گنجور

بخش ۴ - بیان بقیه قصه طوطی و شاه

چونکه شه را بود با طوطی نظر
کرده خو با نطق او شام و سحر
خاطر شه برشگفت از گفت او
گفت او آرام و خواب و خفت او
خواست تا از هر زبان دانا شود
هر زبان را نطق او گویا شود
هندی و تازی و ترکی و دری
زابلی و کابلی و بربری
جمله را آموزد و گوید سخن
پیش شاه مستطاب مؤتمن
هر زبانی را نوایی دیگر است
وان نوای نو زکهنه بهتر است
تازه باشد لذت هر تازه ای
تازه بخشد کام بی اندازه ای
گر تورا صدحور باشد در وثاق
تازه ای را باز داری اشتیاق
روز و شب دلاله را تنگ آوری
تا نگار تازه ای چنگ آوری
خواست شه تا مرغ شیرین کار او
تازه باشد هر زمان گفتار او
سرّ این و آن بفهمد از سخن
با همه گویا شود در انجمن
هم بفهمد راز سرهنگان شاه
هم بداند سر هریک از سپاه
آشنا باشد به گفتار همه
تا بگوید با شه اسرار همه
گرچه شه را بود محرمها بسی
لیک چون طوطی نبود او را کسی
گر کنیزک از حرم آگاه بود
لیک در بیرون کی او را راه بود
بود از بیرونیان آگه غلام
در حرم رفتن ولی بر وی حرام
آن یکی جز در سفر همراه نی
وان یکی جز در حضر با شاه نی
لیک آن طوطی به هرجا راه داشت
با وجود این دلی آگاه داشت
همچنانکه آدم خاکی نسب
شد میان جمله او منظور رب
زین سبب آن پادشاه بی ندید
در میان جمله او را برگزید
داشت ره در عالم روحانیان
آشنایی داشت با جسمانیان
عرشیان از وی سبق آموخته
فرشیان هم پایه زو اندوخته
گاه گاهی منزل او خاک بود
گاه دیگر طارم افلاک بود
جسم خاکش همنشین خاکیان
جان پاکش همدم افلاکیان
در درون منجنیق افتاده تن
روح با روح القدس اندر سخن
تن ز بیم قبطیان در رود نیل
در فلک جان هم عنان جبرئیل
قاب قوسینش زمانی پایه بود
بو لهب او را گهی همسایه بود
گه قدم با دیو و دد برداشتی
گه ملک را نیمه ره بگذاشتی
گه خزیدی با ابوبکری به غار
گه گذشتی با علی از هفت و چار
این چنینش دید چون رب مجید
از میان دیگرانش برگزید
زینت از تشریف فضلناش داد
تارکش را تاج کرمنا نهاد
محرم اسرار پنهانیش کرد
مظهر آیات ربانیش کرد
پادشاهش کرد در ملک وجود
مهتری دادش در اقلیم شهود

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چونکه شه را بود با طوطی نظر
کرده خو با نطق او شام و سحر
هوش مصنوعی: چون پادشاه با طوطی گفتگو می‌کند، بنابراین نشانه‌ای از هوش و سخن‌وری این پرنده در دل شب و روز می‌تابد.
خاطر شه برشگفت از گفت او
گفت او آرام و خواب و خفت او
هوش مصنوعی: خاطره شاه از سخنان او شگفت‌زده شد؛ در حالی که او در آرامش و خواب به سر می‌برد.
خواست تا از هر زبان دانا شود
هر زبان را نطق او گویا شود
هوش مصنوعی: او آرزو داشت که از هر زبانی آگاه شود و سخن او به قدری روشن و گویا باشد که هر کسی را متوجه کند.
هندی و تازی و ترکی و دری
زابلی و کابلی و بربری
هوش مصنوعی: در اینجا به تنوع زبان‌ها و فرهنگ‌های مختلف اشاره شده است. گوینده در تلاش است تا زیبایی و غنای ادبیات و زبان‌های مختلف از جمله هندی، عربی، ترکی، دری، زابلی، کابلی و بربری را مطرح کند. این تنوع نشان‌دهنده‌ی گنجینه‌ّی فرهنگی و زبانی است که در دنیا وجود دارد.
جمله را آموزد و گوید سخن
پیش شاه مستطاب مؤتمن
هوش مصنوعی: همه را تعلیم می‌دهد و در حضور شاه معتبر و مورد اعتماد صحبت می‌کند.
هر زبانی را نوایی دیگر است
وان نوای نو زکهنه بهتر است
هوش مصنوعی: هر زبانی لحن و صدای خاصی دارد و آن لحن جدید از لحن قدیمی بهتر است.
تازه باشد لذت هر تازه ای
تازه بخشد کام بی اندازه ای
هوش مصنوعی: هر چیز تازه‌ای لذت خاص خود را دارد و این لذت به گونه‌ای است که می‌تواند به شادی و رضایت بی‌نظیر منجر شود.
گر تورا صدحور باشد در وثاق
تازه ای را باز داری اشتیاق
هوش مصنوعی: هرچقدر هم که در بند و محدودیت باشی، اگر به تازگی و جذابیتی برسیدی، آنقدر انگیزه و اشتیاق به تو دست می‌دهد که می‌توانی از آن قید و بندها رها شوی.
روز و شب دلاله را تنگ آوری
تا نگار تازه ای چنگ آوری
هوش مصنوعی: روز و شب به دلالت و راهنمایی بپرداز تا بتوانی معشوقه‌ای جدید و زیبا به دست آوری.
خواست شه تا مرغ شیرین کار او
تازه باشد هر زمان گفتار او
هوش مصنوعی: پادشاه خواست که پرنده‌ی شیرین‌گفتارش همیشه تازه و نو باشد و هر لحظه سخن تازه‌ای بگوید.
سرّ این و آن بفهمد از سخن
با همه گویا شود در انجمن
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که فردی می‌تواند رازها و نکات پنهان دیگران را از طریق صحبت‌هایشان درک کند و با این توانایی، در جمع به طور شفاف و واضح خود را بیان کند.
هم بفهمد راز سرهنگان شاه
هم بداند سر هریک از سپاه
هوش مصنوعی: هر کس باید بداند که راز فرماندهان و رهبران شاه چیست و همچنین باید از وضعیت و حال هریک از سربازان و سپاهیان نیز آگاه باشد.
آشنا باشد به گفتار همه
تا بگوید با شه اسرار همه
هوش مصنوعی: کسی که با دیگران آشنا و آگاه است، می‌تواند رازهای مهم را در حضور پادشاه بیان کند.
گرچه شه را بود محرمها بسی
لیک چون طوطی نبود او را کسی
هوش مصنوعی: با وجود اینکه برای پادشاه افراد زیادی وجود دارند که با او آشنا و در رابطۀ نزدیکند، اما هیچ‌کدام به اندازۀ طوطی که تنها مونس اوست، به او نزدیک نیستند.
گر کنیزک از حرم آگاه بود
لیک در بیرون کی او را راه بود
هوش مصنوعی: اگر کنیزی از حرم و محیط خود باخبر باشد، اما در خارج از آنجا هیچ راهی برای او وجود ندارد.
بود از بیرونیان آگه غلام
در حرم رفتن ولی بر وی حرام
هوش مصنوعی: غلامی از بیگانگان به حرم وارد شد، اما ورود او در آنجا ممنوع بود.
آن یکی جز در سفر همراه نی
وان یکی جز در حضر با شاه نی
هوش مصنوعی: فردی که در سفر است، تنها نمی‌تواند بی‌همراه باشد و کسی که در حال حاضر در کنار شاه است، نمی‌تواند تنها باشد.
لیک آن طوطی به هرجا راه داشت
با وجود این دلی آگاه داشت
هوش مصنوعی: اما آن طوطی با وجود اینکه به هر جا می‌توانست برود، دلش همیشه آگاه و باخبر بود.
همچنانکه آدم خاکی نسب
شد میان جمله او منظور رب
هوش مصنوعی: انسانی که از خاک به وجود آمده، در میان تمام موجودات، هدف و مقصود خداوند قرار گرفته است.
زین سبب آن پادشاه بی ندید
در میان جمله او را برگزید
هوش مصنوعی: به همین دلیل، آن پادشاه او را از میان همه انتخاب کرد و به او توجه ویژه‌ای نشان داد.
داشت ره در عالم روحانیان
آشنایی داشت با جسمانیان
هوش مصنوعی: او در دنیای روحانیان با افرادی از دنیای مادی نیز آشنا بود.
عرشیان از وی سبق آموخته
فرشیان هم پایه زو اندوخته
هوش مصنوعی: ملکوتیان از او سپاسگزاری و نکات ارزشمند آموخته‌اند و زمینیان نیز به اندازه توان خود از او بهره‌مند شده‌اند.
گاه گاهی منزل او خاک بود
گاه دیگر طارم افلاک بود
هوش مصنوعی: برخی اوقات، مکان او بر روی زمین و از خاک تشکیل شده بود و در مواقع دیگر، در آسمان و بالای ابرها قرار داشت.
جسم خاکش همنشین خاکیان
جان پاکش همدم افلاکیان
هوش مصنوعی: جسم او از خاک است و با دیگر موجودات خاکی در ارتباط است، اما روحش پاک و معنوی است و به آسمانی‌ها و موجودات افلاکی تعلق دارد.
در درون منجنیق افتاده تن
روح با روح القدس اندر سخن
هوش مصنوعی: در درون منجنیق، جسم و روح در کنار هم هستند و روح‌القدس در حال صحبت کردن با روح من است.
تن ز بیم قبطیان در رود نیل
در فلک جان هم عنان جبرئیل
هوش مصنوعی: تن، از ترس قبطیان، به دریاچه نیل می‌رود و روح به همراه جبرئیل در آسمان است.
قاب قوسینش زمانی پایه بود
بو لهب او را گهی همسایه بود
هوش مصنوعی: او در مقامی بسیار نزدیک به کمال و مرتبه‌ای خاص قرار داشت که در آن زمان، محبت و عشقش گاهی همسایه‌اش بود.
گه قدم با دیو و دد برداشتی
گه ملک را نیمه ره بگذاشتی
هوش مصنوعی: گاهی اوقات با موجودات شرور و زشت همراهی کرده‌ای و گاهی نیز در میانه راه، به سمت چیزهای باارزش تر رفته‌ای.
گه خزیدی با ابوبکری به غار
گه گذشتی با علی از هفت و چار
هوش مصنوعی: گاهی با ابوبکر به غار رفتی و گاهی با علی از هفت و چهار عبور کردی.
این چنینش دید چون رب مجید
از میان دیگرانش برگزید
هوش مصنوعی: چنین شخصیتی را مانند یک پروردگار بزرگ می‌بیند که از میان دیگران او را انتخاب کرده است.
زینت از تشریف فضلناش داد
تارکش را تاج کرمنا نهاد
هوش مصنوعی: زیبایی و زینت آن شخص به خاطر فضائلش است، و به همین خاطر ما تاج بزرگواری را بر سر او قرار دادیم.
محرم اسرار پنهانیش کرد
مظهر آیات ربانیش کرد
هوش مصنوعی: او رازهای پنهان را به ما نشان داد و خود را نماد آیات الهی قرار داد.
پادشاهش کرد در ملک وجود
مهتری دادش در اقلیم شهود
هوش مصنوعی: او در سرزمین وجود، فردی را به مقام پادشاهی منصوب کرد و در حوزه دید و شناخت، مقام و منزلتی به او بخشید.