برگردان به زبان ساده
طاعت بی فکر و بی یاد و حضور
مرده باشد جان آن گور است گور
هوش مصنوعی: انجام کارهای عبادی بدون توجه و یادآوری حضور خداوند، مانند روحی مرده است که در گور دفن شده.
حرف بی معنی درخت بی ثمر
ابر بی باران و بحر بی گهر
هوش مصنوعی: حرفی که هیچ معنایی ندارد مانند درختی بدون میوه، ابری که باران نمیبارد و دریایی که چیزی ارزشمند در خود ندارد.
طاعت بی فکر میدان ای جناب
آن سخنهایی که گوید مرد خواب
هوش مصنوعی: انجام دادن وظایف بدون تعقل و فکر، شبیه به سخنانی است که یک فرد خوابآلود میگوید.
نی از آنها مهر میخیزد نه کین
نه به دنیا نفع میبخشد نه دین
هوش مصنوعی: این شعر به این معناست که نی، که نماد عشق و احساسات ناب است، از دل نیکی و دوستی سرچشمه میگیرد. این حس نه از دشمنی و کینه ناشی میشود و نه به دنبال منفعت دنیوی یا مذهبی است. بلکه، انگیزهاش تنها روح محبت و دوستی است.
ای برادر دل بود خواب هوس
هست فکر و یاد تو بانگ جرس
هوش مصنوعی: ای برادر، دل در خواب هوس غرق شده است، اما یاد و فکر تو همچون صدای جرس در بیداری من طنینانداز است.
ای دلت خوابیده شد وقت سحر
مرغ فکرت را برافشان بال و پر
هوش مصنوعی: ای دل، وقتی صبح نزدیک است و زمان بیداری فرا رسیده، بیدار شو و فکر و ایدههایت را آزاد کن.
این دل خوابیده را بیدار کن
وقت کارت رفت فکر کار کن
هوش مصنوعی: دل خوابیدهات را بیدار کن و وقتی که زمان کار کردن فرارسید، به کار فکر کن.
گرچه دل نبود بجز یک جرعه خون
در درون سینهها دارد سکون
هوش مصنوعی: هرچند در دلها فقط یک جرعه خون وجود دارد، اما در سینهها آرامش و سکونی جریان دارد.
لیک او را از ورای این جهان
هست قسطی گر نمیدانی بدان
هوش مصنوعی: اما او از پشت این جهان، حق و انصاف خاصی دارد. اگر نمیدانی، باید بدانی.
همچو بُسَّد از نبات و از جماد
قسط دارد زین دواَش باشد نژاد
هوش مصنوعی: همچون دیواری که از گیاهان و مواد بیجان ساخته شده، در قسط و انصاف رفتار میکند، نسل و ریشهاش از همین داروها و گیاهان است.
نخله هم اندر نباتات ای حبیب
باشد از حیوانی او را هم نصیب
هوش مصنوعی: در میان گیاهان، درخت خرما نیز از خواص و ویژگیهای خاص خود برخوردار است و به نوعی از موجودات زنده به حساب میآید.
عمه خواندش زین سبب شاه جهان
نخل هم باشد عمویت ای فلان
هوش مصنوعی: عمه به او گفت: از این رو، ای فلانی، شاه دنیا هم ممکن است بخیل باشد، چون او نیز از خانوادهاش است.
هم بود بوزینه یا اسب ای پسر
مشترک در حد حیوان و بشر
هوش مصنوعی: ای پسر، بوزینه و اسب هر دو حیوان هستند و در برخی ویژگیها با هم مشترکاند؛ اما انسان میتواند بیشتر از اینها باشد و در مقام والاتری قرار گیرد.
جسم و دل هم هست حد مشترک
در میان خیل انسان و ملک
هوش مصنوعی: تنها نقطه مشترک بین انسانها و فرشتگان، جسم و دل است.
هم نصیب از غیب دارد هم شهود
تارش از آن یک شد و از اینْش پود
هم از غیب بهره دارد هم از شهود. تارَش از آن است و پودش از این.
روح حیوانی از آتش شد ثمر
میدهد آبِ چه از خاکش خبر
روح حیوانی از آتش بهره گرفته است و آب چاه خبر از خاک آن دارد.
وان شکنبه منبع روث و فساد
از جگر خون از مثانه بول زاد
هوش مصنوعی: این بیت به نوعی به عنصرهای ناخواسته و ناپاک اشاره دارد که از بدن خارج میشود. به عبارت دیگر، بیانگر این است که از درون انسان زشتیها و ناخالصیهایی خارج میشود که نشاندهنده عدم پاکیزگی یا فساد داخلی است.
هرچه جسمانی ز درد و زخم و سوز
هر یکی را باشد از عضوی بروز
هوش مصنوعی: هر چیز مادی که درد و زخم و سوزش را احساس میکند، نشانهای از این درد در یکی از اعضای بدنش نمایان میشود.
وآنچه روحانی ز دل دارد رباط
بیم و امید و غم و حزن و نشاط
هوش مصنوعی: آنچه انسان در درون خود تجربه میکند شامل احساساتی مانند ترس، امید، ناراحتی، غم و شادی است.
آری آری دل ز جای دیگر است
در سر دلها هوای دیگر است
هوش مصنوعی: بله، دل انسان از یک جای دیگر نشأت میگیرد و در میان دلها احساسات و آرزوهای متفاوتی وجود دارد.
دل در این قالب غریبست ای حبیب
رحمی آخر ای اخی بر این غریب
هوش مصنوعی: دل در این جسم غریب و ناشناخته است، ای محبوب، لطفی کن و با مهربانی به این دل غریب برس.
مرغ دل از آشیان دیگر است
لانهاش در بوستان دیگر است
هوش مصنوعی: دل مرغی که به آن اشاره شده، در جایی غیر از خانه خودش احساس آسایش نمیکند و این نشانه از نیاز به مکانی متفاوت دارد که بهتر و زیباتر است. این مرغ، نمادی از آرزوها و خواستههایی است که در جایی دیگر و در یک محیط خوشتر و شادابتر زندگی میکنند.
فکر تو چون فکر رحمانی بود
پیکی از اقلیم روحانی بود
هوش مصنوعی: فکر تو مانند اندیشهای الهی است و به نوعی پیامآور از دنیای معنوی و روحانی به نظر میرسد.
هست پیغامی ز یاران قدیم
از برای این دل زار سقیم
هوش مصنوعی: پیامی از دوستان قدیمی به این دل آسیبدیده و رنجور رسیده است.
یا شمیمی باشد از آن پیرهن
از برای ساکن بیتالحزن
هوش مصنوعی: شاید بوی خوشی از آن پیراهن باشد که برای ساکنان خانه غم و اندوه فرستاده شده است.
یا نسیمی باشد از دشت خطا
نزد آهویی به صیاد آشنا
هوش مصنوعی: شاید یک نسیم آرامی از زمین خطا به سوی آهویی بیفتد که با صیاد آشنا است.
یا صفیر عندلیب همنفس
پیش آن بلبل که باشد در قفس
هوش مصنوعی: آیا صدای بال پرندهای که در قفس است، میتواند همنوا با بلبل آزاد باشد؟
نامهای باشد ز یاران وطن
از برای این غریب ممتحن
هوش مصنوعی: نامه ای از دوستان وطن برای این غریب آزمون طلب باشد.
زین سبب دلها ز فکرتهای پاک
روشن و نورانیاند و تابناک
هوش مصنوعی: به علت اندیشههای پاک و خالص، دلها روشن و نورانی هستند و تابش خاصی دارند.
دل ز فکر پاک روشن میشود
رشک صد گلزار و گلشن میشود
هوش مصنوعی: دل وقتی از افکار آشفته و ناخوشایند پاک و خالی باشد، به شدت روشن و شاداب میشود، به گونهای که مانند یک باغ زیبا و پرگل به نظر میرسد.
همچو مرغی از صفیر همنفس
بال و پر برهم زند اندر قفس
هوش مصنوعی: مانند پرندهای که در قفس زندانی است، با صدای همنفسش بال و پرش را به هم میزند.
تا به جایی گر گشاید بال و پر
صد قفس را بشکند بر یکدگر
هوش مصنوعی: تا جایی که پر و بالش را باز کند، میتواند صد قفس را بر هم بزند و از آنها عبور کند.
ور بود فکر تو ظلمانی و بد
خانهٔ دل تار و تیره میکند
هوش مصنوعی: اگر افکار تو منفی و تاریک باشد، دل و روح تو را نیز تیره و خاموش میکند.
دل شود پژمرده و بی بال و پر
صحبت ناجنس آرد درد سر
هوش مصنوعی: دل به درد و غم مبتلا میشود و بیحالت میگردد وقتی که گفتوگو با آدمهای بیارزش و بیمحتوا آغاز شود.
درد سر گردد سر از بیگانهای
وای از نامحرمی در خانهای
هوش مصنوعی: دردسر از آشنا شدن با یک بیگانه به وجود میآید، و این مشکل وقتی بیشتر میشود که فرد ناآشنا در خانه باشد.
چون به باغی گشت زاغی پر گشا
بلبلان افتند آنجا از نوا
هوش مصنوعی: زمانی که زاغی به باغی وارد شد و بالهایش را گشود، بلبلان هم به آنجا آمدند و آواز سر دادند.
ور ابر دشتی گوزنی برگذشت
نوغزالان رم کنند از طرف دشت
هوش مصنوعی: اگر گوزنی از بالای تپه بگذرد، غزالها از سمت دشت هراسان خواهند شد.
آهویی پیدا شود گر از ختن
آهوان سازند گردش انجمن
هوش مصنوعی: اگر آهوئی از سرزمین ختن به وجود آید، آهوان گرد هم جمع خواهند شد و جشن و گردهمایی خواهند برپا کرد.
گر به باغی بلبلی شد نغمه ساز
جمله مرغان پَر کنند از شوق باز
هوش مصنوعی: اگر بلبل در باغی آواز بخواند، تمام پرندگان از شوق و هیجان به آواز او میپیوندند.
آشنایی گر به بزمی پا نهاد
صد در از عشرت در آن محفل گشاد
هوش مصنوعی: اگر کسی در جمع دوستانه و شاد وارد شود، شادی و خوشی زیادی به آن مجلس میآورد.
چون هوایی در دل از ملک صفاست
دل به اخوان صفا زود آشناست
هوش مصنوعی: وقتی که در دل هوای ملک صفا و زیبایی باشد، دل به سرعت با دوستانی که مثل هم هستند، آشنا میشود.
چون یکی زایشان به دل آرد گذار
دل به وجد آید ز شوق آن دیار
هوش مصنوعی: زمانی که یکی از این افراد به یاد شور و شوق آن دیار در دلش تپش ایجاد کند، دلش از شادی و عشق به آنجا پر میشود.
شوق دل را میل آید از عقب
میلها هم جذب را آمد سبب
هوش مصنوعی: عشق و شوق دل به سمت چیزهایی میرود که از گذشته برانگیخته شدهاند و این جذب شدن به آنها، دلیلی برای ادامهدار شدن این احساسات است.
جذب یاران را کشاند سوی دل
محفل خوبان شود مشکوی دل
هوش مصنوعی: محبت انسانها به یکدیگر به گونهای است که برای دلهای خوب و نیکوکار، عطر و زیبایی به ارمغان میآورد.
دل ز نور رویشان روشن شود
ساحت دل غیرت گلشن شود
هوش مصنوعی: دل با دیدن نور چهرههای آنها روشن میشود و فضای دل مانند باغی پر از گل و زیبایی میشود.
دل شود مصباح پیش رویشان
مشک و عنبر میشود از بویشان
هوش مصنوعی: دل مانند چراغی میباشد که در برابر آنها روشن میشود و بویی خوش و دلپذیر از مشک و عنبر به مشام میرسد.
از پس مصباحی اختر میشود
وانگهی خورشید انور میشود
هوش مصنوعی: بعد از ظهور یک ستارهی درخشنده، خورشید نیز برای تابیدن و نورافشانی بیشتر آماده میشود.
بگذرد آنگه ز خورشیدی دور
افکند جرم و شود دریای نور
هوش مصنوعی: زمانی خواهد گذشت که خورشید دور شود و در نتیجه، نوری فراوان همچون دریا پدیدار خواهد شد.
نور ابیض میشود پا تا به سر
پرتو افکندش به اعضای دگر
هوش مصنوعی: نور سفید از سر تا پا منتشر میشود و بر اعضای دیگر تابش میکند.
از پس این نور اخضر میشود
از بیان و شرح برتر میشود
هوش مصنوعی: پس از این نور سبز، فهم و توضیح از آنچه که گفته میشود، بالاتر و برتر میگردد.
تن ز نورش جمله نورانی شود
در لباس جسم روحانی بود
هوش مصنوعی: تن انسان وقتی از نور الهی برخوردار شود، به صورت نورانی درمیآید و در حقیقت، روح او از لایهی ظاهری جسم فراتر میرود.
سایهاش نبود ولیکن پایهاش
عالمی را جا دهد در سایهاش
هوش مصنوعی: اگرچه سایهاش موجود نیست، اما وجودش میتواند همه جهان را در زیر سایهاش جای دهد.
در محیطش سیر و در مرکز مقام
از محیط و مرکزش هر دو پیام
هوش مصنوعی: او در دنیای خود در حال گشت و گذار است و در مرکز وجودش جایگاهی خاص دارد. از هر دو جنبه، یعنی دنیای بیرونی و مرکز وجودش، پیامهایی دارد که به او منتقل میشود.
صورتش جسمی و معنی روح پاک
گویدش روح القدس روحی فداک
هوش مصنوعی: چهرهاش جسم و بدنی دارد، اما باطنش روحی پاک است، که آن را روحالقدس مینامند و جانش فدای تو باد.
در لباس جسم و شخص شخص روح
هر دم از روحانش آمد صد فتوح
هوش مصنوعی: در هر لحظه، روح از عالم خود به بدن و شخصیت ما سرریز میشود و برکات و دستاوردهای زیادی را به همراه میآورد.
چیستی آیا تو ای سرگشته دل
هرچه هستی نیستی زین آب و گل
هوش مصنوعی: آیا میدانی تو چه هستی، ای دل سرگردان؟ هر چیزی که هستی، در حقیقت از این دنیای مادی و جسمانی نیستی.
باشد از جسمی دگر پیرایهات
ور بود از آب و از گل مایهات
هوش مصنوعی: اگر از جسمی دیگر به تو زینتی بیفزایند، یا اگر تو از آب و گل ساخت شده باشی، در هر حالی تو به خود ارزشمندی.
نور را با آب و گل آمیختند
طرح خلوتخانهٔ دل ریختند
هوش مصنوعی: نور را با آب و گل ترکیب کردند و فضایی برای خلوت و آرامش در دل انسان ایجاد کردند.
نور غالب شد اگر بر آب و گِل
نور گردد سر به سر اجزای دل
هوش مصنوعی: اگر نور بر آب و گل غلبه کند، تمام اجزای دل نیز نورانی خواهند شد.
آب و گل گر چیره شد بر نور پاک
پای تا سر میشود دل تیره خاک
هوش مصنوعی: اگر آب و گل بر نور پاک غلبه کند، تمام وجود انسان از دل تیره خاکی میشود و از درون به هم میریزد.
ای دریغا قدر دل نشناختیم
در ره اول به مفتش باختیم
هوش مصنوعی: ای کاش قدر دل را میدانستیم، زیرا در ابتدا به سادگی آن را از دست دادیم.
باری ای دل خود تو میدانی قدر خود
هین مکن در ابر پنهان بدر خود
باری ای دل، خود ارزش خود را میدانی. پس ماه را در پشت ابر پنهان مکن.
تا به کی این ماه باشد در سحاب
چند باشد در کسوف این آفتاب
هوش مصنوعی: تا کی این ماه در ابرها پنهان خواهد ماند؟ چند وقت دیگر این آفتاب در سایه خورشید خواهد بود؟
کن رها از عقده این خورشید را
پر گشا این باز پر اسفید را
هوش مصنوعی: از احساست رها شو و اجازه بده تا خورشید درخشانتری به زندگیات بتابد و احساسات و آرزوهایت را به پرواز درآورد.
چند باشی همتک مشتی ذُباب
بال و پر بگشا از این زرین عقاب
تا چند همنشین مگسان هستی؟ بال و پر این عقاب زرین را باز کن!
چند شهبازی اسیر خرمگس
تا به کی عنقای قاف اندر قفس
هوش مصنوعی: چندین پرنده بزرگ و قوی در دام حشرهای کوچک گرفتار شدهاند، تا کی باید همچنان در قفس بمانند و در انتظار آزادی باشند؟
پر گشا در عرش و پروازش ببین
در بر سلطان جان نازش ببین
هوش مصنوعی: بالهایش را در آسمان گشوده و پروازش را تماشا کن، در کنار صاحب جانش و نازش را ببین.
پس ببین در لامکانش آشیان
طوفگاهش را نگر اقلیم جان
هوش مصنوعی: ببین در جایی که هیچ مکانی وجود ندارد، آشیانهاش را مشاهده کن و سرزمین روح را تماشا کن.
تنگ پیش جلوهاش این نه خیام
باشدش در سدره و طوبی مقام
هوش مصنوعی: از نزدیک بودن به زیبایی او، حتی خیام نیز در درختان مبارک سدره و طوبی مقام و جایگاهی نخواهد داشت.
طایران قدس، همپرواز او
بلبلان عرش، همآواز او
هوش مصنوعی: پرندگان قدس به خاطر او پرواز میکنند و بلبلان در عرش به خاطر او آواز میخوانند.
لیس الاذالعمری یا حبیب
قلته والله فی ذاک الرقیب
هوش مصنوعی: این بیت به بیان احساسی از محبت و اعتماد به کسی میپردازد. شاعر به شخصی نزدیک و عزیز اشاره کرده و میگوید که در زمینهای خاص، او به شدت به او اعتماد دارد و هیچ گونه تردیدی در احساسات خود نسبت به او ندارد. در واقع، بیان میکند که عشق و ارتباط او با این فرد به حدی عمیق است که حتی در موقعیتهای حساس هم به او وفادار خواهد بود.
رخنهای بگشا در دل ای قرین
پس گواه آنچه من گفتم ببین
هوش مصنوعی: ای دوست، در دل خود جایی باز کن تا آنچه را که من بیان کردم، به وضوح مشاهده کنی.
همچنانکه آن جوان خارکن
روشنش شد صدق این گفتار من
هوش مصنوعی: همانطور که آن جوان خارکن متوجه شد، سخنان من هم حقیقت دارند.