بخش ۲۴ - بیان نکوهش دنیا و مذمت اهل دنیا
سوی دنیا بنگر و احوال آن
وان غم و اندوه مالامال آن
هم فلک پیوسته در رنج دوار
هم زمین دایم ذلیل و خاکسار
آتشش پیوسته در سوز و گداز
باد آن در اضطراب و در حماز
آب را تا خود چه باشد اینچنین
نالد و دایم زند سر بر زمین
ابر گریان برق سوزان صبح و شام
رعد در افغان و فریاد مدام
آفتابش را کسوف است و زوال
کوکبش گه در هبوط و گه وبال
آسمان گر پرستاره روشن است
هر ستاره دشمن تیرافکن است
ماه آن را رنج خسف است و محاق
اختورانش را بلای احتوراق
روزهایش را ز پی شبهای تار
شادیش را در عقب ماتم هزار
دوستانش جمله با هم در نفاق
هم زنان با شوهران اندر شقاق
گل در آن پژمرده لاله داغدار
غنچه دلتنگ و بنفشه سوگوار
عطرهایش مایه ی رنج و زکام
شهدهایش را صداع از پس مدام
شمع آن سوزان و گریان تا سحر
سوخته پروانه را هم بال و پر
روز آن هنگام رنج و محنت است
شب در آن هنگام بیم و وحشت است
آفت و محنت در آنجا قهرمان
مرگ سلطان و مرضها پاسبان
کینه و ظلم و ستم آنجا شعار
فتنه و یغما و غارت آشکار
باغ و بستانش پر از زاغ و زغن
در میان جمله دیو و اهرمن
کوههایش مسکن گرگ و پلنگ
بیشه ها پر شیر و دریا پر نهنگ
اهل آبادی همه عیار و دزد
یا ستمگر یا دورو یا زن بمزد
چون تبرخون اشک را دان اندران
جمله ترخانی شده ترخونیان
بازی آن چشم بازان دوخته
کرکسان مردارها اندوخته
شیرمردان اندر آن در سلسله
قحبگان اندر نشاط و چلچله
ساکنانش را دمی آرام نی
هیچ گامی بر مراد و کام نی
ساعتی خالی نه از اندوه و غم
گاه در تشویش و گاهی در ندم
گه ملول از کرده ی بیزار خود
گه ملالت از جفای یار خود
من چرا کردم چنان گفتم چنین
می نبود آن کاش و بودی کاش این
روز و شب را سر برد در کاش کاش
کاش کاش روز و شب هرگز مباش
هرکه را بینی گرفتار غمی است
روز در اندوه و شب در ماتمی است
آن یکی در فکر کشور داشتن
مملکت بگرفتن و بگذاشتن
بخش ۲۳ - بیان اینکه اینها همه طلسم است و هرکه آن را بشکند به مقصد می رسد: هان چه مردان بشکن این محکم طلسمبخش ۲۵ - بیان در رنج سلاطین و حکام: روز و شب مشغول پاس خویشتن
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
سوی دنیا بنگر و احوال آن
وان غم و اندوه مالامال آن
هوش مصنوعی: به دنیا نگاه کن و حال و روز آن را ببین، که چقدر پر از غم و اندوه است.
هم فلک پیوسته در رنج دوار
هم زمین دایم ذلیل و خاکسار
هوش مصنوعی: آسمان همیشه در تلاش و دوندگی است و زمین همواره در حال اطاعت و خواری به سر میبرد.
آتشش پیوسته در سوز و گداز
باد آن در اضطراب و در حماز
هوش مصنوعی: آتش همواره در حال سوختن و شعلهور است و باد آن را در اضطراب و حرارت بیشتر میکند.
آب را تا خود چه باشد اینچنین
نالد و دایم زند سر بر زمین
هوش مصنوعی: آب تا وقتی که به خود نرسد، اینقدر ناراحت و بیقرار نخواهد بود و مدام بر زمین نمیکوبد.
ابر گریان برق سوزان صبح و شام
رعد در افغان و فریاد مدام
هوش مصنوعی: ابرها در حال باریدن هستند و در طول روز و شب، رعد و برق با صدای بلند و مداوم خود، فضا را پر میکنند.
آفتابش را کسوف است و زوال
کوکبش گه در هبوط و گه وبال
هوش مصنوعی: خورشیدش دچار کسوف است و ستارهاش در حال زوال، گاهی در سقوط و گاهی در گرفتاری.
آسمان گر پرستاره روشن است
هر ستاره دشمن تیرافکن است
هوش مصنوعی: اگر آسمان پر از ستاره و روشن باشد، هر کدام از آن ستارهها میتواند تهدیدی جدی به حساب آید.
ماه آن را رنج خسف است و محاق
اختورانش را بلای احتوراق
هوش مصنوعی: ماه در دوران خسوف خود دچار رنج و مشکل است و در زمان محاق، ستارههایش به بلای سوختن دچار میشوند.
روزهایش را ز پی شبهای تار
شادیش را در عقب ماتم هزار
هوش مصنوعی: روزهایی که برای اوست، به دنبال شبهای تاریک میآید و شادیاش تحتالشعاع غمهای بسیار قرار دارد.
دوستانش جمله با هم در نفاق
هم زنان با شوهران اندر شقاق
هوش مصنوعی: دوستانش همه در دورویی و نفاق به سر میبرند و زنان نیز با شوهرانشان در جدال و اختلاف هستند.
گل در آن پژمرده لاله داغدار
غنچه دلتنگ و بنفشه سوگوار
هوش مصنوعی: در آن باغی که گلها پژمردهاند، لالهها دلشکستهاند و غنچهها در انتظارند، بنفشهها هم در حال سوگواری هستند.
عطرهایش مایه ی رنج و زکام
شهدهایش را صداع از پس مدام
هوش مصنوعی: عطرهای او باعث ایجاد رنج و ناراحتی میشود و شیرینیهایش هم دردسر و سردرد به دنبال دارد.
شمع آن سوزان و گریان تا سحر
سوخته پروانه را هم بال و پر
هوش مصنوعی: شمعی که به شدت میسوزد و میگرید، تا صبح روشن است و پروانهای که به خاطر آن میسوزد، بال و پر خود را از دست میدهد.
روز آن هنگام رنج و محنت است
شب در آن هنگام بیم و وحشت است
هوش مصنوعی: روزها وقت سختی و مشکلات است و شبها زمان ترس و نگرانی است.
آفت و محنت در آنجا قهرمان
مرگ سلطان و مرضها پاسبان
هوش مصنوعی: در آنجا مشکلات و سختیها مانند قهرمانی هستند که با مرگ و بیماریها سر و کار دارند و همواره به عنوان نگهبان در خدمت هستند.
کینه و ظلم و ستم آنجا شعار
فتنه و یغما و غارت آشکار
هوش مصنوعی: کینه، ظلم و ستم در آنجا به وضوح نشانهای از آشوب، سرقت و غارت است.
باغ و بستانش پر از زاغ و زغن
در میان جمله دیو و اهرمن
هوش مصنوعی: باغ و فضای سبزش پر از زاغ و پرندگان سیاه است و در میان آنها، دیوان و موجودات شیطانی نیز حضور دارند.
کوههایش مسکن گرگ و پلنگ
بیشه ها پر شیر و دریا پر نهنگ
هوش مصنوعی: کوههای آنجا خانهگاه گرگ و پلنگ است، درختزارها پر از شیر و دریا پر از نهنگ میباشد.
اهل آبادی همه عیار و دزد
یا ستمگر یا دورو یا زن بمزد
هوش مصنوعی: در اینجا بیان شده است که مردم یک منطقه به نوعی دارای ویژگیهای منفی هستند؛ از جمله عیاری، دزدی، ستمگری، دو رویی، یا اینکه تنها به فکر منافع خودشان هستند. به نوعی، این توصیف نشاندهنده ناپسندیهای اجتماعی و اخلاقی در آن جامعه است.
چون تبرخون اشک را دان اندران
جمله ترخانی شده ترخونیان
هوش مصنوعی: اشک به مانند خون تبر میشود؛ در این حال، تمام دردها و رنجها به شکل خون جاری میشوند و کسانی که دلی شکسته دارند، به حالت زاری و اندوه بیشتری در میآیند.
بازی آن چشم بازان دوخته
کرکسان مردارها اندوخته
هوش مصنوعی: چشمهای باز و بیدار نظارهگر به شکار است، در حالی که لاشهها در اختیار کرکسها قرار گرفتهاند.
شیرمردان اندر آن در سلسله
قحبگان اندر نشاط و چلچله
هوش مصنوعی: مردان شجاع در آنجا در میان قحطیزدهها سرگرم شادی و سر و صدا هستند.
ساکنانش را دمی آرام نی
هیچ گامی بر مراد و کام نی
هوش مصنوعی: ساکنانی که در اینجا زندگی میکنند، هیچگاه آرامش ندارند و هیچ گام خاصی به خواستهها و آرزوهایشان نمیزنند.
ساعتی خالی نه از اندوه و غم
گاه در تشویش و گاهی در ندم
هوش مصنوعی: مدتی نیست که از ناراحتی و غم خالی باشد، گاهی در نگرانی و گاهی در اضطراب به سر میبرد.
گه ملول از کرده ی بیزار خود
گه ملالت از جفای یار خود
هوش مصنوعی: گاهی از کارهای خودم ناامید میشوم و احساس ناراحتی میکنم، و گاهی هم به خاطر بیوفایی و ظلمی که از یارم دیدهام غمگین میشوم.
من چرا کردم چنان گفتم چنین
می نبود آن کاش و بودی کاش این
هوش مصنوعی: من چرا این کار را کردم در حالی که آنچه گفتم نمیتوانست به این شکل باشد، ای کاش آنطور که خواستم بود و ای کاش اینطور نمیشد.
روز و شب را سر برد در کاش کاش
کاش کاش روز و شب هرگز مباش
هوش مصنوعی: زندگی را با آرزوها و حسرتها سپری نکن، زیرا این حسرتها میتواند روزها و شبهای تو را تحت تأثیر قرار دهد. بهتر است که در حال زندگی کنی و اجازه ندهی که گذشته یا آرزوهای آینده مانع از لذت بردن از لحظه اکنون شوند.
هرکه را بینی گرفتار غمی است
روز در اندوه و شب در ماتمی است
هوش مصنوعی: هر کسی که میبینی، درگیر غم و اندوهی است. او در طول روز در نگرانی به سر میبرد و شبها هم در حال سوگواری و غمگینی است.
آن یکی در فکر کشور داشتن
مملکت بگرفتن و بگذاشتن
هوش مصنوعی: یکی در آرزوی داشتن یک کشور و حکومت است، در حالی که دیگری در حال از دست دادن و رها کردن آن است.