روی درختی آواز بخوانی، پس بهتر است سکوت کنی.
رخصتش ده تا به دیوار چمن
سر کشد در زیر بال خویشتن
هوش مصنوعی: اجازه بده تا در زیر سایه خود، به دیوار چمن نزدیک شوم و از زیبایی آن بهره‌مند شوم.
گاه گاهی دیده بر گل افکند
شورها بر جان بلبل افکند
هوش مصنوعی: گاه و بیگاه، گل را می‌نگرم و شور و شوقی بر جان بلبل می‌افزایم.
گاه بیند روی هم پروازها
گوش بر آواز آن آوازها
هوش مصنوعی: گاهی انسان با نگاه کردن به چهره‌های دیگران، به پرواز خیال و احساس خود می‌پردازد و به صداهای زیبای آن‌ها گوش می‌دهد.
گر زند سوی هم آوازی صفیر
گویدش احوال جان غم پذیر
هوش مصنوعی: اگر به سمت همصدایی برود، صدایش مانند نوای یک زنگ خواهد شد و حال و روز روحش را که پر از غم است، روایت می‌کند.
ای خدا ای لطفت از اندازه بیش
دست لطفت مرهم دلهای ریش
هوش مصنوعی: ای خدا، ای مهربانی که لطف تو از حد و اندازه فراتره، دست نوازش تو آرامبخش دل‌های زخم‌خورده است.
آن غریب گمره غافل منم
این غریق بحر بی ساحل منم
هوش مصنوعی: من فردی گمشده و ناآگاه هستم، مانند شناگری در دریایی بی‌کرانه و بدون ساحل.
این منم مسکین خرمن سوخته
آتش اندر خانمان افروخته
هوش مصنوعی: من یک انسان ضعیف و بیچاره‌ام که خانه‌ام در آتش سوخته و تمام هستی‌ام نابود شده است.
این منم یا رب ز هر در رانده‌ای
مؤمنی در دست کافر مانده‌ای
هوش مصنوعی: این من هستم، پروردگارا، که از هر در طرد شده‌ام و مؤمنی که در دست کافر باقی مانده‌ام.
ای خدایا آن شکار بسته من
ای خدا آن مرغ پر بشکسته من
هوش مصنوعی: ای خدای من، تو شکار من را در قفس نگه داشته‌ای و ای خدا، آن پرنده‌ای که در دل دارم، بال‌هایش شکسته است.
بی کسم ای بی کسان را دستگیر
بی نوایم ای نوای هر فقیر
هوش مصنوعی: ای یاری که بی‌کسان را یاری می‌دهی، به فریاد من بی‌نوای عاجز برس، ای صدای امید هر فقیر.
من غلط کردم در اول بیشمار
اهرمن را داده‌ام ره در حصار
هوش مصنوعی: من اشتباه کردم که در ابتدا راه را به اهرمن (نماد شر) دادم و او را به درون این حصار راه دادم.
راه من زد هم هوا هم اهرمن
دامن تو این زمان در دست من
هوش مصنوعی: این بیت بیانگر این است که در مسیر زندگی، هم نیروهای مثبت (هوا) و هم نیروهای منفی (اهریمن) در کنار هم قرار دارند. در این لحظه، کنترلی بر اوضاع دارم که به من امکان می‌دهد بر رفتار و انتخاب‌هایم تأثیر بگذارم.
دل حصار توست مگذارش خراب
طایر قدس است مپسندش کباب
هوش مصنوعی: دل تو مانند یک قلعه است، آن را ویران نکن. روح تو همچون پرنده‌ای از عالم قدس است، پس آن را به آتش نکش.
ای خدا این خانه را خود ساختی
خود در و دیوار آن پرداختی
هوش مصنوعی: ای خدا، این خانه را خودت ساختی و خودت به آن دیوار و در داده‌ای.
این کجا باشد روا ای ذوالمنن
خانهٔ یزدان مقام اهرمن
هوش مصنوعی: این کجا می‌تواند جایی مناسب باشد، ای بخشنده‌ی بزرگ، در حالی که خانه‌ی خدا مقام و مکانی برای شیطان است؟
یک نظر در کار این ویرانه کن
دشمن خود را برون زین خانه کن
هوش مصنوعی: به این ویرانه نگاه کن و ببین که چه بر سرش آمده است، و دشمن خود را از این مکان دور کن.
دشمن اندر خانه مپسندد کسی
خانه را ویرانه مپسندد کسی
هوش مصنوعی: در خانه خود با دشمنان نپرداز و نگذار که دیگران خانه‌ات را ویران ببینند.
خاصه صاحبخانه‌ای چون تو جلیل
هر جلیلی با جلیل تو ذلیل
هوش مصنوعی: به ویژه اینکه صاحبخانه‌ای مثل تو که با عظمت است، هر عظیمی که با تو مواجه شود، کوچک و ذلیل به نظر می‌رسد.
خانهٔ هرکس ز تو آباد شد
خانهٔ خود را ببین بر باد شد
هوش مصنوعی: اگر خانه‌ی دیگران به دست تو ساخته و آباد شده است، حال خودت را ببین که چقدر به ویرانی رفته است.

حاشیه ها

1404/03/12 01:06
احمد خرم‌آبادی‌زاد

بیت شماره 53 به شکل کنونی آشفته و نامفهوم است. به استناد نسخه خطی مجلس به شماره ثبت 5379، شکل درست آن عبارت است از:

دشمن اندر خانه مپسندد کسی/خانه را ویرانه مپسندد کسی