گنجور

بخش ۵ - به جزیره فرستادن شاه طوطی را

یک جزیره بود در اقلیم شاه
بود تا پاتخت شه شش ماه راه
یک جزیره پرگیاه و پر علف
پردرخت میوه دار از هر طرف
مجتمع از اهل هر شهر و دیار
اندر آنجا آنچه ناید در شمار
گشته جمع آنجا ز اهل هر زبان
خلق انبوه و گروه بیکران
وندران پیری و پیر زنده ای
پیر از علم و ادب آکنده ای
پیر دانشمند و دانش پروری
دانش آموزی و دانش گستری
نکته دانی آگهی از هر زبان
نکته آموزی رفیقی مهربان
در زبان آموزی آن پیر جلیل
بیزبانان را همه گشته دلیل
شد قرار پادشاه بی نظیر
کاو فرستد طوی خود نزد پیر
سوی آن پیله فرستد مرغ خود
تا بیاموزد زبان نیک و بد
پس همه اسباب راهش ساز کرد
بروی از رحمت دو صد درباز کرد
کرد با او لطفها زاندازه بیش
پس ز رحمت خواند او را نزد خویش
دستها مالید بر بال و پرش
بوسه زد از مهربانی بر سرش
داد او را از عنایت مایه ها
خواند بر او هم ز رحمت آیه ها
پس بگفت ای مرغ خوش آواز من
ای انیس و همدم و همزار من
ای نوایت بینوایان را نوا
ای همایون بال برتر از هما
دوریت را من نمی کردم خیال
ور همی کردم گمال کردم محال
روز هجرت را به خواب ار دیدمی
یا حدیث دوریت بشنیدمی
دیده را از نشتر غم خستمی
گوش خود را از شنیدن بستمی
دیده چون از روی یاران دور شد
گرچه صد نورش بود بی نور شد
گوش محرم از حدیث دلبران
صد صدا گر بشنود کر باشد آن
شرح ایام فراق دوستان
آنچه من گویم تو صد چندان بدان
نامه ام را عالم ار پهنا بود
شرح هجران را کجا گنجا بود
سوز هجران را اگر سازم رقم
هم به کاغذ آتش افتد هم قلم
ور بگویم شمه ای از سوز آن
هم زبان سوزد مرا و هم دهان
ای صفایی بگذر از این گفتگو
حال شاهنشاه و طوطی را بگو

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

حاشیه ها

1402/10/04 09:01
مظفر محمدی الموتی خشکچالی

مصراع دومِ بیت شماره‌ی «9»، احتمالاً به صورت ذیل باید باشد. اصلاً وزن هم درست می‌آید:
«کاو، فرستد سوی خود، نزدیک پیر»
بنابراین، بیت، این‌گونه خواهد شد:
شد قرار پادشاه بی‌نظیر / کاو، فرستد سوی خود، نزدیک پیر
الله اعلم.

1402/10/04 09:01
مظفر محمدی الموتی خشکچالی

◊ سوی آن پیله، فرستد مرغ خود / تا بیاموزد زبان نیک و بد
این بیت، اشاره دارد به آیه‌ی مبارکه‌ی «7» سوره‌ی اعراف: «یَا بَنِی آدَمَ اِمَّا یَاْتِیَنَّکُمْ رُسُلٌ مِنْکُمْ یَقُصُّونَ عَلَیْکُمْ آیَاتِی ۙ فَمَنِ اتَّقَی وَ اَصْلَحَ فَلَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لَا هُمْ یَحْزَنُونَ (35)».
خداوند، به حضرت آدم (و در حقیقت، به آدمیان)، می‌فرماید: از بهشت، بیرون می‌شوید؛ ولی شما را چه غم! که «مرغ خوش‌خوان و خوش‌نوای» خود، یعنی پیامبر رحمت (ص) را به سوی‌تان می‌فرستم؛ که اگر به دل به نغمه‌هایش بسپرید، غم و غصه‌ای نخواهید داشت؛ و اندوهی، سراغ‌تان را نخواهد گرفت!
✍در فصل پانزدهم انجیل یوحنا هم آمده است.
•اما اکنون پیش کسی که مرا فرستاد، می‌روم و هیچ‌یک از شما نمی‌پرسد: کجا می‌روی؟ ‹6› ولی چون این چیزها را به شما گفتم، دل‌های شما، پر از غم شد. ‹7› با وجود این، این حقیقت را به شما می‌گویم که رفتن من، برای شما به‌تر است؛ زیرا اگر من نروم، پشتیبانتان، پیش شما نمی‌آید […] و وقتی او [(ص)] می‌آید، جهان را در مورد گناه و عدالت و مکافات، متقاعد می‌سازد. ‹9› گناه را نشان خواهد داد […] عدالت را مکشوف خواهد ساخت […] و واقعیت مکافات، به آن‌ها ثابت می‌شود […] چیزهای بسیاری هست که باید به شما بگویم ولی شما فعلاً طاقت شنیدن آن‌ها را ندارید. ‹13› در هر حال، وقتی او که روح راستی [(ص)] است، بیاید، شما را به تمام حقیقت رهبری خواهد کرد؛ زیرا از خود سخن نخواهد گفت بلکه فقط درباره‌ی آن‌چه بشنود، سخن می‌گوید و شما را از امور آینده با خبر می‌سازد.