گنجور

بخش ۸۹ - در بیان حدیث العقل ما عبد به الرحمن و اکتسب به الجنان

عقل می‌دانی چه باشد ای پسر
آنکه باشد سوی جنت راهبر
عقل می‌دانی چه باشد ای رفیق
آنکه برهاند تو را از هر مضیق
عقل همراهی بود سلطان شناس
می‌شناسد شاه را در هر لباس
عقل را باشد دو چشمی دوربین
وز هزاران میل چشم دوربین
دیده دارد حجب سوراخ کن
پرده‌ها را بردرد از بیخ و بن
دیده‌ای بس تیزبین دیدار جوی
در شب دیجور نقش پای جوی
دیدهای عقل باشد شاه بین
شاه را پی برده اندرگاه بین
پایگاهش را در ایوان جلال
عرش در ایوان او صف نعال
شاه را بیند به حکمت حکمران
بر مکان و لامکان حکمش روان
در حریمش ذره‌ای بی یار نیست
ذره ای از کار او بیکار نیست
چرخ را بیند کمر بسته وشاق
مهر و مه را هم دو مشعل در رواق
بر در او شب یکی زنگی غلام
صبح، رومی بچه‌ای کافور فام
شاه را با هر گدا بیند عیان
می‌نبیند هیچ تن را بی روان
عقل را باشد دو گوش حق نیوش
گوشها دارد به آواز سروش
می‌نیوشد گوش او ذکر ملک
هم نوای نغمهٔ سوق فلک
سر ما مِن شیئیٍ الا یافته
حمد و تسبیح حصارا یافته
عقل را باشد زبانی راست گوی
هر سخن را بی کم و بی کاست گوی
حکمتش از لب فرو ریزد جواب
فهو عین الصدق ینبوع الصواب
عقل را پایی بود گردون نورد
پیش پایش پست سقف لاژورد
پایهای عقل باشد عرش پوی
عرش را در یک قدم تا فرش پوی
عقل، جان را سوی جانان می‌برد
قطره‌ها را سوی عمان می‌برد
عقل جانت را رها سازد ز غم
هم دل از اندوه و هم تن از سقم
هم بود در روز وحدت یار تو
هم بود در شام غم غمخوار تو
هرکه را عقل و خرد انباز شد
بر رخش درهای شادی باز شد
هرکه را درخورد اینها داده‌اند
هرچه او را داد باید داده‌اند
گر تو را همت شکم پروردن است
جمع آن و این برای خوردن است
هم‌مزاج گاو و خر باشی یقین
پیش و بالایی برای خود گزین
آخوری از بهر او بنیاد کن
وز علفزاران هم او را یاد کن
هرکجا بینی خری در آخوری
یاد او کن کز جوانی برخوری
ور تو را همت به خلق آزاری است
حملهٔ دریدن خونخواری است
خویش را بشناس هستی از سباع
انما الاجناس یعرف بالطباع
سوی مردم حمله چون آری سگی
ور زنی زخمی سگی، پس بد رگی
عفعف سگ دان همه دشنام خود
حک کن از دیوان مردم نام خود
ور بدرّی یا تو گرگی یا پلنگ
هست انسان را ز هم‌نامیت ننگ
همچنین خود را از اینسان کن قیاس
خویش را از طبع و خوی خود شناس
نزد دانایان بود این آشکار
ای صفایی این سخن را واگذار

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

عقل می‌دانی چه باشد ای پسر
آنکه باشد سوی جنت راهبر
هوش مصنوعی: عقل چیزی است که فرد را به سوی بهشت راهنمایی می‌کند، پس پسر، به این نکته توجه کن که عقل چه اهمیتی دارد.
عقل می‌دانی چه باشد ای رفیق
آنکه برهاند تو را از هر مضیق
هوش مصنوعی: ای رفیق، عقل را می‌دانی چه چیزی است؟ عقل توانایی است که تو را از هر تنگنا و سختی نجات می‌دهد.
عقل همراهی بود سلطان شناس
می‌شناسد شاه را در هر لباس
هوش مصنوعی: عقل به عنوان همراهنما، قدرت تشخیص و درک درست دارد و می‌تواند فردی شایسته و با ارزش را در هر شرایطی و با هر ظاهری بشناسد.
عقل را باشد دو چشمی دوربین
وز هزاران میل چشم دوربین
هوش مصنوعی: عقل دارای دو چشمان تیزبین است و از میان هزاران میل و تمایل، می‌تواند به دور نگاه کند.
دیده دارد حجب سوراخ کن
پرده‌ها را بردرد از بیخ و بن
هوش مصنوعی: چشمی وجود دارد که می‌تواند حجاب‌ها و پرده‌ها را در هم بشکافد و از عمق دردها آگاه شود.
دیده‌ای بس تیزبین دیدار جوی
در شب دیجور نقش پای جوی
هوش مصنوعی: چشمی بسیار تیزبین در تاریکی شب، اثر پاهای جوی را در کنار آن مشاهده کرد.
دیدهای عقل باشد شاه بین
شاه را پی برده اندرگاه بین
هوش مصنوعی: درک و بینش عقلانی، نظاره‌گر و آگاه است و بدون هیچ مانعی، حقیقت را در چهره‌ی شاهان و بزرگان می‌بیند.
پایگاهش را در ایوان جلال
عرش در ایوان او صف نعال
هوش مصنوعی: جایگاه او در ایوان بزرگ آسمان قرار دارد، و در آنجا صفی از فرشتگان در حالت عبودیت به او خدمت می‌کنند.
شاه را بیند به حکمت حکمران
بر مکان و لامکان حکمش روان
هوش مصنوعی: شاه را با حکمت و تدبیرش می‌بیند که بر عالم و ماورای عالم فرمانروایی می‌کند و تصمیماتش ادامه دارد.
در حریمش ذره‌ای بی یار نیست
ذره ای از کار او بیکار نیست
هوش مصنوعی: در اینجا به این معناست که در سرزمین او حتی یک ذره بدون همراه و یاری نیست و هیچ چیزی در کار او بی‌فایده و بی‌هدف نیست. هر چیز در دنیای او با هدف و معنایی مشخص حضور دارد.
چرخ را بیند کمر بسته وشاق
مهر و مه را هم دو مشعل در رواق
هوش مصنوعی: در اینجا اشاره شده به اینکه ستاره‌ها و سیارات به‌طور هماهنگ و مرتب در حال حرکت هستند. به نوعی به تلاش و کوشش و آماده‌سازی برای مواجهه با چالش‌ها و شرایط مختلف زندگی اشاره شده است. همچنین روشنی و روشنایی که از خورشید و ماه می‌آید به زیبایی و درخشندگی دنیای اطراف اشاره دارد.
بر در او شب یکی زنگی غلام
صبح، رومی بچه‌ای کافور فام
هوش مصنوعی: در دروازه او، در شب، یکی از غلامان زنگی و درخشان بر سر صبح به همراه پسری با رنگی مانند کافور ایستاده است.
شاه را با هر گدا بیند عیان
می‌نبیند هیچ تن را بی روان
هوش مصنوعی: پادشاه برای هر کسی، حتی گدایان، واضح است که هیچ کس بدون روح و جان وجود ندارد.
عقل را باشد دو گوش حق نیوش
گوشها دارد به آواز سروش
هوش مصنوعی: عقل باید از حق و حقیقت بشنود و گوشه‌ای برای دریافت پیام‌های آسمانی داشته باشد.
می‌نیوشد گوش او ذکر ملک
هم نوای نغمهٔ سوق فلک
هوش مصنوعی: گوش او به صدای ذکر ملک توجه دارد و این صدا همانند نغمه‌ای است که از حرکت آسمان به گوش می‌رسد.
سر ما مِن شیئیٍ الا یافته
حمد و تسبیح حصارا یافته
هوش مصنوعی: هیچ چیز در سر ما وجود ندارد مگر اینکه با ستایش و تسبیح احاطه شده است.
عقل را باشد زبانی راست گوی
هر سخن را بی کم و بی کاست گوی
هوش مصنوعی: عقل باید زبانی داشته باشد که درست و بدون نقص سخن بگوید. هر چیزی را باید به شکل صحیح و کامل بیان کند.
حکمتش از لب فرو ریزد جواب
فهو عین الصدق ینبوع الصواب
هوش مصنوعی: دانش و حکمت او به راحتی از دهانش جاری می‌شود، زیرا حقیقت و درستی سرچشمه‌اش است.
عقل را پایی بود گردون نورد
پیش پایش پست سقف لاژورد
هوش مصنوعی: عقل، چون موجودی بلندمرتبه و قدرتمند، به دور از محدودیت‌ها و مشکلات دنیوی، در جایی ناچیز و زیر سقفی آبی و زیبا قرار دارد. به این معنا که عقل و فکر انسان، به رغم تمام توانمندی‌هایش، در دنیای مادی و شرایط گوناگون گاهی محدود می‌شود.
پایهای عقل باشد عرش پوی
عرش را در یک قدم تا فرش پوی
هوش مصنوعی: پایه‌های عقل، مثل عرش آسمانی است که می‌تواند با یک قدم، از ارتفاع خود به زمین برسد.
عقل، جان را سوی جانان می‌برد
قطره‌ها را سوی عمان می‌برد
هوش مصنوعی: عقل انسان را به سمت محبوب و معشوق می‌کشاند، مانند اینکه قطره‌های آب را به سمت دریا می‌برد.
عقل جانت را رها سازد ز غم
هم دل از اندوه و هم تن از سقم
هوش مصنوعی: اگر عقل و اندیشه‌ات را آزاد کنی، روح و جانت از غم و اندوه رهایی می‌یابد و بدنت نیز از بیماری و ناتوانی می‌کاهد.
هم بود در روز وحدت یار تو
هم بود در شام غم غمخوار تو
هوش مصنوعی: در روزهای شادی و همدلی، دوست تو نیز در کنار تو بود و در شب‌های غم و اندوه، او نگران حال تو بود.
هرکه را عقل و خرد انباز شد
بر رخش درهای شادی باز شد
هوش مصنوعی: هرکس که با عقل و درک خود همراه شود، بر او درهای خوشبختی و شادی گشوده می‌شود.
هرکه را درخورد اینها داده‌اند
هرچه او را داد باید داده‌اند
هوش مصنوعی: هرکس که این نعمت‌ها و چیزها به او داده شده، باید تمام آنچه را که به او داده‌اند، بپذیرد و از آن استفاده کند.
گر تو را همت شکم پروردن است
جمع آن و این برای خوردن است
هوش مصنوعی: اگر هدف تو فقط پروردن شکم باشد، پس جمع کردن این و آن تنها برای خوردن است.
هم‌مزاج گاو و خر باشی یقین
پیش و بالایی برای خود گزین
هوش مصنوعی: اگر هم‌نوعان تو با تو هم‌ساز و هم‌جنس باشند، حتماً باید برای خودت جایگاه و مقام مناسبی را برگزینی.
آخوری از بهر او بنیاد کن
وز علفزاران هم او را یاد کن
هوش مصنوعی: برای او یک خوراکگاه بساز و از مرتع‌های سبز نیز او را فراموش نکن.
هرکجا بینی خری در آخوری
یاد او کن کز جوانی برخوری
هوش مصنوعی: هرجا که خر و پدر و مادرش را در جایی ببینی، به یاد او باش که خودت هم از دوران جوانی بهره‌مند شده‌ای.
ور تو را همت به خلق آزاری است
حملهٔ دریدن خونخواری است
هوش مصنوعی: اگر تو به دیگران آسیب برسانی و قصد آزار داشته باشی، این کار تو شبیه به حمله‌ای است که با هدف خونریزی و ویرانی انجام می‌شود.
خویش را بشناس هستی از سباع
انما الاجناس یعرف بالطباع
هوش مصنوعی: به خودت شناخته و آگاه باش، زیرا وجود ما از ویژگی‌ها و خصائص مختلفی شکل می‌گیرد که با طبیعت و رفتارهای خود، همگان را می‌شناسیم.
سوی مردم حمله چون آری سگی
ور زنی زخمی سگی، پس بد رگی
هوش مصنوعی: اگر به مردم حمله کنی مانند یک سگ، یا اگر به آن‌ها آسیب برسانی، عاقبت به زشت‌ترین حالت بازخواهی گشت.
عفعف سگ دان همه دشنام خود
حک کن از دیوان مردم نام خود
هوش مصنوعی: هر که به تو بی‌احترامی کند و دشنام دهد، خود را از او دور کن و نام نیک مردم را به خاطر بسپار.
ور بدرّی یا تو گرگی یا پلنگ
هست انسان را ز هم‌نامیت ننگ
هوش مصنوعی: اگر تو الماس هستی یا گرگ و یا پلنگ، انسان بودنِ تو از نامت ننگ است.
همچنین خود را از اینسان کن قیاس
خویش را از طبع و خوی خود شناس
هوش مصنوعی: خودت را با دیگران مقایسه نکن و به شخصیت و خصوصیات خودت توجه کن.
نزد دانایان بود این آشکار
ای صفایی این سخن را واگذار
هوش مصنوعی: این گفتار برای دانایان واضح و روشن است، بنابراین بهتر است که این سخن را به دیگران بسپارید.