گنجور

بخش ۲۳ - بیان اینکه اینها همه طلسم است و هرکه آن را بشکند به مقصد می رسد

هان چه مردان بشکن این محکم طلسم
پای بیرون نه ز ملک جان و جسم
جسم را در راه جانان خوار کن
جان به خاکپای او ایثار کن
بند جسم و جان زبال و پرگشای
از مضیق شش جهت بالاتر آی
عالمی بنگر سراسر نور پاک
عالمی فارغ ز آب و باد و خاک
عالمی بین گلستان در گلستان
گلستانها سر زده بر لامکان
پرده بردار از رخ زیبای دل
پرده از رخسار جان آرای دل
پس در آن بین نقشهای بس عجیب
یار بنگر فارغ از بیم رقیب
کشوری بین خالی از دزد و دغل
پاکبازان را در آن جاه و محل
دوستان دستان به دست دوستان
روز و شب با یکدگر در بوستان
دوستانی جمله خالی از نفاق
جملگی را اتحاد و اتفاق
جسمشان از هم جدا جانشان یکی
مقصد و مطلوب و جانانشان یکی
عالمی بین خالی از رنج و تعب
خالی از اندوه و فکر روز و شب
نی عناصر را در آن کشور تضاد
پیشه آنجا می نه بگریزد ز باد
نی کلال جوع و نی ثقل شبع
نی بلای حرص و نی ذل طمع
نی در آن سرمای دی گرمای تیر
نی تعب از بهرکتان و حریر
تا بچند ای جان من در رنج و غم
روزها اندر تعب شب در الم
دل نه بگرفتت از آن محنت سرای
نامدی تنگ آخر از این تنگنای

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

هان چه مردان بشکن این محکم طلسم
پای بیرون نه ز ملک جان و جسم
هوش مصنوعی: هان، ای مردان! این طلسم را که محکم است بشکنید و پا به بیرون بگذارید، زیرا شما مالک جان و جسم خود هستید.
جسم را در راه جانان خوار کن
جان به خاکپای او ایثار کن
هوش مصنوعی: به خاطر محبوب خود، به جسم و ظاهر خود بی‌اعتنا باش و جان خود را فدای او کن.
بند جسم و جان زبال و پرگشای
از مضیق شش جهت بالاتر آی
هوش مصنوعی: خود را از محدودیت‌های جسمی و روحی رها کن و به فرازهایی بالاتر از تمام مشکلات و تنگناها برس.
عالمی بنگر سراسر نور پاک
عالمی فارغ ز آب و باد و خاک
هوش مصنوعی: به جهانی که سراسر پر از نور پاک است نگاه کن. جهانی که از آب، باد و خاک آزاد است و هیچ‌گونه وابستگی به این عناصر ندارد.
عالمی بین گلستان در گلستان
گلستانها سر زده بر لامکان
هوش مصنوعی: در جایی که گل‌ها شکوفا شده‌اند، دانشمندی را می‌بینی که مانند باغی پر از گل‌های مختلف، در فضایی نامحدود وجود دارد.
پرده بردار از رخ زیبای دل
پرده از رخسار جان آرای دل
هوش مصنوعی: پرده را از روی زیبایی دل بردار و زیبایی جان را به نمایش بگذار.
پس در آن بین نقشهای بس عجیب
یار بنگر فارغ از بیم رقیب
هوش مصنوعی: پس در آن لحظه به نقش‌های عجیب معشوق نگاه کن، بی‌آنکه از رقیب نگران باشی.
کشوری بین خالی از دزد و دغل
پاکبازان را در آن جاه و محل
هوش مصنوعی: در این سرزمین، هیچ دزدی و فریبکاری وجود ندارد و فقط افراد درستکار و راستگو در آن زندگی می‌کنند.
دوستان دستان به دست دوستان
روز و شب با یکدگر در بوستان
هوش مصنوعی: دوستان همیشه در کنار یکدیگرند و در طول روز و شب در فضای محبت و دوستی به سر می‌برند.
دوستانی جمله خالی از نفاق
جملگی را اتحاد و اتفاق
هوش مصنوعی: دوستانه‌ای که هیچ گونه نفاق و دورویی در آن وجود ندارد، همه باید با هم متحد و یگانه باشند.
جسمشان از هم جدا جانشان یکی
مقصد و مطلوب و جانانشان یکی
هوش مصنوعی: بدن‌هایشان از یکدیگر فاصله دارد، اما روح و هدف‌شان یکی است و معشوق آنها نیز یکسان است.
عالمی بین خالی از رنج و تعب
خالی از اندوه و فکر روز و شب
هوش مصنوعی: دنیا و زندگی را تصور کن که از هر گونه رنج و سختی و اندوه خالی باشد، بدون فکر کردن به گذشته و آینده، فقط آرامش و خوشی وجود داشته باشد.
نی عناصر را در آن کشور تضاد
پیشه آنجا می نه بگریزد ز باد
هوش مصنوعی: عناصر در آن سرزمین به تضاد عادت دارند و آنجا نمی‌توانند از وزش باد فرار کنند.
نی کلال جوع و نی ثقل شبع
نی بلای حرص و نی ذل طمع
هوش مصنوعی: نه زخم گرسنگی دارم و نه بار سنگین سیری، نه بلای حرص بر من سوار است و نه ذلت طمع بر من سایه افکنده است.
نی در آن سرمای دی گرمای تیر
نی تعب از بهرکتان و حریر
هوش مصنوعی: در هوای سرد زمستان، گرمای تابستان و نازکی پارچه‌ی حریر را آرزو می‌کنیم.
تا بچند ای جان من در رنج و غم
روزها اندر تعب شب در الم
هوش مصنوعی: ای جان من، تا کی در رنج و غم خواهی بود؟ روزها در سختی و شب‌ها در درد و ناراحتی به سر می‌بری.
دل نه بگرفتت از آن محنت سرای
نامدی تنگ آخر از این تنگنای
هوش مصنوعی: دل تو از آن پیشامدهای سخت و ناگوار ناراحت نشده است، اما حالا که به این وضعیت دشوار و تنگی رسیده‌ای، احساس گرفته و تنگ‌نقشی می‌کنی.