بخش ۵۶ - شرح حدیث قدسی کنت کنزاً مخفیاً فاحببت ان اعرف فخلقت الخلق لکی اعرف
خواست تا گردد عیان و آشکار
سر زند خورشید در دیجورتار
چیست خورشید ای که خاکم بر دهن
ای زبانم کوته و لال از سخن
این زبان بی ادب ببریده باد
وین دهان بیحیا دریده باد
آفرید این خلق نامعدود را
جدولی ببرید بحر جود را
روزنی بر بارگاه نور زد
ذره ای زان نور بر این طور زد
گشت از آن خلق بی پایان پدید
کل یوم و هوفی خلق جدید
سینه هاشان را دل آگاه داد
در دبستان خردشان راه داد
همچنین آن نقشهای بیحساب
سربسر بودند پنهان در حجاب
جملگی عاشق ظهور خویش را
در طلب مرآت نور خویش را
خواست تا رزاقیش گردد عیان
آفرید آن طایفه محتاج نان
تا رسد از قهر جانسوزش خبر
کفر و اهریمن برآوردند سر
خواست تا غفاریش گردد پدید
اهل جرم و معصیت را آفرید
ای گنه کاران کنون با صد امید
خانه ی غفاریش را در زنید
هم عطوفست و رؤوفست و کریم
هم عفو و هم غفور و هم رحیم
واهب و حنان و منان است او
صاحب لطف است و رحمن است او
جمله اینها عاصیان را طالبند
طالبند و سوی ایشان مایلند
هریکی گویند هر شام و سحر
یا عصاة انی لکم نعم المفر
اهربوا یا ایها العاصون الی
لاتخافوا جرمکم طراعلی
ای گروه مجرمان رو سیاه
ای گنه کاران با صد دود آه
چونکه ایشان مر شما را یاورند
غمگساران شفاعت گسترند
راه نومیدی گرفتن بس خطاست
بلکه انکار صفتهای خداست
می کنی با نعمتهای بیکران
با قیاس آن نعوت بیکران
بحر بی پایان کجا و قطره ای
نیر اعظم کجا و ذره ای
بحر و خورشید از پی فهم شماست
ورنه این تمثیلها عین خطاست
پیش آن بحر کران پیچ پیچ
جمله ی کون و مکان هیچ است هیچ
با چنین دریای عفو بیکران
کش نه آغازی نه انجامی توان
کفر باشد ناامیدی ای مهان
گرچه باشد چون صفایی جرمتان
من نیم نومید از آن بحر کرم
ای هزاران خاک عالم بر سرم
بخش ۵۵ - مرد عارفی که شنید مکالمه زن را با شوهر: عارفی می رفت روزی در رهیبخش ۵۷ - تتمه حکایت مرد عارف با زن خود: گفت آن عارف که با من گفت باز
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خواست تا گردد عیان و آشکار
سر زند خورشید در دیجورتار
هوش مصنوعی: خواست تا حقیقت روشن شود و خورشید در تاریکی بروز کند.
چیست خورشید ای که خاکم بر دهن
ای زبانم کوته و لال از سخن
هوش مصنوعی: چه چیزی است این خورشید که من را خاموش و ساکت کرده و زبانم از گفتن کوتاه مانده است؟
این زبان بی ادب ببریده باد
وین دهان بیحیا دریده باد
هوش مصنوعی: این زبان بیادب و این دهان بیحیا باید بسته و خاموش شود.
آفرید این خلق نامعدود را
جدولی ببرید بحر جود را
هوش مصنوعی: خداوند این جمعیت زیادی از موجودات را به وجود آورد و این کار را با بخشندگی و generosity خود انجام داد.
روزنی بر بارگاه نور زد
ذره ای زان نور بر این طور زد
هوش مصنوعی: یک پرتو نور از بارگاه نورانی تابید و ذرهای از آن نور بر این زمین قرار گرفت.
گشت از آن خلق بی پایان پدید
کل یوم و هوفی خلق جدید
هوش مصنوعی: هر روز خلق جدیدی از آن موجود بیپایان به وجود میآید.
سینه هاشان را دل آگاه داد
در دبستان خردشان راه داد
هوش مصنوعی: دلهای هوشمند آنها را در دلشان جای داد و از دوران کودکیشان راه را به آنها نشان داد.
همچنین آن نقشهای بیحساب
سربسر بودند پنهان در حجاب
هوش مصنوعی: نقشها و الگوهای زیبایی که به طور نامحسوس و پنهان در حجاب قرار داشتند، وجود داشتند و در واقع بیشتر از آنچه به نظر میرسید، بودیند.
جملگی عاشق ظهور خویش را
در طلب مرآت نور خویش را
هوش مصنوعی: همه در جستجوی نمایان شدن خود هستند و برای پیدا کردن نور وجودشان تلاش میکنند.
خواست تا رزاقیش گردد عیان
آفرید آن طایفه محتاج نان
هوش مصنوعی: برای آنکه رزق و روزیش آشکار شود، آن گروه را که به نان نیاز داشتند، آفرید.
تا رسد از قهر جانسوزش خبر
کفر و اهریمن برآوردند سر
هوش مصنوعی: تا زمانی که خبر نابودی و عذاب شدید او به گوش برسد، دشمنان و مخالفان جان خود را به خطر میاندازند و خود را نمایان میکنند.
خواست تا غفاریش گردد پدید
اهل جرم و معصیت را آفرید
هوش مصنوعی: او خواست که پرده غفلت را از چهرهاش برطرف کند و برای خلق، گناهکاران و معصیتکاران را به وجود آورد.
ای گنه کاران کنون با صد امید
خانه ی غفاریش را در زنید
هوش مصنوعی: ای گنهکاران، اکنون با امیدهای بسیار به در خانهی بخشایش و آمرزش او وارد شوید.
هم عطوفست و رؤوفست و کریم
هم عفو و هم غفور و هم رحیم
هوش مصنوعی: او مهربان، با رحمت و سخاوت است. همچنین بخشنده، آمرزنده و با رحمت فراوان است.
واهب و حنان و منان است او
صاحب لطف است و رحمن است او
هوش مصنوعی: او بخشنده، مهربان و عطا دهنده است؛ صاحب لطف و رحمت فراوان است.
جمله اینها عاصیان را طالبند
طالبند و سوی ایشان مایلند
هوش مصنوعی: همه این افراد کسانی هستند که از معصیت دوری میکنند و به سوی آنها تمایل دارند.
هریکی گویند هر شام و سحر
یا عصاة انی لکم نعم المفر
هوش مصنوعی: هر کسی در صبح و شام از عذر و بهانهای سخن میگوید، ولی در حقیقت، من به شما بگویم که فرار از این مشکلات بسیار خوب و پسندیده است.
اهربوا یا ایها العاصون الی
لاتخافوا جرمکم طراعلی
هوش مصنوعی: ای کسانی که گناهکارید، بشتابید و نترسید از جرمتان که بر شما آشکار است.
ای گروه مجرمان رو سیاه
ای گنه کاران با صد دود آه
هوش مصنوعی: ای جمع گناهکاران و تبهکاران، با چهرههایی سیاه و دلهای پر درد، عذاب و نالهتان به آسمان میرسد.
چونکه ایشان مر شما را یاورند
غمگساران شفاعت گسترند
هوش مصنوعی: وقتی آنها به شما کمک میکنند، دلتنگیها را از شما دور کرده و برای شما شفاعت میکنند.
راه نومیدی گرفتن بس خطاست
بلکه انکار صفتهای خداست
هوش مصنوعی: انتخاب راه ناامیدی کاملاً نادرست است و اینگونه عمل کردن به نوعی انکار ویژگیهای خداوند محسوب میشود.
می کنی با نعمتهای بیکران
با قیاس آن نعوت بیکران
هوش مصنوعی: تو با نعمتهای بیپایان خداوند، آن نعمتهای نامتناهی را با ویژگیهای خودت مقایسه میکنی.
بحر بی پایان کجا و قطره ای
نیر اعظم کجا و ذره ای
هوش مصنوعی: بیپایانی دریا و عظمت آن قابل مقایسه با کوچکی یک قطره آب و ذرهای نیست. این مقایسه نشان میدهد که چقدر وسعت و بزرگی وجود دارد در مقابل چیزهای کوچک و ناچیز.
بحر و خورشید از پی فهم شماست
ورنه این تمثیلها عین خطاست
هوش مصنوعی: دریا و خورشید به خاطر درک و فهم شما وجود دارند، وگرنه این تمثیلها حقیقتاً نادرست هستند.
پیش آن بحر کران پیچ پیچ
جمله ی کون و مکان هیچ است هیچ
هوش مصنوعی: در برابر آن دریا بیکران، تمامی موجودات و موجودات مادی هیچ و پوچ هستند.
با چنین دریای عفو بیکران
کش نه آغازی نه انجامی توان
هوش مصنوعی: با وجود چنین دریای بینهایت عفو، نه آغاز مشخصی داریم و نه پایانی.
کفر باشد ناامیدی ای مهان
گرچه باشد چون صفایی جرمتان
هوش مصنوعی: ناامیدی گناهی بزرگ است، ای بزرگواران، هرچند که این ناامیدی شاید گاهی به نظر قشنگ و زیبا بیاید.
من نیم نومید از آن بحر کرم
ای هزاران خاک عالم بر سرم
هوش مصنوعی: من از دریای generosity ناامید نیستم، ای کسی که هزاران ذره خاک دنیا بر سر من فرود آمده است.