برگردان به زبان ساده
آن یکی از نیکبختان سعید
عابدی را بعد مردن خواب دید
هوش مصنوعی: یک نفر از انسانهای خوشبخت و خوشحال، پس از مرگ، عابدی را در خواب مشاهده کرد.
گفت حق با تو چه کرد ای نیکبخت
گفت بستم چون ازین ویرانه رخت
هوش مصنوعی: شخصی از نیکبختی او سوال میکند که حق با تو چه کرده است. او در پاسخ میگوید که چون از این ویرانه و خرابی دور شدهام، احساس خوبی دارم.
خواستند از من در آن عالم عمل
هین چه آوردی بیاور بی مهل
هوش مصنوعی: در آن دنیا از من خواستند که ببینند چه کارهایی انجام دادهام و از من خواستهاند که بدون وقفه آنها را ارائه دهم.
عرض کردم من نماز و روزه را
وردهای هر شب و هر روزه را
هوش مصنوعی: من گفتم که نماز و روزه، مانند ذکرهایی هستند که هر شب و هر روز تکرار میشوند.
وعظ و تدریس و جماعاتم همه
فکر و ذکر و علم و طاعاتم همه
هوش مصنوعی: تمام وعظها و درسدادنها و گردهماییهایم، همه در زمینهی فکر و اندیشه و علم و عبادت من است.
صد خلل گفتند هریک را فزون
مانده من حیران و دلگیر و زبون
هوش مصنوعی: هر یک از آنها عیوب و مشکلات خود را به تعداد زیاد بیان کردند، و من همچنان در حال بلاتکلیفی و ناراحتی و ضعف قرار دارم.
دست خالی گردن کج ناامید
مانده آنجا لرز لرزان همچو بید
هوش مصنوعی: کسی با دستان خالی و ناامید، سرش را پایین انداخته و در آنجا به شدت میلرزد، مانند درخت بید.
موقعی کان زَهرهٔ شیران درد
دست و پا گم کردهای را چون بُوَد
آنجا که زَهرهٔ شیران میترکد، [ببین] که دیگر دست و پا گم کرده چه حالی دارد!
صد چو جبریل و چو میکائیلِ گُرد
گشته آنجا هر یکی گنجشک خُرد
هوش مصنوعی: در آنجا افرادی به اندازهی جبریل و میکائیل (دو فرشتهی بزرگ در دین اسلام) جمع شدهاند و هر یک مانند پرندهای کوچک در حال کسب و بهرهوری هستند.
انبیا در اضطراب و ارتعاش
اولیا در نالههای جان خراش
هوش مصنوعی: پیامبران در حالت نگرانی و هیجان هستند و اولیا در حال فریادهای دردناک.
چون بود حال دل درماندهای
آیت نومیدی خود خواندهای
هوش مصنوعی: حال کسی که دلش در آلام و مشکلات غرق شده، به گونهای است که نشان از ناامیدی خود دارد.
گفت گشتم چونکه نومید از عمل
این خطاب آمد ز حق عزوجل
هوش مصنوعی: گفتند که به خاطر بیعملی و ناامیدیام، این پیام از سوی خداوند به من رسید.
کز تو اندر نزد ما یک چیز هست
کان تو را این لحظه دست آویز هست
هوش مصنوعی: در نزد ما چیزی وجود دارد که به قدرت و توان ما مربوط میشود و همین حالا تو میتوانی از آن بهرهمند شوی.
یاد باشد هیچت ای آزاده مرد
میشدی در کوچهٔ بغداد فرد
هوش مصنوعی: به یاد داشته باش که ای انسان آزاده، در کوچههای بغداد، روزگاری مردانگی و جوانمردی فزونی میگرفت.
بود هنگام زمستان عنود
دم درون سینهها یخ کرده بود
هوش مصنوعی: در طول زمستان سرد و سخت، دلها یخ زده و احساسات درون افراد مسدود شده بود.
اشک میبارید از چشم سحاب
بُد زمین در بحر باران آشتاب
از چشم ابر اشک میریخت و زمین در دریای باران غرق شده بود. (آشتاب = غرق)
خانهها را جملگی در بسته بود
بلکه مرغان را همه پر بسته بود
هوش مصنوعی: همه درها بسته بود و به خاطر آن، پرندگان هم نتوانسته بودند پرواز کنند.
یک هریره دیدی اندر برزنی
نی پناهی بودش و نی مأمنی
هوش مصنوعی: یک هریره را در بیابان دیدی که نه جایی برای پناه گرفتن داشت و نه مکانی برای امنیت و آسایش.
از فلک میریخت باران و تگرگ
ریخته زان گربه بچه بار و برگ
هوش مصنوعی: باران و تگرگ از آسمان میبارید و به این خاطر بود که گربه بچهاش بار و برگ را به زمین میریخت.
هر جهت میجست و سوراخی نبود
میدوید از هر طرف ناخی نبود
هوش مصنوعی: او به هر طرف میدوید و به دنبال جایی برای پنهان شدن میگشت، اما هیچ سوراخ یا جاهایی برای مخفی شدن پیدا نمیکرد.
گه خزیدی در بن دیوار و گاه
آستان خانهای کردی پناه
هوش مصنوعی: گاهی پناه میگرفتی در گوشه دیوار و گاهی در آستانه خانهای.
نی بنِ درگاه و نی بنگاه در
سود دادش از تگرگ و از مطر
هوش مصنوعی: نی به معنای نشانه یا علامت است. در اینجا به درگاه و جایگاه اشاره دارد، و بیان میکند که نشانهای از سود و منفعت در زمانهای دشوار و چالشهای طبیعی، مانند تگرگ و باران، نشان داده میشود. به نوعی، در شرایط سخت و خطر، فرصتها و نفعهایی هم وجود دارد که باید به آن توجه کرد.
دل تو را بر آن هریره سخت سوخت
شمعی از رأفت به جانت برفروخت
هوش مصنوعی: دل تو به شدت دچار ناراحتی و سوختگی شد، مانند شمعی که از محبت و مهربانی به جانت روشنی میبخشد.
پس به مهرش برگرفتی از گنا
دادیاش در پوستین خویش جا
هوش مصنوعی: بنابراین با عشق او را در آغوش گرفتی و گناهش را در دل خود جای دادی.
من پسندیدم همان رحمت ز تو
آفرینها بر تو و رحمت به تو
هوش مصنوعی: من آن بخشش و رحمت تو را پسندیدم و بر تو و رحمتت درود میفرستم.
رو که بخشیدم تو را ای دلکراش
من به آن گربه برو آزاد باش
ای پریشان دل! برو که آزادی؛ چون تو را به خاطر آن گربه بخشیدم. (دلکراش=پریشان دل)