گنجور

بخش ۱۷۸ - بقیه حکایت به آتش انداختن ابراهیم خلیل الرحمن ع

قصه ی نمرود و ابراهیم بود
شرح سوزانیدن و تسلیم بود
کرد القا آنچه برهان و دلیل
بهر آن قوم سیه دل آن خلیل
میلشان را جانب ایمان نکرد
کفرشان را رخنه در بنیان نکرد
کی کند در سنگ خارا رخنه آب
کی نماید ره به کوران آفتاب
دجله را گر سر دهی در شوره زار
کی برویاند گل و آرد بهار
گر نهی صد مشعل اندر آستان
کور و نابینا چه دارد سود از آن
گر شود آیینه عالم سربسر
کور را نبود ز روی خود خبر
در زمین شوره آب خوشگوار
جای باغ و لاله خار آرد ببار
شبهه نادان فزاید از دلیل
خون شود از بهر قبطی رود نیل
همچنان پند خلیل خوش بیان
از برای زمره ی نمرودیان
هرچه ایشان را نصیحت داد و پند
پند او شد قید جانهاشان و بند
پند او افزود بر عصیانشان
شعله ور شد آتش طغیانشان
دره ای را پر ز هیزم ساخته
سال و مه هیزم در آن انداخته
پیر و برنا هر که در آن مرز بود
می فکندی اندر آن دره وقود
خار و خاشاکی بهرجا یافتند
برگرفته رو به دره تافتند
آتش افکندند پس در آن دره
کوه و صحرا شعله ور شد یکسره
زمهریر از آب آتش درگرفت
از سما را تا سمک آذر گرفت
دود پیچیده در این نیلی قباب
تار شد از دود چشم آفتاب
زالتهاب آتش و دود لهب
جمله اجزای جهان بگرفته تب
پس بجستند آن گروه نابکار
آن خلیل جان فشان کردگار
می دواندندش سوی آتش به خشم
هین بیا و گفت می آیم به چشم
کافروزید آتش ای نمرودیان
کامدم اینک سوی آتش روان
چونکه این آتش به راه بندگی ست
نیست آتش بلکه آب زندگی ست
تو بپا گویی من از سر می روم
سوی آتش چون سمندر می روم
این نه آتش بلکه آب کوثر است
پیش من از آب حیوان خوشتر است

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

قصه ی نمرود و ابراهیم بود
شرح سوزانیدن و تسلیم بود
هوش مصنوعی: داستان نمرود و ابراهیم درباره آتش افروزی و تسلیم شدن است. این روایت به نزاع میان قدرت و ایمان اشاره دارد، جایی که ابراهیم با ایمان خود در برابر ظلم و ستم نمرود ایستادگی کرد و در نهایت به آتش انداخته شد، اما ایمان او را نجات داد. این داستان نماد مبارزه بین باطل و حق است.
کرد القا آنچه برهان و دلیل
بهر آن قوم سیه دل آن خلیل
هوش مصنوعی: خداوند به آن پیامبر بزرگ، دلیلی قاطع و روشن عطا کرد تا به مردم ناامید و دل شکسته، حقیقت را منتقل کند.
میلشان را جانب ایمان نکرد
کفرشان را رخنه در بنیان نکرد
هوش مصنوعی: آن‌ها با میل و خواسته‌هایشان به سمت ایمان نرفتند و کفرشان هم نتوانست به اصول و بنیاد ایمان آسیب بزند.
کی کند در سنگ خارا رخنه آب
کی نماید ره به کوران آفتاب
هوش مصنوعی: آیا آب می‌تواند در سنگ سخت نفوذ کند؟ آیا می‌تواند در برابر اشعه‌های شدید خورشید راهی پیدا کند؟
دجله را گر سر دهی در شوره زار
کی برویاند گل و آرد بهار
هوش مصنوعی: اگر دجله را به زمین شور بدهی، چطور می‌تواند گل برویاند و بهار به ارمغان بیاورد؟
گر نهی صد مشعل اندر آستان
کور و نابینا چه دارد سود از آن
هوش مصنوعی: اگر صد مشعل روشن کنی در جلوی کسی که کور و نابینا است، برای او هیچ فایده‌ای نخواهد داشت.
گر شود آیینه عالم سربسر
کور را نبود ز روی خود خبر
هوش مصنوعی: اگر جهان به مانند یک آیینه شود و همه چیز در آن کور باشد، کسی از روی خودش آگاه نخواهد بود.
در زمین شوره آب خوشگوار
جای باغ و لاله خار آرد ببار
هوش مصنوعی: در جایی که زمین خشک و شور است و آب شیرین وجود ندارد، به جای باغ و گل لاله، علف هرز و خار رشد می‌کند.
شبهه نادان فزاید از دلیل
خون شود از بهر قبطی رود نیل
هوش مصنوعی: نادانی باعث می‌شود که درک درستی از دلایل نباشد و مسائل پیچیده‌تر از آنچه که هستند به نظر برسند. همان‌طور که خون برای یک قبطی در نیل اهمیت دارد، گاهی سوءتفاهم‌ها می‌توانند مسائل را تشدید کنند.
همچنان پند خلیل خوش بیان
از برای زمره ی نمرودیان
هوش مصنوعی: پندهای زیبا و دلنشین خلیل همچنان برای گروهی که مثل نمرود هستند، قابل توجه و تاثیرگذار است.
هرچه ایشان را نصیحت داد و پند
پند او شد قید جانهاشان و بند
هوش مصنوعی: هر چه به آنها نصیحت و پند داده شد، این نصیحت‌ها به نوعی برایشان تبدیل به قید و بندهایی شد که جانشان را محدود کرد.
پند او افزود بر عصیانشان
شعله ور شد آتش طغیانشان
هوش مصنوعی: نصیحت او بر طغیان و سرکشی آن‌ها افزود و آتش شورششان را بیش از پیش سوزان‌تر کرد.
دره ای را پر ز هیزم ساخته
سال و مه هیزم در آن انداخته
هوش مصنوعی: دره‌ای پر از هیزم به وجود آمده و سال‌ها و ماه‌ها هیزم در آن انباشته شده است.
پیر و برنا هر که در آن مرز بود
می فکندی اندر آن دره وقود
هوش مصنوعی: هر پیر و جوانی که در آن منطقه بود، به درون آن دره انداخته می‌شد.
خار و خاشاکی بهرجا یافتند
برگرفته رو به دره تافتند
هوش مصنوعی: در هر جا که نگاه می‌کنی، چیزهای بی‌ارزش و ناچیز وجود دارد که به سوی پایین و دره‌ها حرکت می‌کنند.
آتش افکندند پس در آن دره
کوه و صحرا شعله ور شد یکسره
هوش مصنوعی: در دره‌ی کوه و دشت، آتش شعله‌ور شد و همه جا را فرا گرفت.
زمهریر از آب آتش درگرفت
از سما را تا سمک آذر گرفت
هوش مصنوعی: از سرمای شدید، آتش در آب شعله‌ور شد و آسمان را به سمت ستاره آذرین کشید.
دود پیچیده در این نیلی قباب
تار شد از دود چشم آفتاب
هوش مصنوعی: دودی که در این آسمان آبی پیچیده است، به‌قدری غلیظ شده که رنگ آسمان را تیره کرده و به مانند تار شده است.
زالتهاب آتش و دود لهب
جمله اجزای جهان بگرفته تب
هوش مصنوعی: به خاطر حرارت و آتش و دود، همهٔ اجزای جهان از این گرما بی‌حال و بیمار شده‌اند.
پس بجستند آن گروه نابکار
آن خلیل جان فشان کردگار
هوش مصنوعی: پس آن گروه بدکار به دنبال آن خلیل (حضرت ابراهیم) رفتند و جان او را در معرکه انداختند.
می دواندندش سوی آتش به خشم
هین بیا و گفت می آیم به چشم
هوش مصنوعی: او را به سمت آتش می‌بردند و از روی خشم می‌گفتند: "بیا!" و او در پاسخ گفت: "می‌آیم و نگاه می‌کنم."
کافروزید آتش ای نمرودیان
کامدم اینک سوی آتش روان
هوش مصنوعی: ای نمرودیان، من هم‌اکنون به سوی آتش می‌روم و شما به آتش دلتان پر از کینه و حسادت، بر افروزید.
چونکه این آتش به راه بندگی ست
نیست آتش بلکه آب زندگی ست
هوش مصنوعی: این آتش که در مسیر بندگی و عبادت ایجاد شده، در واقع آتش نیست، بلکه نشانه‌ای از زندگی و حیات است.
تو بپا گویی من از سر می روم
سوی آتش چون سمندر می روم
هوش مصنوعی: بپا، زیرا من می‌روم به سوی آتش، همچون سمندر که به آتش می‌رود.
این نه آتش بلکه آب کوثر است
پیش من از آب حیوان خوشتر است
هوش مصنوعی: این چیزی که من مقابل خود دارم، آتش نیست بلکه آب کوثر است و برای من از آب حیات هم زیباتر و خوشایندتر است.