بخش ۴۷ - گرد آمدن اطفال به دور فخر کاینات ص
آن شنیدستی که شاهنشاه دین
پیشوای اولین و آخرین
سوی مسجد روزی از دولتسرای
می شدی تا فرض حق آرد بجای
اتفاقاً کودکی چند از عرب
در ره شه در نشاط و در طرب
خاک بازی می نمودند آن گروه
در ره آن پادشاه باشکوه
چونکه دیدند آن شه لولاک را
آن جهان جان و جان پاک را
جمله سوی او دویدند از طرب
جزوها را سوی کل باشد هرب
هر شراره بین گریزان تا اثیر
قطره ها بنگر به دریاها قطیر
چون نماند جسم و جان را ارتباط
وارهند از امتزاج و اختلاط
جان علوی پر زند تا لامکان
جسم خاکی جا کند تا خاکدان
جان گریزد سوی علیین پاک
تن گراید جانب آن تیره خاک
آنکه از نور است آمیزد به نور
در نگارستان اقلیم سرور
وین که از سجین و خاک تیره بود
رفت و اندر خاک ظلمانی غنود
خاصه آن کلی که هر کل جزو اوست
او بود مغز و دو عالم جمله پوست
مصطفی جانست و عالم جمله جسم
مصطفی معنی بود کونین اسم
کودکان چون زاده ی ایمان بدند
جانب آن قلزم ایمان شدند
چون به ایمان نطفه شان شد مستقر
حرف ایمان بود ایشان را پدر
پس در آن ره چون پدر را یافتند
بی محابا سوی او بشتافتند
دست در جیب و گریبانش زدند
پنجه اندر طرف دامانش زدند
آن یکی بگرفته دامانش بکف
وان دگر بر دامن او با شعف
آن دگر بر کتف او می جست چست
وان دگر بر دامن او راه جست
کای تورا بختی گردون زیر بار
نه سپهرت ناقه ها اندر قطار
یا رجاء الخلق فی نیل الامل
کن لنافی یومنا هذا جمل
یا غیاث الخلق یا کهف الامم
اشتر ما کودکان شو از کرم
اشتر ما شو ولی رهوار باش
قد دوته فرما و اشتروا باش
چونکه می دیدند اطفال عرب
کان شه عالم نبی منتخب
جای می دادی به کتفش گاه گاه
آن دو نور دیده را بی اشتباه
می نشانیدی به آن کتف گزین
آن دو شمع محفل اهل یقین
آن دو یکتا گوهر بحر وجود
آن دو تابان اختر برج شهود
دو سبق خوان دبستان الست
آن دو از پستان ایمان شیرمست
آن جوانان جنان را افتخار
عرض خلاق جهان را گوشوار
قرتا عین رسول المؤتمن
بضعة الزهرا حسین والحسن
بخش ۴۶ - بقیه داستان طوطی و شاه: با دل شاد این زمان ای نیکخوبخش ۴۸ - طلب کردن حسنین شتر از جد بزرگوار در روز عید: اینچنین آمد حدیث از راویان
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
آن شنیدستی که شاهنشاه دین
پیشوای اولین و آخرین
هوش مصنوعی: آیا خبر داری که سلطان بزرگ دین، رهبر همه مکتبها و زمانهاست؟
سوی مسجد روزی از دولتسرای
می شدی تا فرض حق آرد بجای
هوش مصنوعی: روزی به سوی مسجد میرفتی تا وظیفهی خود را در برابر خداوند انجام دهی و حق او را ادا کنی.
اتفاقاً کودکی چند از عرب
در ره شه در نشاط و در طرب
هوش مصنوعی: در حین عبور از راهی، گروهی از کودکان عرب را دیدم که با شادی و شوق در حال بازی و خوش گذرانی بودند.
خاک بازی می نمودند آن گروه
در ره آن پادشاه باشکوه
هوش مصنوعی: گروهی در مسیر آن پادشاه با شکوه، در حال بازی و سرگرمی بودند و با خاک بازی میکردند.
چونکه دیدند آن شه لولاک را
آن جهان جان و جان پاک را
هوش مصنوعی: وقتی که آن پادشاه زیبا را دیدند، جان و روح پاک و زنده آن دنیا را متوجه شدند.
جمله سوی او دویدند از طرب
جزوها را سوی کل باشد هرب
هوش مصنوعی: همه به سمت او شتافتند از خوشحالی، زیرا اجزای وجود به سوی کل وجود میروند.
هر شراره بین گریزان تا اثیر
قطره ها بنگر به دریاها قطیر
هوش مصنوعی: هر شعلهای که در حال فرار است، به تأثیر قطرهها نگاه کن؛ مانند دریاهایی که قطرهقطره شکل گرفتهاند.
چون نماند جسم و جان را ارتباط
وارهند از امتزاج و اختلاط
هوش مصنوعی: زمانی که ارتباط بین جسم و جان قطع شود، دیگر هیچ ترکیب و همجوشیای باقی نمیماند.
جان علوی پر زند تا لامکان
جسم خاکی جا کند تا خاکدان
هوش مصنوعی: روح علی تا جایی پرواز میکند که بتواند در بدن خاکی خود زندگی کند و در دنیای مادی جا بگیرد.
جان گریزد سوی علیین پاک
تن گراید جانب آن تیره خاک
هوش مصنوعی: روح به سوی عالم بالا و پاکیها میرود، در حالی که بدن به سمت زمین و خاک تیره میانجامد.
آنکه از نور است آمیزد به نور
در نگارستان اقلیم سرور
هوش مصنوعی: کسی که از نوری خاص بهرهمند است، در جایی پر از زیبایی و شادی قرار میگیرد و با نور و زیبایی درآمیخته میشود.
وین که از سجین و خاک تیره بود
رفت و اندر خاک ظلمانی غنود
هوش مصنوعی: این شخص که در دنیای پست و تاریک زندگی میکرد، حالا در خاکی تاریک و غمانگیز آرام گرفته است.
خاصه آن کلی که هر کل جزو اوست
او بود مغز و دو عالم جمله پوست
هوش مصنوعی: به ویژه آنکه تمام اجزاء در او نهفتهاند، او همان مغز است و دو جهان بهسان پوست هستند.
مصطفی جانست و عالم جمله جسم
مصطفی معنی بود کونین اسم
هوش مصنوعی: مصطفی جان، روح و حقیقت همه عالم است و تمام وجود هستی، معنا و اسم اوست.
کودکان چون زاده ی ایمان بدند
جانب آن قلزم ایمان شدند
هوش مصنوعی: کودکان به خاطر ایمان زاده میشوند و به سمت دریای ایمان حرکت میکنند.
چون به ایمان نطفه شان شد مستقر
حرف ایمان بود ایشان را پدر
هوش مصنوعی: زمانی که نطفهی آنها بر پایهی ایمان استوار شد، ایمان به عنوان پدرشان شناخته میشود.
پس در آن ره چون پدر را یافتند
بی محابا سوی او بشتافتند
هوش مصنوعی: پس هنگامی که در آن مسیر پدر را پیدا کردند، بدون هیچ تردیدی به سمت او rushed به راه افتادند.
دست در جیب و گریبانش زدند
پنجه اندر طرف دامانش زدند
هوش مصنوعی: دستش را در جیبش کرده بودند و وقتی به طرفش حمله کردند، به دامانش هم آسیب زدند.
آن یکی بگرفته دامانش بکف
وان دگر بر دامن او با شعف
هوش مصنوعی: یکی از آنها دامن خود را با دست گرفته و دیگری با شادی بر دامن او آویزان شده است.
آن دگر بر کتف او می جست چست
وان دگر بر دامن او راه جست
هوش مصنوعی: یکی از آنها به شتاب بر روی شانهاش میپرید و دیگری بر دامنش مسیر خود را میکاوید.
کای تورا بختی گردون زیر بار
نه سپهرت ناقه ها اندر قطار
هوش مصنوعی: ای تو که بختت به سختی زیر فشار است، همچون شترهایی که در صف ایستادهاند.
یا رجاء الخلق فی نیل الامل
کن لنافی یومنا هذا جمل
هوش مصنوعی: ای امید بندگان در رسیدن به آرزوها، امروز برای ما مجلسی ترتیب بده.
یا غیاث الخلق یا کهف الامم
اشتر ما کودکان شو از کرم
هوش مصنوعی: ای یاور مخلوقات و پناهگاه ملتها، ما را همچون کودکان به رحمت و کرامت خویش بپذیر.
اشتر ما شو ولی رهوار باش
قد دوته فرما و اشتروا باش
هوش مصنوعی: به اسب تبدیل شو، اما به سرعت و شیوانه حرکت کن. مانند دو چوب بلندی که به هم متصل شدهاند، باید استوار و یکنواخت باشی و همزمان با آرامش و دقت به جلو بروی.
چونکه می دیدند اطفال عرب
کان شه عالم نبی منتخب
هوش مصنوعی: وقتی که کودکان عرب مشاهده می کردند که آن شخصیت بزرگ عالم و پیامبر انتخاب شده است، احساس حیرت و شگفتی در آنها ایجاد می شد.
جای می دادی به کتفش گاه گاه
آن دو نور دیده را بی اشتباه
هوش مصنوعی: گاهی اوقات به شانهاش میزدی تا آن دو چشم روشن را با دقت در کنار هم داشته باشی.
می نشانیدی به آن کتف گزین
آن دو شمع محفل اهل یقین
هوش مصنوعی: تو قلبی پر از روشنی و عشق را در خود جای دادهای، همچون دو شمعی که در جمع اهل ایمان و یقین میدرخشند.
آن دو یکتا گوهر بحر وجود
آن دو تابان اختر برج شهود
هوش مصنوعی: آن دو، همچون گوهری یکتا در دریای هستی هستند و مانند دو ستاره درخشان در آسمان آگاهی میدرخشند.
دو سبق خوان دبستان الست
آن دو از پستان ایمان شیرمست
هوش مصنوعی: دو درس را در مدرسه ی وجود آموختهام و آن دو درس از شیر ایمان به من داده شدهاند.
آن جوانان جنان را افتخار
عرض خلاق جهان را گوشوار
هوش مصنوعی: جوانان بهشتی، مایهی افتخار هستند و هنرهای خلاقانه جهان را به نمایش میگذارند.
قرتا عین رسول المؤتمن
بضعة الزهرا حسین والحسن
هوش مصنوعی: عیسی رسول مورد اعتماد، نماد بخشش و نیکی است، همانطور که حسین و حسن، فرزندان زهرا، نشانههای ایثار و خوبی هستند.