گنجور

بخش ۲۳۴ - روانه شدن جناب امام حسین ع به سمت عراق

ای مدینه نوبت غم آمدت
تا قیامت سوگ و ماتم بایدت
هان و هان ای خاک یثرب خون گری
خون گری زَابر بهار افزون گری
هرچه سنگی در برت بر سینه زن
هرچه خاری جمله را بر دل شکن
بعد از این در کشتزاران نوبهار
زعفران میکار جای سبزه‌زار
خشک افکن در تو هرجا چشمه‌سار
یا به جای آب زانها خون برآر
ای مهاجر وقت هجرت آمدت
نصرت ای انصار اکنون بایدت
سر برآرید از نقاب خاک گور
افکنید اندر جهان افغان و شور
سر برهنه پا برهنه با خروش
جانها بر کف کفنهاتان به دوش
رو نهید اندر دیار کربلا
پا گذارید اندر آن دشت بلا
مانده اینجا بی کس و تنها حسین
این اُحُد این بدرِ کبری این حنین
یا رسول‌الله برآور سر ز خاک
نی فرود آور فراز صُقع پاک
بین حسین اینک وداعت می‌کند
رو به اقلیم شهادت می‌کند
توشه بردارید از دیدار او
خوان دعا در گوش گوهربار او
بین بهاران را خزان آمد ز پی
گلستانی را رسید ایام دی
بلبلان رفتند از گلزارها
جای گلها سر کشیده خارها
رُسته گویا جای نسرین و سمن
جای بلبل در نوا زاغ و زغن
ای حسن ای مجتبی ای مرتجی
می رود بنگر حسین آیا کجا
ای برادر از برادر بازپرس
هم ز انجامش هم از آغاز پرس
سر برآر ای زهرهٔ زهرا دمی
پر ز شور و فتنه بنگر عالمی
بنگر اشترها قطار اندر قطار
دخترانت بین به محملها سوار
بنگر آن شهزادگان بحر جوش
تیغها بر کف سپرهاشان به دوش
رخش عزتشان همه در زیر ران
در رکاب آن شه خوبان روان
جملگی رفتند سوی پیشوا
یک نگاهی سوی ایشان از قفا
جامه کحلی کن تو ای کعبه به بر
غرق اشک دیده کن حجر و حجر
بعد از این ای چاه زمزم خشک باش
هم تو ای میراب رحمت خون بپاش
رخت بیرون کش ز بطحا ای حلیم
ای مقام اینجا مشو زین پس مقیم
بی صفا ماندی از این پس ای صفا
بی امام ای مَشعرِ خیف و منا
زادگان پاکت ای ام‌القری
می‌روند آخر نمی‌پرسی کجا
این بود انصافت ای گردون دون
شام و ری آباد و بطحا سرنگون
این بود انصاف تو ای روزگار
شام و ری شاداب و یثرب سوگوار
این بود انصاف ای دهر دغا
شامیان در عیش و مکی در عزا

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای مدینه نوبت غم آمدت
تا قیامت سوگ و ماتم بایدت
هوش مصنوعی: ای مدینه، زمان غم و اندوه برای تو فرا رسیده و تا قیامت باید در سوگ و ماتم باشی.
هان و هان ای خاک یثرب خون گری
خون گری زَابر بهار افزون گری
هوش مصنوعی: ای خاک یثرب، بیدار باش! خون گریه کن، زیرا باران بهار بر تو می‌بارد و زندگی تازه‌ای می‌آورد.
هرچه سنگی در برت بر سینه زن
هرچه خاری جمله را بر دل شکن
هوش مصنوعی: هرچه سختی و درد و رنجی در زندگی به تو می‌رسد، آن را با صبر و تحمل تحمل کن و نگذار که این مشکلات بر دل و روح تو تاثیر منفی بگذارد.
بعد از این در کشتزاران نوبهار
زعفران میکار جای سبزه‌زار
هوش مصنوعی: از حالا به بعد، در مزارع و کشتزارها در بهار، زعفران خواهیم کاشت و جای سبزه‌ها را با آن پر خواهیم کرد.
خشک افکن در تو هرجا چشمه‌سار
یا به جای آب زانها خون برآر
هوش مصنوعی: هر جا که چشمه یا source آب وجود دارد، آن را خشک کن و به جای آب، خون جاری کن.
ای مهاجر وقت هجرت آمدت
نصرت ای انصار اکنون بایدت
هوش مصنوعی: ای مهاجر، زمان هجرت فرا رسیده است. ای یاران، اکنون زمان کمک و حمایت شماست.
سر برآرید از نقاب خاک گور
افکنید اندر جهان افغان و شور
هوش مصنوعی: از زیر نقاب خاک سر بلند کنید و در دنیا طنین فریاد و هیاهو ایجاد کنید.
سر برهنه پا برهنه با خروش
جانها بر کف کفنهاتان به دوش
هوش مصنوعی: بی‌غلاف و بدون پوشش، با شور و شوقی که در دل دارید، زندگی خود را به دوش می‌کشید و هیچ ترسی از چالش‌ها ندارید.
رو نهید اندر دیار کربلا
پا گذارید اندر آن دشت بلا
هوش مصنوعی: در سرزمین کربلا قدم بگذارید و پا در دشت مصیبت بگذارید.
مانده اینجا بی کس و تنها حسین
این اُحُد این بدرِ کبری این حنین
هوش مصنوعی: حسین در اینجا به تنهایی و بدون یاری مانده است. او در میان طوفان و غم، تنها و بی‌کس احساس می‌کند.
یا رسول‌الله برآور سر ز خاک
نی فرود آور فراز صُقع پاک
هوش مصنوعی: ای پیامبر خدا، سر خود را از خاک بلند کن و از جایگاه بلند و پاک خود فرود بیاور.
بین حسین اینک وداعت می‌کند
رو به اقلیم شهادت می‌کند
هوش مصنوعی: حسین در حال وداع کردن است و به سمت سرزمین شهادت می رود.
توشه بردارید از دیدار او
خوان دعا در گوش گوهربار او
هوش مصنوعی: از ملاقات‌ها بهره و نصیب بیارید و در هنگام دعا، در گوش گوهرها زمزمه کنید.
بین بهاران را خزان آمد ز پی
گلستانی را رسید ایام دی
هوش مصنوعی: در دوران بهار، به ناگاه خزان ظاهر می‌شود، زیرا د period از گلستان به پایان رسیده و به فصل دی رسیده‌ایم.
بلبلان رفتند از گلزارها
جای گلها سر کشیده خارها
هوش مصنوعی: پرندگان خوش‌خوان از باغ و گلستان رفتند و به جای آنها، فقط خارها در این مکان باقی مانده‌اند.
رُسته گویا جای نسرین و سمن
جای بلبل در نوا زاغ و زغن
گویا جای نسرین و یاسمن (اشاره به مصرع دوم بیت 15). زاغ و زغن، به جای بلبل نوا خوانی می‌کنند.
ای حسن ای مجتبی ای مرتجی
می رود بنگر حسین آیا کجا
هوش مصنوعی: ای حسن، ای مجتبی، ای امید، برو ببین حسین کجاست.
ای برادر از برادر بازپرس
هم ز انجامش هم از آغاز پرس
هوش مصنوعی: ای برادر، از برادری که کنجکاو است، هم دربارهٔ آغاز کارش بپرس و هم از نتیجه‌اش.
سر برآر ای زهرهٔ زهرا دمی
پر ز شور و فتنه بنگر عالمی
هوش مصنوعی: ای زهره زیبای دل‌انگیز، سر بلند کن و لحظه‌ای با شور و هیجان به جهان نگاه کن.
بنگر اشترها قطار اندر قطار
دخترانت بین به محملها سوار
هوش مصنوعی: به تماشای شترها که به صف در حرکت‌اند بپرداز و دخترانت را ببین که سوار بر انواع وسیله‌های نقلیه‌اند.
بنگر آن شهزادگان بحر جوش
تیغها بر کف سپرهاشان به دوش
هوش مصنوعی: به تماشای آن شاهزادگان دریایی بنشین که شمشیرها را در دست و سپرها را به دوش دارند.
رخش عزتشان همه در زیر ران
در رکاب آن شه خوبان روان
هوش مصنوعی: چهره‌ای از شکوه و بزرگی آن‌ها زیر زین قرار دارد و این اسب زیبا به حرکت درآمده است.
جملگی رفتند سوی پیشوا
یک نگاهی سوی ایشان از قفا
هوش مصنوعی: همه به سوی پیشوا رفتند و او از پشت سر یک نگاهی به آن‌ها انداخت.
جامه کحلی کن تو ای کعبه به بر
غرق اشک دیده کن حجر و حجر
هوش مصنوعی: ای کاشان، با پوشش سیاه خود، به دور از غم و اندوه، چشمانت را با اشک پر کن و به سراغ سنگ‌ها برو.
بعد از این ای چاه زمزم خشک باش
هم تو ای میراب رحمت خون بپاش
هوش مصنوعی: بعد از این، ای چاه زمزم، به همین گونه باش که خشک هستی. همچنین تو، ای مجرای رحمت، خونت را بریز.
رخت بیرون کش ز بطحا ای حلیم
ای مقام اینجا مشو زین پس مقیم
هوش مصنوعی: از دامن بطحا (مکان مقدس) لباس خود را بیرون بکش، ای حلیم (شخصی که خوش‌خوی و بردبار است)، ای جایگاه (مقام) که در اینجا هستی، از این پس در اینجا ساکن مباش.
بی صفا ماندی از این پس ای صفا
بی امام ای مَشعرِ خیف و منا
هوش مصنوعی: از این پس، ای صفا، تو بی‌امام باقی خواهی ماند و در مشعر، خیف و منا نیز به همین وضعیت دچار خواهی بود.
زادگان پاکت ای ام‌القری
می‌روند آخر نمی‌پرسی کجا
هوش مصنوعی: فرزندان پاک تو ای مکه، می‌روند و در پایان کار تو هیچ نمی‌پرسی که به کجا می‌روند.
این بود انصافت ای گردون دون
شام و ری آباد و بطحا سرنگون
هوش مصنوعی: ای عدالت تو، ای آسمان پست، شهرهای شام و ری و سرزمین بطحا در حال سقوطند.
این بود انصاف تو ای روزگار
شام و ری شاداب و یثرب سوگوار
هوش مصنوعی: این شعر به نوعی نقد به روزگار و زمانه است. شاعر از نسبت‌های ناعادلانه بین دو جای مختلف صحبت می‌کند، جایی که یکی خوشحال و شاد است و دیگری در غم و اندوه به سر می‌برد. به طور کلی، این بیت به تضاد احساسات و وضعیت‌های مختلف در زندگی اشاره دارد و نوعی افسوس از بی‌عدالتی در زمانه را به تصویر می‌کشد.
این بود انصاف ای دهر دغا
شامیان در عیش و مکی در عزا
هوش مصنوعی: این دنیا به ما چه انصاف و برابری داده است؟ در حالیکه عده‌ای در شادی و خوشی هستند، عده‌ای دیگر در غم و اندوه به سر می‌برند.

حاشیه ها

1404/04/14 12:07
احمد خرم‌آبادی‌زاد

1-بیت شماره 13 به شکل «توشه بردارید از دیدار او/خوان دعا در گوش گوهربار او» به جای «توشه بردارید از دیدارها/خوان دعا در گوش گوهر بارها» بسیار گویاتر است. نسخۀ خطی مجلس به شماره ثبت 5379 نیز آن را تایید می‌کند.

2-در مصرع نخست بیت 14 «آمد ز پی» (به جای «آید ز پی») درست است؛ هم برای سازگاری با «رسید» در مصرع دوم و هم به استناد نسخه خطی.

3-مصرع نخست بیت 16 به شکل «رُسته کوپا جای نسرین یاسمن» نادرست است (البته گذشته از اشتباه چاپی). شکل درست آن به استناد نسخه خطی عبارت است از «رُسته گویا جای نسرین و سمن»