گنجور

بخش ۴۴ - مناجات به درگاه قاضی الحاجات

ای خدا از خود دو چشمم کور کن
واز جمالت دیده ام پرنور کن
دارم از خود صد شکایت ای خدا
با که گویم جز تو عیب خویش را
ای خدا دارم دلی از دست خویش
شرحه شرحه پاره پاره ریش ریش
ای خدا آمد به ما از راستان
این حدیث و نیست الا راست آن
کاین چنین گفت آن امام هفتمین
کش روان بادا به صد رحمت قرین
کای تو اندر این سرای تنگنای
صد هزارانت بلا اندر قفای
چونکه افتی از بلایی در مضیق
کش نبینی مرخلاصی را رفیق
رو کریمی از کریمان را بجوی
حال خود را سربسر با او بگوی
ای خدا ای بحر احسان و کرم
از کرمهایت جهانی غرق یم
هر کریمی جرعه نوش جام توست
ریزه خوار سفره ی انعام توست
هر کریم از تو کرم آموخته
مایه ی احسان ز تو اندوخته
سالها شد ای خداوند کریم
مر کرمهای تورا هستم عزیم
گرد بام خانه ات پر می زنم
خانه ات را حلقه بر در می زنم
شیئی لله گویم اندر در گهت
خوانم اندر گاه و اندر بیگهت
چون گدایی بر دری فریاد کرد
کدخدایش از لب نان شاد کرد
ای خدا در دگهت من آن گدا
خانه را هم تو خدا هم ناخدا
گر کسی آرد به دیواری پناه
جا دهد او را بخود بی اشتباه
در وی از بادش نگهبانی کند
در اسد خورشید گردانی کند
ای خدا ای بی پناهان را پناه
مجرمان را عین عفوت عذرخواه
چون سگی خود را فکندستی بخاک
یا الهی یا الهی فی فناک
روز و شب چون سگ پی یک لقمه نان
دم همی مالم به خاک آستان
ای دو عالم غرق احسان شما
لقمه ی نانی به این سگ کن عطا
نان من دانی چه باشد قوت جان
جان ازو یابد حیوة جاودان
وان چه باشد یک نظر از لطف خاص
کز غم خود سازدم یکسر خلاص
بنده ی روزی ز مولی گر گریخت
رشته ی مهر و محبت را گسیخت
چونکه باز آید کند بازش قبول
بگذرد از ظلم و جهل آن جهول
این منم آن بنده ی بگریخته
آبروی خود بخاک آمیخته
سوی درگاهت کنون باز آمده
چنگ خود بر دامن عفوت زده
آمدم اینک به درگاه تو باز
حکم باشد مرتورا ای بی نیاز
مجرمی چون شد پشیمان از گناه
باز آید سر بزیر و عذرخواه
خواجه عذر او پذیرد از کرم
هم ببخشاید گناهش از کرم
ای خدا آن مجرم نادم منم
کز ندامت دست بر سر می زنم
دست بر سر سر به پیش و عذرخواه
آمدم بازت به درگه ای اله
گر ببخشی هم کریمی هم جواد
ور بسوزی شاه با عدلی و داد
کافری گر شد کریمی را دخیل
آن کریمش می شود یارو کفیل
ای خدا دانی که کافر نیستم
بلکه در توحید خود فانیستم
مر تورا هستم دخیل ای ذوالکرم
آمدم تا درگهت با صد ندم
یک نظر کن از عنایت سوی من
فارغم گردان ز قید خویشتن
زین رفیقان تنگ شد یا رب دلم
کن تهی ز ایشان خدایا محفلم
بلکه دل از این دیارم سیر شد
جان از این آب و گلم دلگیر شد
گو مبارک بی دلیلی کز نراق
محفل ما را کشد سوی عراق

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای خدا از خود دو چشمم کور کن
واز جمالت دیده ام پرنور کن
هوش مصنوعی: ای خدا، چشمانم را از دنیای مادّی نابینا کن و با نگاهی به جمال تو، دل و چشمم را پر از نور محبت و زیبایی‌ات گردان.
دارم از خود صد شکایت ای خدا
با که گویم جز تو عیب خویش را
هوش مصنوعی: دارم از خودم خیلی ناراحتی و ای خدا، با که بگویم جز تو عیب‌هایم را؟
ای خدا دارم دلی از دست خویش
شرحه شرحه پاره پاره ریش ریش
هوش مصنوعی: ای خدا، دلم به شدت در حال آشفتگی و آسیب دیدگی است.
ای خدا آمد به ما از راستان
این حدیث و نیست الا راست آن
هوش مصنوعی: ای خدا، این خبر از راستگویی به ما رسیده است و غیر از حقیقت هیچ چیز دیگری وجود ندارد.
کاین چنین گفت آن امام هفتمین
کش روان بادا به صد رحمت قرین
هوش مصنوعی: این جمله به توصیف وضعیتی می‌پردازد که شخصی بزرگ و محترم، به نام امام هفتم، سخنانی را بیان کرده است. او به نوعی دعا و خوشی را برای دیگران ابراز می‌کند و از رحمت‌های الهی سخن می‌گوید. به طور کلی، می‌توان گفت که این بیان اشاره‌ای به محبت و نعمت‌های الهی دارد.
کای تو اندر این سرای تنگنای
صد هزارانت بلا اندر قفای
هوش مصنوعی: ای تو در این خانه تنگ، گرفتار بی‌شمار مشکل و ناگواری هستی.
چونکه افتی از بلایی در مضیق
کش نبینی مرخلاصی را رفیق
هوش مصنوعی: زمانی که در گرفتاری و مشکل قرار می‌گیری، نمی‌توانی راه نجاتی را پیدا کنی.
رو کریمی از کریمان را بجوی
حال خود را سربسر با او بگوی
هوش مصنوعی: به یک فرد بزرگوار و نیک رفتار روی آور و از او حال و وضعیت خود را بیان کن و با او به گفتگو بپرداز.
ای خدا ای بحر احسان و کرم
از کرمهایت جهانی غرق یم
هوش مصنوعی: ای خدا، تو به مثابه دریایی از لطف و خوبی هستی، و تمام جهان در مهربانی‌ها و نعمت‌هایت غرق شده است.
هر کریمی جرعه نوش جام توست
ریزه خوار سفره ی انعام توست
هوش مصنوعی: هر کسی که به نوعی به لطف و کرم تو دست یابد، همچون کسی است که از جامی می‌نوشد و به نوعی از نعمت‌ها و بخشش‌های تو بهره‌مند می‌شود.
هر کریم از تو کرم آموخته
مایه ی احسان ز تو اندوخته
هوش مصنوعی: هر کسی که خوبی و بخشش را می‌شناسد، آن را از تو یاد گرفته و نیکی‌هایی که دارد، از تو الهام گرفته است.
سالها شد ای خداوند کریم
مر کرمهای تورا هستم عزیم
هوش مصنوعی: سال‌هاست که ای خداوند بخشنده، من زیر سایه کرم‌ها و نعمت‌های تو هستم.
گرد بام خانه ات پر می زنم
خانه ات را حلقه بر در می زنم
هوش مصنوعی: به دور بام خانه‌ات پرواز می‌کنم و به در خانه‌ات می‌کوبم.
شیئی لله گویم اندر در گهت
خوانم اندر گاه و اندر بیگهت
هوش مصنوعی: من در محضر تو، ای خدایی، چیزی می‌گویم و در وقت نیازم، تو را می‌خوانم، چه در روز، چه در شب.
چون گدایی بر دری فریاد کرد
کدخدایش از لب نان شاد کرد
هوش مصنوعی: وقتی گدایی در کنار در дверь صدا زد، کدخدا با نان خوشحال شد.
ای خدا در دگهت من آن گدا
خانه را هم تو خدا هم ناخدا
هوش مصنوعی: ای خدا، در درگاه تو من مانند یک گدا هستم و تو همانند ناخدای منی.
گر کسی آرد به دیواری پناه
جا دهد او را بخود بی اشتباه
هوش مصنوعی: اگر کسی به دیواری پناه آورد، آن دیوار بی‌هیچ شکی او را در آغوش می‌گیرد و جا می‌دهد.
در وی از بادش نگهبانی کند
در اسد خورشید گردانی کند
هوش مصنوعی: او از وزش باد محافظت می‌کند و مانند خورشید، چهره‌ای قوی و پرنفوذ دارد.
ای خدا ای بی پناهان را پناه
مجرمان را عین عفوت عذرخواه
هوش مصنوعی: ای خدا، تو پناه بی‌پناهان و عذر خواهی برای مجرمان هستی؛ از رحمت تو که تجلی بخش بخشش و عفو است، مدد بخواهیم.
چون سگی خود را فکندستی بخاک
یا الهی یا الهی فی فناک
هوش مصنوعی: به نظر می‌رسد که این فرد، همچون سگی که در تنگنا قرار گرفته، خود را به خاک می‌افکند و ناله می‌کند: ای خدای من، ای خدای من، در پناه تو به سر می‌برم.
روز و شب چون سگ پی یک لقمه نان
دم همی مالم به خاک آستان
هوش مصنوعی: روز و شب مانند یک سگ در جستجوی لقمه نانی هستم و در این راه، ناتوان و خسته به خاک آستان می‌افتم.
ای دو عالم غرق احسان شما
لقمه ی نانی به این سگ کن عطا
هوش مصنوعی: ای دو عالم، لطف و احسان شما بسیار است؛ لطفاً یک لقمه نان به این سگ بدهید.
نان من دانی چه باشد قوت جان
جان ازو یابد حیوة جاودان
هوش مصنوعی: غذای من چیست که قوت جانم است و از آن زندگی ابدی می‌گیرم.
وان چه باشد یک نظر از لطف خاص
کز غم خود سازدم یکسر خلاص
هوش مصنوعی: هر چه باشد، تنها یک نگاه از محبت ویژه‌ات، می‌تواند من را از تمام غم‌هایم نجات دهد.
بنده ی روزی ز مولی گر گریخت
رشته ی مهر و محبت را گسیخت
هوش مصنوعی: اگر بنده‌ای از پروردگارش فرار کند، ارتباط عشق و محبت میان آنها قطع می‌شود.
چونکه باز آید کند بازش قبول
بگذرد از ظلم و جهل آن جهول
هوش مصنوعی: وقتی کسی به حقیقت برگردد، باز هم پذیرای او می‌شوند و از ظلم و نادانی او چشم‌پوشی می‌شود.
این منم آن بنده ی بگریخته
آبروی خود بخاک آمیخته
هوش مصنوعی: این من هستم، آن بنده‌ای که آبرویم به خاطر خطاهایم به خاک آغشته شده است.
سوی درگاهت کنون باز آمده
چنگ خود بر دامن عفوت زده
هوش مصنوعی: به درگاه تو برگشته‌ام و ساز خود را بر دامن پاکیت می‌زنم.
آمدم اینک به درگاه تو باز
حکم باشد مرتورا ای بی نیاز
هوش مصنوعی: من به درگاه تو آمدم و درخواست می‌کنم که به من جواب دهی، ای بی‌نیاز.
مجرمی چون شد پشیمان از گناه
باز آید سر بزیر و عذرخواه
هوش مصنوعی: مجرمی که از کار اشتباه خود پشیمان شده، با حالت سر پایین و توبه‌کارانه پیش می‌آید و از کار خود عذرخواهی می‌کند.
خواجه عذر او پذیرد از کرم
هم ببخشاید گناهش از کرم
هوش مصنوعی: آقای محترم به خاطر لطف و مهربانی‌اش گناه او را می‌پذیرد و همچنین با بزرگواریش او را مورد بخشش قرار می‌دهد.
ای خدا آن مجرم نادم منم
کز ندامت دست بر سر می زنم
هوش مصنوعی: ای خدا، من همان گناهکاری هستم که به خاطر گناهانم توبه کرده و بر سر خود می‌زنم.
دست بر سر سر به پیش و عذرخواه
آمدم بازت به درگه ای اله
هوش مصنوعی: دست بر سر گذاشته و سر را به پایین انداخته، با عذرخواهی به درگاه تو بازگشته‌ام، ای خدا.
گر ببخشی هم کریمی هم جواد
ور بسوزی شاه با عدلی و داد
هوش مصنوعی: اگر ببخشی، برترینی و بزرگوار; و اگر عذاب کنی، با عدالت و انصاف حکمرانی می‌کنی.
کافری گر شد کریمی را دخیل
آن کریمش می شود یارو کفیل
هوش مصنوعی: اگر فردی کافر به دامن یک کریم (بخشنده و نیکوکار) پناه ببرد، به دلیل کرامت و بزرگی آن کریم، او از جانب آن کریم مورد حمایت و پشتیبانی قرار خواهد گرفت.
ای خدا دانی که کافر نیستم
بلکه در توحید خود فانیستم
هوش مصنوعی: ای خدا، می‌دانی که من کافر نیستم، بلکه تمام وجودم را در یکتایی تو گم کرده‌ام.
مر تورا هستم دخیل ای ذوالکرم
آمدم تا درگهت با صد ندم
هوش مصنوعی: ای بزرگوار، من به تو وابسته‌ام و آمده‌ام تا درگاهت با تمام وجود و صدای بلند درخواست خود را بیان کنم.
یک نظر کن از عنایت سوی من
فارغم گردان ز قید خویشتن
هوش مصنوعی: لطفاً یک بار به من توجه کن و با لطف خود، مرا از بند خودم آزاد کن.
زین رفیقان تنگ شد یا رب دلم
کن تهی ز ایشان خدایا محفلم
هوش مصنوعی: خدایا، دل من از این دوستان تنگ و پر شده است، پس آن را از وجود آن‌ها خالی کن و مرا از این جمع دور ساز.
بلکه دل از این دیارم سیر شد
جان از این آب و گلم دلگیر شد
هوش مصنوعی: دل دیگه تمایلی به زندگی در این سرزمین نداره و جانم از این محیط و شرایط خسته و ناراحت شده.
گو مبارک بی دلیلی کز نراق
محفل ما را کشد سوی عراق
هوش مصنوعی: با خوبی و خوشی گفته می‌شود که بی‌دلیل کسی از نراق به محفل ما می‌آید و ما را به سمت عراق می‌برد.