بخش ۲۳۸ - روز عاشورا و حالات اصحاب آن حضرت
سر سراسیمه برآورد آفتاب
چهرهٔ افروخته با اضطراب
جست بیرون از نهان دیوانهوار
خویش را میزد همی بر کوهسار
خون فشان از هر کناره زرد روی
سر برهنه بی حجاب آشفته موی
مشتری عمامه از تارک فکند
زهره بر سر گیسوان خویش کند
از غضب بهرام تیغ خود شکست
خامه تیر افکند از حیرت ز دست
رخ نهفت اندر حجاب خاک ماه
هم ز ایوان رفت کیوان سوی چاه
گشت پیدا تیغ خور از خاوران
از لب آن خون به بحر و بر روان
یکه تاز چرخ این نیلی حصار
تاخت بی خود و کله بر کوهسار
از شعاعش نیزهٔ خطی به کف
یا مبارز گو دوید از هر طرف
آمد از گلدستهٔ عرش این ندا
این ندا نی بل صدای آشنا
ارکبوا یا قوم یا جندالاله
ای سپاه پادشاه کم سپاه
ارکبوا یا قوم یا حزبالوفا
انهضوا جولوا به میدان الولا
رخش همت را به زیر زین کشید
رخت عزت سوی علیین کشید
مؤمن و کافر به هم آمیختند
کفر و دین با یکدگر آویختند
نور و ظلمت گشت با هم ممتزج
با ملک اهریمن آمد مزدوج
ای زمین کربلا غماز شو
کفر و دین از یکدگر ممتاز شو
هان و هان ای دین برون آ از غلاف
هین بده با کفر در میدان مصاف
حمله آرید ای گروه نوریان
ناریان را فاش سازید و عیان
ای فرشته صورتان و سیرتان
پرده بردارید از این اهریمنان
العجل یا جندنا نحوالقتال
هین درآویزید شیران با شغال
پنجهای ای شیر مردان وا کنید
روبهان را روبهی پیدا کنید
لاف شیری میزنند این روبهان
روبهیشان را کنید اکنون عیان
چون برآمد خور ز بحر قیر فام
سر برآوردند شیران از کنام
تیغها بر کف بَروها پر ز چین
در ره جانانه جان در آستین
طایران گلستان لامکان
بالها بگشوده سوی آشیان
گوشها بر حکم و چشمان بر زمین
تا چه فرماید شه دنیا و دین
ناگهان آمد برون از خیمه شاه
طعنه زن نورش به نور مهر و ماه
گفت یاران وقت جانبازی رسید
وقت اقبال و سرافرازی رسید
تیرها میبارد از شست قضا
سینهها باید هدفشان سینهها
تیغها میآید از دست قدر
ای خوشا آنکس که پیش آورد سر
عید قربان است میدان رضا
هرکه را باشد سر ما الصلا
چون شنیدند این وفاداران ز شاه
بر مه افکندند از شادی کلاه
جمله افتادند چون دریا به جوش
جمله چون رعد آمدند اندر خروش
جمله اسپرها به دوش انداختند
هم سر و هم سینه اسپر ساختند
جمله بوسیدند پایی را که ماه
بوسه دادی بر کفَش هر شامگاه
کان فدایت هم سر و هم جان ما
هم زن و فرزند و خان و مان ما
هرچه فرمایی همه گوشیم گوش
هم نهاده در ره هر گوش هوش
از تو یک فرمان ز ما جان باختن
یک اشاره از تو از ما تاختن
آن امیران در سخن با شاه کل
کامد از میدان کین بانگ دهل
صیحهٔ هل من مبارز شد بلند
شور در شیرانِ ملکِ جان فکند
شور هل من رخصة نحوالقتال
فی قتال اهل کفر والضلال
رخصتی ای شاه شهرستان دین
تا برون آریم دست از آستین
روبهان را پوست از سر برکشیم
جمله را در خاک و خاکستر کشیم
جسمشان در چاه بر زین افکنیم
روحشان در قعر سجین افکنیم
پاک سازیم این جهان از لوثشان
نی از ایشان نام ماند نی نشان
خاک را از خونشان رنگین کنیم
این جهان را رشک فروردین کنیم
بخش ۲۳۷ - خطاب حضرت سیدالشهداء ع با اصحاب کبار خود در شب عاشورا: چون نهفت از خجلت سلطان دینبخش ۲۳۹ - خطاب حضرت سیدالشهداء ع به اصحاب خود در صبح عاشورا و آماده شدنشان برای قتال: گفت با ایشان شه ملک بقا
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
سر سراسیمه برآورد آفتاب
چهرهٔ افروخته با اضطراب
هوش مصنوعی: آفتاب با اضطراب و چهرهای درخشان و سرپرسرعت از پشت افق ظاهر شد.
جست بیرون از نهان دیوانهوار
خویش را میزد همی بر کوهسار
هوش مصنوعی: شخصی پر نشاط و بیتاب، به جستجوی خود واقعیاش در دل کوهها میپردازد و با هیجان و شوق، به بیرون میزند.
خون فشان از هر کناره زرد روی
سر برهنه بی حجاب آشفته موی
هوش مصنوعی: از هر سو خون میریزد، در حالی که چهرهی زردی از سر بدون پوشش و موهای آشفته دارد.
مشتری عمامه از تارک فکند
زهره بر سر گیسوان خویش کند
هوش مصنوعی: مشتری که نماد سیارهای در آسمان است، عمامه و پوشش خود را از روی سرش برداشته و زهره، سیاره دیگر، بر روی موهای او نشسته است.
از غضب بهرام تیغ خود شکست
خامه تیر افکند از حیرت ز دست
هوش مصنوعی: بهرام از خشم خود، شمشیرش را شکست و قلم تیر را به زمین انداخت به خاطر حیرت و سردرگمیاش.
رخ نهفت اندر حجاب خاک ماه
هم ز ایوان رفت کیوان سوی چاه
هوش مصنوعی: چهره زیبای ماه پشت پرده خاک پنهان شده و کیوان (زحل) نیز به سمت چاه رفته است.
گشت پیدا تیغ خور از خاوران
از لب آن خون به بحر و بر روان
هوش مصنوعی: تیغی درخشان از سمت خاوران پیدا شد و خون آن از لب تیغ به دریا و بر روی زمین جاری است.
یکه تاز چرخ این نیلی حصار
تاخت بی خود و کله بر کوهسار
هوش مصنوعی: یکه تاز آسمان، که در آن رنگ آبی غالب است، به طرز دیوانگی و بیهوا بر بلندای کوهها حرکت کرد.
از شعاعش نیزهٔ خطی به کف
یا مبارز گو دوید از هر طرف
هوش مصنوعی: سلاحی که از نور او به وجود آمده، به دست مبارز و حریفان میتابد و از هر سو به سمت آنها میرود.
آمد از گلدستهٔ عرش این ندا
این ندا نی بل صدای آشنا
از گلدستهٔ عرش ندا آمد؛ ندا نه، بلکه صدای آشنا.
ارکبوا یا قوم یا جندالاله
ای سپاه پادشاه کم سپاه
هوش مصنوعی: ای قوم، سوار شوید و به میدان بیایید، چرا که سپاه پادشاه کم تعداد است و نیاز به یاری دارد.
ارکبوا یا قوم یا حزبالوفا
انهضوا جولوا به میدان الولا
هوش مصنوعی: ای گروه وفادار، سوار شوید و برخیزید! در میدان رزم پیش بروید و تلاش کنید.
رخش همت را به زیر زین کشید
رخت عزت سوی علیین کشید
رخشِ همت را زین کرد و رخت عزت سوی بهشت برین بُرد.
مؤمن و کافر به هم آمیختند
کفر و دین با یکدگر آویختند
هوش مصنوعی: ایمان و کفر به هم پیوند خوردهاند و دین و بیدینی در هم گره خوردهاند.
نور و ظلمت گشت با هم ممتزج
با ملک اهریمن آمد مزدوج
هوش مصنوعی: نور و تاریکی با هم ترکیب شدند و ملکه شر در این میان ظاهر شد.
ای زمین کربلا غماز شو
کفر و دین از یکدگر ممتاز شو
هوش مصنوعی: ای زمین کربلا، تو شهادت ده به حقیقت و برتری میان کفر و ایمان را روشن کن.
هان و هان ای دین برون آ از غلاف
هین بده با کفر در میدان مصاف
هوش مصنوعی: ای دین، بیرون بیا از پوشش خود و با کفر، در میدان نبرد مواجه شو.
حمله آرید ای گروه نوریان
ناریان را فاش سازید و عیان
هوش مصنوعی: به گروه نورانیها حمله کنید و آتشینها را به وضوح و آشکارا نمایان کنید.
ای فرشته صورتان و سیرتان
پرده بردارید از این اهریمنان
هوش مصنوعی: ای فرشتههای زیبا و خوشچهره، لطفاً پرده را کنار بزنید و این موجودات شیطانی را نمایان کنید.
العجل یا جندنا نحوالقتال
هین درآویزید شیران با شغال
هوش مصنوعی: سریع باشید ای سربازان، به سوی نبرد بروید، اکنون وقت آن است که شیران با شغالها درگیر شوند.
پنجهای ای شیر مردان وا کنید
روبهان را روبهی پیدا کنید
هوش مصنوعی: ای مردان دلیر، دست از نبرد بردارید و روباهها را بیرون بیاورید تا بتوانید یک روباه واقعی پیدا کنید.
لاف شیری میزنند این روبهان
روبهیشان را کنید اکنون عیان
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که روباهها برای خود ادعای شجاعت و قدرت میکنند، اما حالا شخصیت واقعی آنها و ناتوانیشان برای همه آشکار شده است.
چون برآمد خور ز بحر قیر فام
سر برآوردند شیران از کنام
هوش مصنوعی: وقتی خورشید از دریا با رنگ سیاه طلوع کرد، شیران از لانههای خود بیرون آمدند.
تیغها بر کف بَروها پر ز چین
در ره جانانه جان در آستین
تیغها بر کف، چین بر ابرو و آمادهٔ جانفشانی.
طایران گلستان لامکان
بالها بگشوده سوی آشیان
هوش مصنوعی: پرندگان گلستان نامحدود بالهای خود را گشودهاند و به سوی آشیانهشان پرواز میکنند.
گوشها بر حکم و چشمان بر زمین
تا چه فرماید شه دنیا و دین
هوش مصنوعی: گوشها به حرفهای فرمانده و چشمان به زمین دوخته شدهاند تا ببینند رهبر چه دستوری در مورد دنیا و دین میدهد.
ناگهان آمد برون از خیمه شاه
طعنه زن نورش به نور مهر و ماه
هوش مصنوعی: ناگهان شاه از چادر خود بیرون آمد و نورش به زیبایی و درخشش خورشید و ماه بود.
گفت یاران وقت جانبازی رسید
وقت اقبال و سرافرازی رسید
هوش مصنوعی: دوستان گفتند که زمان جانفشانی و فداکاری فرا رسیده است و اکنون وقت خوشحالی و سربلندی ماست.
تیرها میبارد از شست قضا
سینهها باید هدفشان سینهها
هوش مصنوعی: سرنوشت و قضا در زندگی همچون تیرهایی است که ناخواسته رها میشوند. این تیرها به قلب انسانها اصابت میکنند و هر کسی باید آمادگی قبول و روبرو شدن با این شرایط را داشته باشد، زیرا زندگی پر از چالشها و آزمونهاست.
تیغها میآید از دست قدر
ای خوشا آنکس که پیش آورد سر
هوش مصنوعی: شمشیرها از دستان قدرتمند بیرون میآید، خوشا به حال کسی که دلش را پیش مینهد و سرش را در مقابل آن بلند میکند.
عید قربان است میدان رضا
هرکه را باشد سر ما الصلا
هوش مصنوعی: عید قربان است و در این روز، میدان رضا برپا شده است. هر کسی که دلش با ماست، بیدرنگ به نماز بیاید.
چون شنیدند این وفاداران ز شاه
بر مه افکندند از شادی کلاه
هوش مصنوعی: زمانی که وفاداران از خبر شاه باخبر شدند، به خاطر شادی کلاههای خود را به هوا پرتاب کردند.
جمله افتادند چون دریا به جوش
جمله چون رعد آمدند اندر خروش
هوش مصنوعی: همه به زودی به همدیگر پیوستند و مانند دریا در حال تلاطم شدند، همانطور که رعد و برق در آسمان به صدا درمیآید.
جمله اسپرها به دوش انداختند
هم سر و هم سینه اسپر ساختند
هوش مصنوعی: همهی خود را به دوش گرفتند و هم سر و هم سینهی خود را ساخته و آماده کردند.
جمله بوسیدند پایی را که ماه
بوسه دادی بر کفَش هر شامگاه
هوش مصنوعی: همه به پاهایی که ماه در هر غروب بر آن بوسه زد، kiss میزنند.
کان فدایت هم سر و هم جان ما
هم زن و فرزند و خان و مان ما
هوش مصنوعی: عشق و ارادت ما به تو چنان است که جان و فرزند و خانوادهام را نیز برایت فدای میکنم.
هرچه فرمایی همه گوشیم گوش
هم نهاده در ره هر گوش هوش
هوش مصنوعی: ما آمادهایم تا به هر چیزی که بگویی گوش دهیم و تمام حواسمان را در مسیر حرفهایت متمرکز کردهایم.
از تو یک فرمان ز ما جان باختن
یک اشاره از تو از ما تاختن
هوش مصنوعی: این بیت بیانگر این است که فرمان تو برای ما چنان ارزشمند است که جان خود را برای آن فدای میکنیم و یک اشاره از تو ما را به حرکت و اقدام وامیدارد.
آن امیران در سخن با شاه کل
کامد از میدان کین بانگ دهل
هوش مصنوعی: آن فرمانروایان در هنگام صحبت با شاه، به نقطهای حساس و مهم از جنگ میرسند و صدای طبل نبرد را میشنوند.
صیحهٔ هل من مبارز شد بلند
شور در شیرانِ ملکِ جان فکند
هوش مصنوعی: بانگی بلند و درخواست نبرد از سوی کسی به گوش میرسد و این صدا در دل شیران و جوانمردان جان میافکند.
شور هل من رخصة نحوالقتال
فی قتال اهل کفر والضلال
هوش مصنوعی: آیا کسی میتواند مجوزی به من بدهد تا به سوی جنگ بروم و با کسانی که کافر و گمراه هستند، مبارزه کنم؟
رخصتی ای شاه شهرستان دین
تا برون آریم دست از آستین
هوش مصنوعی: ای پادشاه شهرستان دین، به ما اجازه بده تا آنچه در آستین داریم، به بیرون بیاوریم.
روبهان را پوست از سر برکشیم
جمله را در خاک و خاکستر کشیم
هوش مصنوعی: ما باید پوست را از سر انسانها کنار بزنیم و همه را در خاک و خاکستر دفن کنیم.
جسمشان در چاه بر زین افکنیم
روحشان در قعر سجین افکنیم
هوش مصنوعی: بدنهایشان را در چاه قرار میدهیم و روحهایشان را در عمق عذاب میاندازیم.
پاک سازیم این جهان از لوثشان
نی از ایشان نام ماند نی نشان
هوش مصنوعی: باید این دنیا را از وجود ناپاک آنها پاک کنیم، به طوری که نه نامی از آنها باقی بماند و نه نشانی.
خاک را از خونشان رنگین کنیم
این جهان را رشک فروردین کنیم
هوش مصنوعی: بیایید زمین را با خونشان رنگارنگ کنیم و این دنیا را به حسادت به بهار و فروردین تبدیل کنیم.
حاشیه ها
1404/04/14 21:07
احمد خرمآبادیزاد
1-وجود «بل» در مصرع دوم بیت شماره 10 مشخص میکند که این مصرع به شکل «این ندایی بل صدای آشنا» نادرست است. به استناد نسخه خطی مجلس به شماره ثبت 5379 این مصرع چنین است: «این ندا نی بل صدای آشنا»
2-در مصرع نخست بیت 24: «بَروها» = «ابروها»

ملا احمد نراقی