گنجور

بخش ۲۱۶ - در بیان اراده ی ابراهیم ع ذبح فرزند خود اسماعیل را

ای پدر خنجر برآر از آستین
بر زمین بگذار از عجزم جبین
لیکن از من ای نیای مهربان
صد تحیت جانب مادر رسان
پس خدا را سجده و تعظیم کرد
گفت بسم‌الله خود تسلیم کرد
پس نهادش سر به زانو آن جناب
دست و پایش بست محکم با طناب
دست و پایش بست نه از بیم گریز
نی ز بیم منع و آویز ستیز
بلکه بستن رسم قربانی بود
حرمت درگاه سلطانی بود
بستهٔ زنجیر تسلیم و رضاست
دست و پایش بند تقدیر و قضاست
دست و پایش بستهٔ زنجیر اوست
گردنش را رشتهٔ تقدیر اوست
پس سری کز فخر فرقدسای بود
برگرفتش افسر و در خاک سود
جبهه‌ای بگذاشت پس بر خاک راه
گه زدی صد طعنه بر خورشید و ماه
از سر فرزند خود افسر کشید
وانگهی از آستین خنجر کشید
کارد بر حلقش کشیدی سخت و تیز
همچو آن دشمن که باشد در ستیز
مرد حق بیند چه حکم کردگار
نی شناسد دشمن و نی دوستار
پای حکم حق چه آید در میان
می‌کشد از پوست بر رخ طیلسان
عذب باشد می‌شود تلخ و اُجاج
آب باشد می‌شود آتش مزاج
سنگ باشد می‌شود نرم و سبک
گَرد باشد می‌شود سرد و خنک
حکم حق گر بایدت کردن بیان
دیده‌ها بر هم نه و بگشا دهان
در چه کاری هان و هان ای قاضی‌اک
بسته‌ای عمامه و تحت‌الحنک
قاضی دین خدای اکبری
جانشین حضرت پیغمبری
حاکم حکم خدایی یا وثن
نایب پیغمبری یا اهرمن
حجت و حکمت کتاب و سنت است
یا زر و سیم و قبا و خلعت است
هست در حکمت سند قول رسول
یا مفاعیل فعالیل فعول
شاهد حکم تو می‌باید عدول
یا به جایش رشوه را داری قبول
حکم باشد حکم یزدان جلیل
یا که باشد آشنایی هم دخیل
در شهادت رشوه گر کافی بود
باید آیا وافر و وافی بود
یا قبول است آنچه باشد بیش و کم
گرچه باشد از طعامی یک شکم

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای پدر خنجر برآر از آستین
بر زمین بگذار از عجزم جبین
هوش مصنوعی: ای پدر، خنجر را از آستین بیرون بیاور و بر زمین بگذار تا از ناتوانی‌ام، پیشانی‌ام بر خاک بیفتد.
لیکن از من ای نیای مهربان
صد تحیت جانب مادر رسان
هوش مصنوعی: اما از من، ای جد مهربان، صد بار سلام به سمت مادر برسان.
پس خدا را سجده و تعظیم کرد
گفت بسم‌الله خود تسلیم کرد
هوش مصنوعی: او در برابر خدا سجده کرد و با احترام خود را تسلیم اراده او کرد و گفت: به نام خدا.
پس نهادش سر به زانو آن جناب
دست و پایش بست محکم با طناب
هوش مصنوعی: آن شخص سرش را بر زانو گذاشت و دست و پایش را با طناب محکم بست.
دست و پایش بست نه از بیم گریز
نی ز بیم منع و آویز ستیز
هوش مصنوعی: دست و پای او را بستند نه به خاطر ترس از فرار، بلکه به دلیل ترس از منع و هم چنین برای اینکه نتواند به مبارزه بر rise.
بلکه بستن رسم قربانی بود
حرمت درگاه سلطانی بود
هوش مصنوعی: این ابیات به معنای این است که قربانی کردن و انجام مراسم خاص، نشانه‌ای از احترام به مقام و جایگاه سلطانی و فرمانروایی است. در واقع، این کارها برای نشان دادن ارادت و وفاداری به قدرت و منزلت اجتماعی صورت می‌گیرد.
بستهٔ زنجیر تسلیم و رضاست
دست و پایش بند تقدیر و قضاست
هوش مصنوعی: انسان از تسلیم و رضایت به وضعیت خود، مانند زنجیری بسته شده است و به همین دلیل، دست و پای او در اختیار سرنوشت و تقدیرش قرار دارد.
دست و پایش بستهٔ زنجیر اوست
گردنش را رشتهٔ تقدیر اوست
هوش مصنوعی: او در قید و بند زنجیرهای زندگی است و سرنوشتش او را به گونه‌ای مشخص کرده که نمی‌تواند از آن فرار کند.
پس سری کز فخر فرقدسای بود
برگرفتش افسر و در خاک سود
هوش مصنوعی: سری که به خاطر برتری و فخرش مثل ستاره‌های درخشان در آسمان است، حالا وقتی افسر را بر سر گذاشته، در خاک افتاده است.
جبهه‌ای بگذاشت پس بر خاک راه
گه زدی صد طعنه بر خورشید و ماه
هوش مصنوعی: او به سوی زمین قدم گذاشت و در این راه به قدری جملات رنج آور و تند گفت که به خورشید و ماه نیز طعنه زد.
از سر فرزند خود افسر کشید
وانگهی از آستین خنجر کشید
هوش مصنوعی: فرزندش را به زیر تیغ گرفت و سپس از آستینش خنجر را بیرون آورد.
کارد بر حلقش کشیدی سخت و تیز
همچو آن دشمن که باشد در ستیز
هوش مصنوعی: تو با شدت و تیزی چاقو را بر گردنش گذاشتی، درست مثل دشمنی که در میدان جنگ با او درگیر هستی.
مرد حق بیند چه حکم کردگار
نی شناسد دشمن و نی دوستار
هوش مصنوعی: مرد حق می‌بیند که چه حکمی از جانب خدا صادر شده است و له یا علیه کسی قضاوت نمی‌کند، نه به نفع دشمن و نه به نفع دوست.
پای حکم حق چه آید در میان
می‌کشد از پوست بر رخ طیلسان
هوش مصنوعی: وقتی حکم حق صادر می‌شود، هیچ چیزی نمی‌تواند در برابر آن مقاومت کند و این حکم، مانند چرم بر روی چهره‌ی زیبا، تمام موانع را از سر راه برمی‌دارد.
عذب باشد می‌شود تلخ و اُجاج
آب باشد می‌شود آتش مزاج
هوش مصنوعی: آبی که شیرین است، ممکن است زود تلخ شود و آبی که می‌تواند خنک و آرام باشد، می‌تواند به شدت داغ و آتشین شود.
سنگ باشد می‌شود نرم و سبک
گَرد باشد می‌شود سرد و خنک
هوش مصنوعی: سنگ وقتی که داغ می‌شود، می‌تواند نرم و لطیف شود و گرد وقتی که به حالت خنک درمی‌آید، سرد و ملایم می‌گردد.
حکم حق گر بایدت کردن بیان
دیده‌ها بر هم نه و بگشا دهان
هوش مصنوعی: اگر بخواهند حکمی از سوی حق درباره‌ات صادر کنند، باید چشمانت را ببندی و دهان را باز کنی.
در چه کاری هان و هان ای قاضی‌اک
بسته‌ای عمامه و تحت‌الحنک
هوش مصنوعی: ای قاضی، در چه کاری مشغولی؟ شما که عمامه و دستمال را بر سر بسته‌ای!
قاضی دین خدای اکبری
جانشین حضرت پیغمبری
هوش مصنوعی: قاضی دین نماینده خداوند بزرگ و جانشین پیامبر است.
حاکم حکم خدایی یا وثن
نایب پیغمبری یا اهرمن
هوش مصنوعی: حاکم می‌تواند نماینده حق و عدالت باشد یا به طاغوت و ظلم گرایش پیدا کند، یا حتی می‌تواند نیروی شیطانی باشد.
حجت و حکمت کتاب و سنت است
یا زر و سیم و قبا و خلعت است
هوش مصنوعی: منطق و آگاهی، منبعش کتاب و سنت است، یا اینکه چیزهای مادی مانند طلا و نقره، لباس و زر و زیور است؟
هست در حکمت سند قول رسول
یا مفاعیل فعالیل فعول
هوش مصنوعی: در حکمت، دلیلی بر سخن پیامبر وجود دارد که به نوعی به فرم خاصی از شعر اشاره می‌کند، مانند مفاعیل فعالیل و فعول.
شاهد حکم تو می‌باید عدول
یا به جایش رشوه را داری قبول
هوش مصنوعی: در اینجا می‌گویند که برای رسیدن به نتیجه‌ای مطلوب، شاید نیاز باشد که از قوانین و مقررات عبور کرد، یا اینکه برای به دست آوردن چیزی باید به به این مسئله با پرداخت رشوه توجه کرد.
حکم باشد حکم یزدان جلیل
یا که باشد آشنایی هم دخیل
هوش مصنوعی: هر چیزی که اتفاق می‌افتد، به اراده و خواست خداوند بزرگ است یا ممکن است تحت تأثیر آشنایان و ارتباطات از پیش‌ تعیین‌شده باشد.
در شهادت رشوه گر کافی بود
باید آیا وافر و وافی بود
هوش مصنوعی: اگر شهادت به خودی خود کافی بود، باید دلایل و آثار آن به طور کامل و مشخص وجود می‌داشت.
یا قبول است آنچه باشد بیش و کم
گرچه باشد از طعامی یک شکم
هوش مصنوعی: هر چه دستت برسد و در اختیارت باشد، چه زیاد و چه کم، اگرچه تنها یک وعده از غذا باشد، مهم نیست، چون همان هم که داری، قابل قبول است.