بخش ۶۳ - جواب دادن مرد عارف زن خود را
گفت زن را مرد عارف در جواب
تو کجا و فهم آیات و کتاب
زن نداند جز کلافه چرخ و دوک
کی تواند گفت اسرار ملوک
زن ز پهلوی چپ آمد در نخست
راست فهمی از چپ آمد کی درست
عالمان در فهم قرآن ابلهند
فیلسوفان عاجزند و گمرهند
ره به تأویلش نیابد هیچکس
جز خدا و راسخون در علم و بس
هست قرآن را بطون اندر بطون
بطنها از حد تقریرم فزون
هست در هر بطنی از آن صد سبیل
وان سبیل از دودمان آن خلیل
چیست دانی بطنهای معتبر
معنی است و سر و سر سر و سر
هم چنین بالا رود تا سر غیب
سر پاک و خالی از هر نقص و عیب
سر پنهان در ظهور خویشتن
مختفی در غیب نور خویشتن
مختفی آمد به دریای ظهور
محتجب اندر حجب اما ز نور
تو ز قرآن نقش صورت دیده ای
سوره ای و آیه ای بشنیده ای
محملی می بینی از دور ای قرین
بیخبر لیک ار نه ای محمل نشین
آیدت بانگ جرس در گوش جان
کاروانی را ندانی کیست آن
آن یکی گوید که هست آن کاروان
ای رفیقان بی سخن از اصفهان
آنکه آید در مشامم بوی سیب
بوی سیب اصفهانی ای حبیب
آن دگر گوید که هست این از تتار
برد بوی مشک تاتارم ز کار
آن سیم گفتا که نی از اصفهان
باشد و نی از تتار این کاروان
این بود بانگ درای اهل روم
کاروان می یاید از آن مرز و بوم
هست قرآن همچو خورشید جهان
سر هرکس می شود پیدا از آن
چونکه تابد مهر روشن بر چمن
زان بروید یاسمین و نسترن
چون به گلبن افکند عکس آفتاب
غنچه ها آرد برون با آب و تاب
بر زمین شوره چون تابید هور
می نبینی اندران جز خاک شور
بر کثیفی چون شود پرتوفکن
پر تنن گردد از آن صد انجمن
هرکسی چون زد بفهم خویش لاف
زین سبب گردید پیدا اختلاف
جمله این اختلافات جهان
ز اختلاف فهم باشد ای فلان
بخش ۶۲ - جواب زن به شوهر خود: زن جوابش داد کای مرد خدابخش ۶۴ - حکایت آمدن عرب شترسوار به شهر ری و سؤال اهل شهراز او و احوال کاروان آن عرب: آن عرب آمد به سوی شهر ری
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
گفت زن را مرد عارف در جواب
تو کجا و فهم آیات و کتاب
هوش مصنوعی: مرد عارف در پاسخ به زن گفت: تو بگو که جای تو کجاست، در حالی که درک آیات و کتاب از توان تو خارج است.
زن نداند جز کلافه چرخ و دوک
کی تواند گفت اسرار ملوک
هوش مصنوعی: زنی که تنها به کارهای روزمره و خستهکننده زندگی مشغول است، نمیتواند در مورد اسرار و رازهای پادشاهان و حکومتها سخن بگوید.
زن ز پهلوی چپ آمد در نخست
راست فهمی از چپ آمد کی درست
هوش مصنوعی: زنی از سمت چپ آمد و وقتی به راست رسید، متوجه شدی که آیا از چپ آمده یا راست؟ این نشاندهنده تعدد دیدگاهها و پیچیدگی برداشتهای ما از موقعیتها است.
عالمان در فهم قرآن ابلهند
فیلسوفان عاجزند و گمرهند
هوش مصنوعی: دانشمندان در درک قرآن نادان هستند، و فیلسوفان هم ناتوان و گمراه به شمار میآیند.
ره به تأویلش نیابد هیچکس
جز خدا و راسخون در علم و بس
هوش مصنوعی: هیچکس جز خدا و کسانی که در علم عمیق و راسخ هستند، نمیتواند به معنای دقیق و واقعی آن پی ببرد.
هست قرآن را بطون اندر بطون
بطنها از حد تقریرم فزون
هوش مصنوعی: قرآن دارای معانی عمیق و لایههای پنهانی است که به طور بیپایان قابل تفسیر و بررسی هستند. عمق این معانی فراتر از توانایی من در توصیف آنهاست.
هست در هر بطنی از آن صد سبیل
وان سبیل از دودمان آن خلیل
هوش مصنوعی: در هر نژاد و قومی، نسلها و شخصیتهای متفاوتی وجود دارد و هر یک به نوعی به اصل و نسب خود وابستهاند. مانند اینکه یک نوع خاص از سبیل، به نسل ابراهیم خلیل ربط دارد.
چیست دانی بطنهای معتبر
معنی است و سر و سر سر و سر
هوش مصنوعی: چه میدانی از عمق و پنهان معانی که در هر سر و دلی نهفته است.
هم چنین بالا رود تا سر غیب
سر پاک و خالی از هر نقص و عیب
هوش مصنوعی: همچنان که به آسمان میرود، سر نیکو و خالی از هر عیب و نقص خواهد بود.
سر پنهان در ظهور خویشتن
مختفی در غیب نور خویشتن
هوش مصنوعی: وجود حقیقی و ماهیت واقعی او در پس پردهای از غیبت و ناپیدایی نهفته است، در حالی که نور وجودش همچنان درخشان و روشن است.
مختفی آمد به دریای ظهور
محتجب اندر حجب اما ز نور
هوش مصنوعی: به طور نمادین میتوان گفت که در میان ظواهر و پوششهای مختلف، حقیقتی پنهان وجود دارد که با نور خود میدرخشد. این حقیقت، با وجود اینکه در هالهای از راز و رمز قرار دارد، میتواند درک و شفافیت را به ارمغان آورد.
تو ز قرآن نقش صورت دیده ای
سوره ای و آیه ای بشنیده ای
هوش مصنوعی: تو از قرآن فقط ظاهری را دیدهای و چند آیه را شنیدهای.
محملی می بینی از دور ای قرین
بیخبر لیک ار نه ای محمل نشین
هوش مصنوعی: از دور میبینی که چیزی در حال حرکت است، ولی اگر خودت از نزدیک نباشی و سوار آن نشوی، نمیتوانی بفهمی که واقعاً چیست.
آیدت بانگ جرس در گوش جان
کاروانی را ندانی کیست آن
هوش مصنوعی: صدای جرس به گوش جان میرسد، اما نمیدانی آن کاروان از کجا میآید یا چه کسی در آن است.
آن یکی گوید که هست آن کاروان
ای رفیقان بی سخن از اصفهان
هوش مصنوعی: یکی میگوید که آن کاروان در حال عبور است، ای دوستان، بی آنکه چیزی بگویید، از اصفهان.
آنکه آید در مشامم بوی سیب
بوی سیب اصفهانی ای حبیب
هوش مصنوعی: آن کسی که عطر سیب اصفهانی را به مشامم میرساند، ای عزیز!
آن دگر گوید که هست این از تتار
برد بوی مشک تاتارم ز کار
هوش مصنوعی: یک نفر دیگر میگوید که این عطر خوش از تاتارها آمده است و من هم از کار آنها بوی مشک را حس میکنم.
آن سیم گفتا که نی از اصفهان
باشد و نی از تتار این کاروان
هوش مصنوعی: آن دختر زیبا گفت که نه اهل اصفهان است و نه از قوم تاتار، بلکه از این کاروان است.
این بود بانگ درای اهل روم
کاروان می یاید از آن مرز و بوم
هوش مصنوعی: این صدا از کاروانی است که اهل روم در حال آمدن به این سرزمین هستند.
هست قرآن همچو خورشید جهان
سر هرکس می شود پیدا از آن
هوش مصنوعی: قرآن مانند خورشید، روشنی و نمایانگر حقیقت است و بر سر هر فردی میتابد و باعث میشود ویژگیهای او به وضوح دیده شود.
چونکه تابد مهر روشن بر چمن
زان بروید یاسمین و نسترن
هوش مصنوعی: زمانی که آفتاب تابان بر روی چمن بتابد، گل یاسمن و نسترن شکوفا میشوند.
چون به گلبن افکند عکس آفتاب
غنچه ها آرد برون با آب و تاب
هوش مصنوعی: زمانی که تصویر آفتاب بر گلستان بیافتد، غنچهها با نشاط و زیبایی شکوفا میشوند.
بر زمین شوره چون تابید هور
می نبینی اندران جز خاک شور
هوش مصنوعی: وقتی خورشید بر زمین شور میتابد، در آنجا فقط خاکی نمکین و بیثمر را میبینی و خبری از دیگر چیزها نیست.
بر کثیفی چون شود پرتوفکن
پر تنن گردد از آن صد انجمن
هوش مصنوعی: وقتی چیزی به آلودگی دچار میشود، پرتو نورش و جذابیتش از بین میرود و افراد زیادی که در کنار آن بودند، دور میشوند.
هرکسی چون زد بفهم خویش لاف
زین سبب گردید پیدا اختلاف
هوش مصنوعی: هر کسی به اندازهی درک و فهم خود صحبت میکند و این باعث میشود که اختلاف نظرها به وجود بیاید.
جمله این اختلافات جهان
ز اختلاف فهم باشد ای فلان
هوش مصنوعی: تمامی این جدلها و تفاوتها در جهان به خاطر اختلاف در درک و فهم انسانهاست، ای فلانی.