بخش ۱۹۹ - بندگی خدا سبب زندگی حقیقی است
از عنایت گرچه آدم یافت جان
لیک جانی بس ضعیف و ناتوان
برتر از حیوان او را پایه شد
کی ولیکن با ملک همسایه شد
زنده شد لیکن حیوتی بی ثبات
خواهیش گو زندگی خواهی ممات
لیک شد او مستعد زندگی
جوید او را از کجا از بندگی
پیش از این بود از عنایت کار او
بود دست فیض حق معمار او
بعد از این افتاد کارش با عمل
بندگی ربنا عزوجل
زنده گردد زین سپس از بندگی
بندگی کن تا بیابی زندگی
زندگی هست آب حیوان ای عمو
زان بنوش و جسم و جان را هم بشو
بنده او شو که جاویدان شوی
شو گدای او که تا سلطان شوی
پیر اگر باشی جوانت میکند
در گدایی ارسلانت میکند
خدمت او زشت را زیبا کند
ذره را خورشید جان افزا کند
شب به یاد او به بستر نه قدم
تا شود بستر گلستان ارم
این سخن بگذار کامد خصم مرد
تا حضور قاضی دانای فرد
خصم آمد قاضیا بنگر چرا
گوش من دندان گرفت آن بی حیا
بخش ۱۹۸ - وجه سوم در بیان جبر و اختیار: آنچه فرمودیم در کیفیت استبخش ۲۰۰ - بقیه حکایت قاضی و خصم مردی که گوش او مجروح بود: گفت قاضی گوش او را ای عمو
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
از عنایت گرچه آدم یافت جان
لیک جانی بس ضعیف و ناتوان
هوش مصنوعی: اگرچه آدم به لطف الهی جان پیدا کرد، اما این جان بسیار ضعیف و ناتوان است.
برتر از حیوان او را پایه شد
کی ولیکن با ملک همسایه شد
هوش مصنوعی: انسان به لحاظ مقام و ویژگیهایش از حیوانات بالاتر است، اما او به اختیار خود به زندگی و ویژگیهای دنیوی نزدیک شده است.
زنده شد لیکن حیوتی بی ثبات
خواهیش گو زندگی خواهی ممات
هوش مصنوعی: روح انسان دوباره جان گرفته است، اما این زندگی ناپایدار است. از او بخواه که زندگیاش را طلب کند وگرنه با مرگ روبهرو خواهد شد.
لیک شد او مستعد زندگی
جوید او را از کجا از بندگی
هوش مصنوعی: اما او در جستجوی زندگی است، پس باید از کجا آغاز کند و از بندگی رهایی یابد.
پیش از این بود از عنایت کار او
بود دست فیض حق معمار او
هوش مصنوعی: کارهای بزرگ و نعمتهای زندگی حاصل لطف و عنایت اوست و همه چیز به دست معمار حکمت او ساخته شده است.
بعد از این افتاد کارش با عمل
بندگی ربنا عزوجل
هوش مصنوعی: پس از این، او به انجام کارهایی مشغول شد که نشانه بندگی و اطاعت از پروردگارش بود.
زنده گردد زین سپس از بندگی
بندگی کن تا بیابی زندگی
هوش مصنوعی: اگر از بندگی آزاد شوی و به احترام و خدمت به دیگران ادامه بدهی، به زندگی واقعی و شادابی دست خواهی یافت.
زندگی هست آب حیوان ای عمو
زان بنوش و جسم و جان را هم بشو
هوش مصنوعی: زندگی همچون آب حیات است، ای عمو! پس از آن بنوش و جسم و جان خود را پاک کن.
بنده او شو که جاویدان شوی
شو گدای او که تا سلطان شوی
هوش مصنوعی: خود را بنده و خدمتگزار او قرار بده تا به جاودانگی برسی و خود را گدا و نیازمند او کن تا به مقام سلطنت دست یابی.
پیر اگر باشی جوانت میکند
در گدایی ارسلانت میکند
هوش مصنوعی: اگر پیر باشی، عشق و محبت میتواند تو را جوان و سرزنده کند و حتی در سختیها و نیازمندیها، به تو کمک کند و تو را به سمت ارزشها و راههای بهتر هدایت کند.
خدمت او زشت را زیبا کند
ذره را خورشید جان افزا کند
هوش مصنوعی: خدمت به او چیزهای ناپسند را زیبا میسازد و ذرات کوچک را به مانند خورشید زندهکننده میکند.
شب به یاد او به بستر نه قدم
تا شود بستر گلستان ارم
هوش مصنوعی: شب را به یاد او در بستر میگذرانم تا شاید بستر به فردوس و زیبایی گلستان تبدیل شود.
این سخن بگذار کامد خصم مرد
تا حضور قاضی دانای فرد
هوش مصنوعی: این صحبت را بگذار تا دشمن به پایان برسد و به حضور قاضی آگاه بیاید.
خصم آمد قاضیا بنگر چرا
گوش من دندان گرفت آن بی حیا
هوش مصنوعی: خصم آمد و تو به عنوان قاضی باید ببینی چرا این شخص بیشرم به من آسیب رسانده و من اینجا در حال گلهگذاری هستم.