گنجور

بخش ۵۹ - حکایت عارفی که شب به گدایی و دریوزه رفت

بود در شهری یکی مرد خدای
از در هر نیک و بد ببریده پای
از جهان و اهل آن وارسته ای
در به روی زشت و زیبا بسته ای
روزها در بندگی کردی به شام
هم به شب تا صبحگاهان در قیام
روزیش هر روز می آمد ز غیب
می رسیدش راتبه بیشک و ریب
در رواتب او بر اندر شام و چاشت
راتبه زان مطبخ پرنوش داشت
مطبخی خالی ز دود و دردسر
نی در آن آتش نه هیزم را گذر
کار فرمایش همه قدوسیان
از ثریا تا ثری شان میهمان
چون بجز آن مطبخ پرنوش و قند
جای دیگر ره نبرد آن ارجمند
می رسیدش مائده هر روز و شب
بی صداع و کسب بی رنج و طلب
چون ندارد پای رفتن خاربن
امر آید سوی او از امر کن
آنکه او بشناخت باز و کلند
بایدش با صد تعب کاریز کند
می کشاند آب را دهقان به زور
تا به پای خوشه ها از راه دور
دید اندر گاو و خر چون پای راه
بردشان با چوب لت تا آبگاه
دست کودک تا دهانش را ندید
شیر از پستان مادر می مکید
تا دکان نانوا را ره نبرد
نان بجز از سفره بابا نخورد
بود در طاعت چه او بیغش و ریب
راتبه بودش ز شهرستان غیب
از قضا یکشب برای امتحان
نامدش آن راتبه زان شارسان
ای خدا زان امتحانها داد داد
امتحان بس خانه ها برباد داد
آن ابلیس از امتحان مردود شد
طاعت صدقرن او نابود شد
امتحان بلعام را از پا فکند
ساخت در تیه و به آتش آسمند
ز امتحان برصیص عابد شد هلاک
سجده آورد از برای آن نعاک
ای پناه بی پناهان جهان
می گریزم در پناهت ز امتحان
من کجا و امتحانت ای خلیل
پشه ی لاغر کجا و بار پیل

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بود در شهری یکی مرد خدای
از در هر نیک و بد ببریده پای
هوش مصنوعی: در شهری مردی بود که از نظرات خوب و بد جدا بود و به نوعی خود را از آن ها جدا کرده بود.
از جهان و اهل آن وارسته ای
در به روی زشت و زیبا بسته ای
هوش مصنوعی: تو از دنیا و مردم آن جدا شده‌ای و در دلت را به روی خوبی‌ها و بدی‌ها بسته‌ای.
روزها در بندگی کردی به شام
هم به شب تا صبحگاهان در قیام
هوش مصنوعی: روزها را در خدمت و بندگی سپری کردی و شب‌ها تا صبح به عبادت و قیام مشغول بودی.
روزیش هر روز می آمد ز غیب
می رسیدش راتبه بیشک و ریب
هوش مصنوعی: هر روز روزی او از عالم غیب به او می‌رسید، به‌طوری که شکی در آن نیست و نفعی بیشتر از آنچه انتظار داشت، به او می‌رسید.
در رواتب او بر اندر شام و چاشت
راتبه زان مطبخ پرنوش داشت
هوش مصنوعی: در مقام و مرتبه او، در صبح و شب، از آن آشپزخانه بسیار خوشمزه و لذیذ داشت.
مطبخی خالی ز دود و دردسر
نی در آن آتش نه هیزم را گذر
هوش مصنوعی: در آشپزخانه‌ای که نه دودی دارد و نه مشکلات، نه هیزم برای آتش سوزانی وجود دارد.
کار فرمایش همه قدوسیان
از ثریا تا ثری شان میهمان
هوش مصنوعی: همه‌ی فرشتگان از اوج آسمان تا زمین، در خدمت و اطاعت او هستند و مأموریت دارند که به بندگانش کمک کنند.
چون بجز آن مطبخ پرنوش و قند
جای دیگر ره نبرد آن ارجمند
هوش مصنوعی: هیچ جای دیگری برای آن شخص محترم وجود ندارد جز این آشپزخانه پر از شیرینی و نوشیدنی.
می رسیدش مائده هر روز و شب
بی صداع و کسب بی رنج و طلب
هوش مصنوعی: هر روز و شب برایش نعمت و آسانی به‌دست می‌آمد، بدون هیچ دردسری و بدون زحمت و تلاش.
چون ندارد پای رفتن خاربن
امر آید سوی او از امر کن
هوش مصنوعی: اگر کسی توانایی حرکت و پیشرفت نداشته باشد، مشکلات و چالش‌ها به سراغش خواهند آمد. لذا باید با تدبیر و اقدام مناسب به آنها پاسخ دهد.
آنکه او بشناخت باز و کلند
بایدش با صد تعب کاریز کند
هوش مصنوعی: کسی که به حقیقت و عمق یک موضوع پی برده و آن را درک کرده است، باید برای دست‌یابی به آن حقیقت تلاش و کوشش فراوانی کند و از عوامل مختلف عبور کند.
می کشاند آب را دهقان به زور
تا به پای خوشه ها از راه دور
هوش مصنوعی: دهقان با تلاش و کوشش زیادی آب را به سر مزارع می‌آورد تا به ریشه خوشه‌ها برسد، حتی اگر این آب از فاصله دور بیاید.
دید اندر گاو و خر چون پای راه
بردشان با چوب لت تا آبگاه
هوش مصنوعی: گاو و خر را می‌بیند که چطور با چوب به سمت آبخوری می‌برندشان.
دست کودک تا دهانش را ندید
شیر از پستان مادر می مکید
هوش مصنوعی: کودک تا وقتی که دستش را به سمت دهانش نبرد، شیر را از پستان مادر می‌مکد.
تا دکان نانوا را ره نبرد
نان بجز از سفره بابا نخورد
هوش مصنوعی: فرد تا زمانی که راهی به نانوایی پیدا نکرده، نان را جز از سفره پدرش نمی‌خورد.
بود در طاعت چه او بیغش و ریب
راتبه بودش ز شهرستان غیب
هوش مصنوعی: در خدمت و بندگی او هیچ خیانت و تردیدی وجود ندارد و مقام او از نقطه‌ای دور و ناشناخته به دست آمده است.
از قضا یکشب برای امتحان
نامدش آن راتبه زان شارسان
هوش مصنوعی: به طور ناگهانی، یک شب به خاطر امتحان، او به آنجا نیامد و از آن طریق هم به جای دیگری رفت.
ای خدا زان امتحانها داد داد
امتحان بس خانه ها برباد داد
هوش مصنوعی: ای خدا، از آن آزمایش‌ها و مشکلاتی که فرستادی، بس است. این امتحان‌ها و سختی‌ها، خیلی خانه‌ها را ویران کرده است.
آن ابلیس از امتحان مردود شد
طاعت صدقرن او نابود شد
هوش مصنوعی: آن شیطان در آزمایش شکست خورد و عبادت و اطاعت او که به اندازه صد قرن بود، بی‌ثمر شد.
امتحان بلعام را از پا فکند
ساخت در تیه و به آتش آسمند
هوش مصنوعی: بلعام در آزمایش خود شکست خورد و در مشکلات و بلایای بسیاری گرفتار شد، به گونه‌ای که به جهنمش انداختند.
ز امتحان برصیص عابد شد هلاک
سجده آورد از برای آن نعاک
هوش مصنوعی: از آزمایش برصیص عابد، هلاکت او آغاز شد. او به خاطر آن نعمت، سجده کرد.
ای پناه بی پناهان جهان
می گریزم در پناهت ز امتحان
هوش مصنوعی: ای کسی که پناهگاه بی پناهان هستی، من از آزمایشات زندگی در پناه تو فرار می‌کنم.
من کجا و امتحانت ای خلیل
پشه ی لاغر کجا و بار پیل
هوش مصنوعی: من نمی‌توانم به مقایسه خودم با تو بپردازم، ای ابراهیم؛ من انسانی نحیف و ضعیف هستم و تو بار سنگینی را به دوش می‌کشی.

حاشیه ها

1403/01/25 11:03
مظفر محمدی الموتی خشکچالی


بیت شماره‌ی «11» به صورت ذیل آمده است که وزن بیت هم به هم ریخته است:
• آنکه او بشناخت «باز و کلند» / بایدش با صد تعب کاریز کند
✍ که به احتمال زیاد، اشکال تایپی دارد؛ واحتمالاً، به شکل ذیل صحیح باشد:
• آنکه او، بشناخت «بازو و کلند» / بایدش با صد تعب، کاریز کند
✍ کلَند: کُلنک