بخش ۳۰ - تتمه حال پادشاه و زنگیان
از قضا فوجی ز زنگ تیره روی
اندر آن شب هر طرف در جستجوی
از کسان راه جستندی نشان
تا قصاص خود مگر یابند از آن
ناگهان گشتند با سلطان دوچار
در بیابان آن گروه دیوسار
شه چنان دانست کایشان دوستند
شاه مغز و نغز و ایشان پوستند
آن جماعت را ز غمخواران شمرد
هم ز یاران و پرستاران شمرد
خواند اینک را وزیر و آن امیر
آن سپه سالار و آن دیگر امیر
این یکیشان حاجب و آن پیشکار
این امیر وحش و آن میرشکار
گفت این را مطرب آن را می فروش
وان یکی دیگر ندیم باده نوش
شور صهبا سرکشی آغاز کرد
با پرستاران حکایت ساز کرد
گفت باز از زنگیان خواهیم کین
زان سپس تازیم بر ایران و چین
رو از آن پس سوی خاور آوریم
هفت کشور را به زنجیر آوریم
از سرافرازان سراندازی کنیم
در سراندازی سرافرازی کنیم
زین سخنها شاه چندان یاد کرد
کان جماعت را به خود ارشاد کرد
هیچکس را چشم وارو بین مباد
هیچ سر را دیده ی خود بین مباد
چشم وارون بین هلاک جان توست
برکن او را و بجو چشمی درست
دیده ای جو ای برادر راست بین
چیزها را بی کم و بی کاست بین
تا نبینی دیدنیها واژگون
سرفرو ناری به نزد هر ملون
چشم کج بین و دل وارون پذیر
نک به دست دشمنان کردت اسیر
تا به بینایی به تو آویختند
خوش خوشک در خاک و خونت ریختند
کیستند آن دشمنان دوستان
دخت و پور و جفت و زاغ و زاغدان
نفس تو آن اژدهای هفت سر
آن دلیل و رهنمایت تا سقر
جمله اینها دشمن جان تو اند
یوسفی تو جمله اخوان تواند
برتع و یلعب بهانه ساختند
تا ز یعقوبت جدا انداختند
سوی چاهت می برند آگاه شو
می سپارندت به گرگ از ره مرو
(انما اموالکم) فرمود حق
از نبی اعدی عدوک شد سبق
گر نه اینها دشمنندت ای رفیق
پس چرا افکنده ات اندر مضیق
گرنه چشمت هست کج بین ای پسر
پس چرا زیشان نمی جویی مفر
بخش ۲۹ - گرفتار شدن پادشاه به دست زنگیان: پادشاهی بود در مغرب زمینبخش ۳۱ - حکایت آدم آبی و سیاحت او در روی زمین: بالله ار بشناسی ایشان را درست
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
از قضا فوجی ز زنگ تیره روی
اندر آن شب هر طرف در جستجوی
هوش مصنوعی: در آن شب، گروهی با چهرههای زشت و تیره در هر سو به دنبال چیزی بودند.
از کسان راه جستندی نشان
تا قصاص خود مگر یابند از آن
هوش مصنوعی: افرادی به دنبال راهی هستند تا انتقام خود را بگیرند و شاید از آن نشانهای پیدا کنند.
ناگهان گشتند با سلطان دوچار
در بیابان آن گروه دیوسار
هوش مصنوعی: به طور ناگهانی، گروهی که شبیه دیوان بودند، در بیابان با سلطان به مشکل برخوردند.
شه چنان دانست کایشان دوستند
شاه مغز و نغز و ایشان پوستند
هوش مصنوعی: پادشاه به خوبی درک میکند که دوستان واقعی او در عمق و جوهره وجود دارند، در حالی که ظاهر و نمای外ی آنها تنها پوستهای است که باید به آن توجه نکرد.
آن جماعت را ز غمخواران شمرد
هم ز یاران و پرستاران شمرد
هوش مصنوعی: آن گروه را که به دلسوزی و مراقبت معروفند، هم در زمره دوستان قرار داد و هم در دسته حمایتکنندگان شمرد.
خواند اینک را وزیر و آن امیر
آن سپه سالار و آن دیگر امیر
هوش مصنوعی: اینک وزیر اینجا است و آن امیر نیز هست، آن سردار هم حضور دارد و امیر دیگری نیز در جمع است.
این یکیشان حاجب و آن پیشکار
این امیر وحش و آن میرشکار
هوش مصنوعی: یک نفر از اینها به عنوان ناظر و نگهبان و دیگری به عنوان کارمند یا دستیار این امیر حیوانات وحشی و آن هم به عنوان شکارچی است.
گفت این را مطرب آن را می فروش
وان یکی دیگر ندیم باده نوش
هوش مصنوعی: او گفت که این را مطرب میفروشد، آن را هم میفروشد و دیگری هم که ندیم است، باده مینوشد.
شور صهبا سرکشی آغاز کرد
با پرستاران حکایت ساز کرد
هوش مصنوعی: شور و حال مشروبات، سرکشی را شروع کرد و با پرستاران داستانی روایت کرد.
گفت باز از زنگیان خواهیم کین
زان سپس تازیم بر ایران و چین
هوش مصنوعی: گفتند بار دیگر از سرزمین زنگیان به ما حمله خواهند کرد و پس از آن به سرزمینهای ایران و چین نیز خواهند رفت.
رو از آن پس سوی خاور آوریم
هفت کشور را به زنجیر آوریم
هوش مصنوعی: از آن پس به سمت شرق خواهیم رفت و هفت کشور را تحت سلطه خود خواهیم درآورد.
از سرافرازان سراندازی کنیم
در سراندازی سرافرازی کنیم
هوش مصنوعی: بیایید از کسانی که سر بلند و سرافراز هستند، درس بگیریم و در مسیر سرافرازی و سربلندی گام برداریم.
زین سخنها شاه چندان یاد کرد
کان جماعت را به خود ارشاد کرد
هوش مصنوعی: به خاطر این سخنان، پادشاه آنچنان به یاد آورد که آن گروه را به راهنمایی خود مشغول کرد.
هیچکس را چشم وارو بین مباد
هیچ سر را دیده ی خود بین مباد
هوش مصنوعی: هیچ کس نباید به دیگران تنها از زاویه نگاه خود قضاوت کند و به خود اجازه ندهد که دیگران را از منظر محدود خود ببیند.
چشم وارون بین هلاک جان توست
برکن او را و بجو چشمی درست
هوش مصنوعی: چشم بدبین و بدسگال میتواند به روح و زندگی تو آسیب بزند. پس بهتر است که از آن چشم دوری کنی و به جای آن، به دنبال نگاهی مثبت و درست باشی.
دیده ای جو ای برادر راست بین
چیزها را بی کم و بی کاست بین
هوش مصنوعی: برادر، چشمانت را بگشا و با دقت به چیزها نگاه کن، آنها را بدون هیچ کم و کاستی ببین.
تا نبینی دیدنیها واژگون
سرفرو ناری به نزد هر ملون
هوش مصنوعی: تا زمانی که نتوانی چیزهای دیدنی را به درستی ببینی، نباید به کسی که در تلاش است به تو کمک کند، بیاحترامی کنی.
چشم کج بین و دل وارون پذیر
نک به دست دشمنان کردت اسیر
هوش مصنوعی: چشم بدبین و دل آشفتت نگذار که به دست دشمنان اسیر شوی.
تا به بینایی به تو آویختند
خوش خوشک در خاک و خونت ریختند
هوش مصنوعی: تا وقتی که به تو توجه کردند، خوشحال و شاداب در خاک و خونت ریختند.
کیستند آن دشمنان دوستان
دخت و پور و جفت و زاغ و زاغدان
هوش مصنوعی: چه کسانی هستند آن دشمنان که به دوستان آسیب میزنند، چه از نظر دختران و پسران، چه از نظر جفتها و چه از نظر زاغها و زاغدانها؟
نفس تو آن اژدهای هفت سر
آن دلیل و رهنمایت تا سقر
هوش مصنوعی: نفس تو همچون یک اژدهای هفت سر است که تو را به سوی جهنم هدایت میکند.
جمله اینها دشمن جان تو اند
یوسفی تو جمله اخوان تواند
هوش مصنوعی: تمام اینها دشمن جان تو هستند و تو، یوسف، میتوانی به همه آنها به چشم برادران خود بنگری.
برتع و یلعب بهانه ساختند
تا ز یعقوبت جدا انداختند
هوش مصنوعی: آنها دلیلی آوردند و بهانهای درست کردند تا تو را از یعقوب دور کنند.
سوی چاهت می برند آگاه شو
می سپارندت به گرگ از ره مرو
هوش مصنوعی: توجه کن که به سمت چاه میبرندت و تو را به گرگ میسپارند، پس از آن راهی را که میروی، انتخاب نکن.
(انما اموالکم) فرمود حق
از نبی اعدی عدوک شد سبق
هوش مصنوعی: فقط اموال شماست که برای شما مهم است، که در حقیقت دشمنی بزرگتر از آن وجود ندارد.
گر نه اینها دشمنندت ای رفیق
پس چرا افکنده ات اندر مضیق
هوش مصنوعی: اگر این افراد با تو دشمن نیستند، پس چرا تو را در تنگنا قرار دادهاند؟
گرنه چشمت هست کج بین ای پسر
پس چرا زیشان نمی جویی مفر
هوش مصنوعی: اگر چشمانت به درستی نمیبیند، پس چرا از آنها دوری میکنی و به دنبالشان نمیگردی؟