بخش ۲۵ - بیان در رنج سلاطین و حکام
روز و شب مشغول پاس خویشتن
در حذر از خویش و از فرزند و زن
تخت زرینی که بینی جای اوست
تخته بندی محکم اندر پای اوست
دارد اندر دل هوای سیر و گشت
گشت بازار و دکان و باغ و دشت
لیک پایش تخته بند است ای رفیق
می نه بتواند برآید از مضیق
بندیان در بند زندانش اسیر
شاه خود محبوس بر تخت و سریر
هرچه بندت کرد سجن است ای پسر
خواه زندان باش خواهی تخت زر
سوی فرزندان نه بگشاید نظر
جز که بیند تیغ برانشان بسر
می نبیند دختوران پردگی
جز که یاد آرد ز روز بردگی
یا بود در کار جنگ و دار و گیر
در دویدن گه به بالا گه به زیر
گه بود دنبال خصم نابکار
گاه دیگر می دود بهر فرار
یا گرفتار تقاضای سپاه
هین بده مرسوم ما ای پادشاه
بام و شامی می گذارد در تعب
دردسرها می کشد بهر طلب
این همی خواند وظیفه آن عمل
این قصیده گفته و آن یک غزل
آن یکی جوید سیور قالی زنو
آید آن از بهر اسب این بهر جو
بخش ۲۴ - بیان نکوهش دنیا و مذمت اهل دنیا: سوی دنیا بنگر و احوال آنبخش ۲۶ - در بیان حال و ابتلای ارباب جاه و مکنت: داد خواهانش گرفته راهها
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
روز و شب مشغول پاس خویشتن
در حذر از خویش و از فرزند و زن
هوش مصنوعی: انسان باید در روز و شب مراقب خودش باشد و از ارتباط با خود، فرزندان و همسرش دوری کند.
تخت زرینی که بینی جای اوست
تخته بندی محکم اندر پای اوست
هوش مصنوعی: تختی از طلا که میبینی، جای آن در اینجا است و زیر پای او، ساختاری محکم و استوار قرار دارد.
دارد اندر دل هوای سیر و گشت
گشت بازار و دکان و باغ و دشت
هوش مصنوعی: در دل احساس تمایل به گردش و استراحت در بازارها، فروشگاهها، باغها و دشتها وجود دارد.
لیک پایش تخته بند است ای رفیق
می نه بتواند برآید از مضیق
هوش مصنوعی: اما پای او به بند کشیده شده است، دوست عزیز؛ او نمیتواند از تنگنا خارج شود.
بندیان در بند زندانش اسیر
شاه خود محبوس بر تخت و سریر
هوش مصنوعی: بندانیان که در زندان اسیرند، در حقیقت به پادشاه خود که بر تخت و مقامش نشسته است محدود شدهاند.
هرچه بندت کرد سجن است ای پسر
خواه زندان باش خواهی تخت زر
هوش مصنوعی: هر چیزی که تو را به خود وابسته کند، همچنان که به زندانی دچار هستی. فرقی نمیکند در یک زندان باشی یا بر روی تخت زرین، در نهایت همگی تو را به اسارت میکشند.
سوی فرزندان نه بگشاید نظر
جز که بیند تیغ برانشان بسر
هوش مصنوعی: به سمت فرزندانش نمینگرد، مگر این که تیغ تیز آنها را بر سرشان ببیند.
می نبیند دختوران پردگی
جز که یاد آرد ز روز بردگی
هوش مصنوعی: دختران فقط به یاد روزهای اسارت و بندگی خود میافتند و هیچ چیز دیگری نمیبینند.
یا بود در کار جنگ و دار و گیر
در دویدن گه به بالا گه به زیر
هوش مصنوعی: شاید درگیر جنگ و مشکلات بوده است و در حال دویدن است، گاهی به سمت بالا و گاهی به سمت پایین.
گه بود دنبال خصم نابکار
گاه دیگر می دود بهر فرار
هوش مصنوعی: گاهی به دنبال دشمن بدخواه میرود و گاهی برای فرار میدود.
یا گرفتار تقاضای سپاه
هین بده مرسوم ما ای پادشاه
هوش مصنوعی: ای پادشاه، یا در چنگال خواستههای سپاه گرفتار شدهای، پس مرسوم و روال ما را به ما بده.
بام و شامی می گذارد در تعب
دردسرها می کشد بهر طلب
هوش مصنوعی: شام و صبح را سپری میکند و در عوض با مشکلات و زحمتها دست و پنجه نرم میکند تا چیزی به دست آورد.
این همی خواند وظیفه آن عمل
این قصیده گفته و آن یک غزل
هوش مصنوعی: این شعر درباره این است که هر چیزی وظیفهای دارد؛ برخی کارها مانند خواندن یک قصیده و برخی دیگر مانند سرودن یک غزل هستند. هر یک در جای خود معنای خاصی دارد و به نوعی به تکمیل یکدیگر میپردازند.
آن یکی جوید سیور قالی زنو
آید آن از بهر اسب این بهر جو
هوش مصنوعی: یکی برای خود فرشی میسازد، دیگری برای اسبش. هر کس به دنبال نیاز خود است.