بخش ۱۷۷ - آرزوی کسی که سؤالی بکند از مردگان
بار دیگر چون بمیری از نبات
یافتی در زمره ی حیوان حیات
چون ز حیوانی بمردی از بشر
زنده گشتی با هزاران بال و پر
در نباتی عقبه ها بس دیده ای
زیر داس آسیا گردیده ای
اره ها و تیشه ها بس خورده ای
در میان آب و آتش برده ای
زخمها خوردی ز دندانها بسی
طبخها در اندرون هرکسی
صد کریوه بود در حیوان فزون
سرد و گرم روزگار ذوفنون
تشنگی و گشنگی و رنج و درد
بیش و نیش مار و مور و دود و گرد
آنچه در انسانیت آمد بسر
من چه گویم خود تو دانی برشمر
چون ز انسانی بمیری ای اخی
خواه بهشتی باش خواهی دوزخی
در عقب عقبات بیحد باشدت
طی آن عقبات هم می بایدت
صد کریوه بیش اندر راه هست
صد هزاران قصر هست و چاه هست
از پس مرگت هزاران برزخ است
صد بهشت و صد جحیم و دوزخ است
گوید آن نادان که کاش از این جهان
بازگردیدی یکی زین مردگان
شرح آن عقبات گفتی سربسر
دادی از احوال آن عالم خبر
کاش یکتن سر برآوردی ز خاک
تا بگفتی شرح گور سهمناک
خود گرفتم مرده ای در بر کفن
بازگشت آمد میان انجمن
کی تواند گفت حال چین و روم
یا فصول منطق و طب یا نجوم
یا ز عرش و کرسی و شمس و قمر
یا ز رؤیا و خیالات و فکر
بلکه چون گندم شدی بار دگر
می نگنجد در تو انسانی دگر
خود گرفتم باشدت نطق و زبان
تا کنی احوال انسانی بیان
آن نباتات دگر را گوش کو
گوش هم گر باشد آخر هوش کو
تا نیوشند آنهمه گفتار تو
پی برند از گفت تو اسرار تو
همچنان گر سوی حیوانی روی
فی المثل خر کره یا گاوی شوی
کی توانی گفت احوال بشر
گر بفهمند آن گروه گاو و خر
مرده ای هم گر ز برزخ بازگشت
گشت انسان با تو هم آواز گشت
آنچه دیده است اندر آن اقلیم جان
گنجدش کی در دهان یا در زبان
لفظ بهتر معنی این عالم است
آن معانی را سخن کی محرم است
عالم روح است شهرستان غیب
لیس فیه ی شبهة لافیه ریب
شرح حالش را بیانی دیگر است
محرم رازش زبانی دیگر است
لفظها باید ز جنس آن جهان
هم ز جنس آن دهان و آن زبان
ور بگوید هم تورا آن گوش کو
بهر فهم آن معانی هوش کو
زین سبب در خواب اگر بینی شبی
مرده ای را پرسی از آن مطلبی
از تو بگریزد کشد در هم جبین
ور بگوید از پس سیصد یمین
باشد آنچه هیچ ناید کار تو
نی شفای خاطر بیمار تو
می نداند گفت زینرو ابکم است
ور بگوید گوش تو نامحرم است
این سخن را بس بود مشکل بیان
شب گذشت و قصه ی ما در میان
بخش ۱۷۶ - سوزانیدن زنان هندوان خود را با شوهران: یاسه باشد در میان هندوانبخش ۱۷۸ - بقیه حکایت به آتش انداختن ابراهیم خلیل الرحمن ع: قصه ی نمرود و ابراهیم بود
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بار دیگر چون بمیری از نبات
یافتی در زمره ی حیوان حیات
هوش مصنوعی: بار دیگر وقتی که بمیری، به عنوان موجودی از گیاهان به حساب میآیی و به جمع جانوران حیات ملحق میشوی.
چون ز حیوانی بمردی از بشر
زنده گشتی با هزاران بال و پر
هوش مصنوعی: وقتی از حالت حیوانی و زندگی مادّی جدا میشوی، به مقام انسانی برمیگردی و به شکلی برتر و آزاد با قابلیتهای فراوان ظهور میکنی.
در نباتی عقبه ها بس دیده ای
زیر داس آسیا گردیده ای
هوش مصنوعی: در گیاهان، پشت عناصر مختلف را زیاد دیدهای، مانند داس که در آسیابها میچرخد و مواد را میساید.
اره ها و تیشه ها بس خورده ای
در میان آب و آتش برده ای
هوش مصنوعی: تو در میان سختیها و چالشها تجربیات زیادی کسب کردهای و با مشکلات مختلفی دست و پنجه نرم کردهای.
زخمها خوردی ز دندانها بسی
طبخها در اندرون هرکسی
هوش مصنوعی: زخمهای زیادی را از دندانها گرفتهای، و در دل هر کسی، دردهای پنهانی وجود دارد.
صد کریوه بود در حیوان فزون
سرد و گرم روزگار ذوفنون
هوش مصنوعی: در میان موجودات، شمار زیادی هستند که در طول روزگار دچار تغییرات و تناقضات میشوند، مانند گرما و سرما که همگی در حال تجربهٔ فراز و نشیبهای زندگیاند.
تشنگی و گشنگی و رنج و درد
بیش و نیش مار و مور و دود و گرد
هوش مصنوعی: رنج و زحمت، گرسنگی و تشنگی، درد و سختیهای زیاد، و همچنین گزندهای مار و مور، دود و غبار همگی از زمره مشکلات و دشواریهای زندگی هستند.
آنچه در انسانیت آمد بسر
من چه گویم خود تو دانی برشمر
هوش مصنوعی: هر چیزی که در زندگی و انسانیت برای من پیش آمده را چه بگویم، خودت بهتر میدانی و میتوانی به حساب بیاوری.
چون ز انسانی بمیری ای اخی
خواه بهشتی باش خواهی دوزخی
هوش مصنوعی: زمانی که انسان از دنیا برود، برادر عزیز، به بهشت خواهی رفت یا اینکه به جهنم خواهید رفت.
در عقب عقبات بیحد باشدت
طی آن عقبات هم می بایدت
هوش مصنوعی: برای عبور از موانع و چالشهای سخت، باید با قدرت و اراده قدم برداری.
صد کریوه بیش اندر راه هست
صد هزاران قصر هست و چاه هست
هوش مصنوعی: در مسیر، تعداد زیادی چاله و مانع وجود دارد و همچنین هزاران قصر و جایگاه متفاوت نیز وجود دارد.
از پس مرگت هزاران برزخ است
صد بهشت و صد جحیم و دوزخ است
هوش مصنوعی: پس از مرگ تو، دنیای دیگری وجود دارد که پر از برزخهاست. در این دنیا، هم نعمتهایی مانند بهشت هست و هم عذابهایی چون جهنم.
گوید آن نادان که کاش از این جهان
بازگردیدی یکی زین مردگان
هوش مصنوعی: آن نادان میگوید کاش از این دنیا برمیگشتم و یکی از این مردگان را زنده میکردم.
شرح آن عقبات گفتی سربسر
دادی از احوال آن عالم خبر
هوش مصنوعی: تو همه مشکلات و دشواریهای راه را شرح دادی و از وضعیت آن عالم اطلاعاتی ارائه کردی.
کاش یکتن سر برآوردی ز خاک
تا بگفتی شرح گور سهمناک
هوش مصنوعی: ای کاش کسی از زیر خاک برمیخاست تا داستان وحشتناک گور را برای ما بازگو کند.
خود گرفتم مرده ای در بر کفن
بازگشت آمد میان انجمن
هوش مصنوعی: من جنازهای را در آغوش گرفتم که کفن در آن است و دوباره به جمع مردم بازگشته است.
کی تواند گفت حال چین و روم
یا فصول منطق و طب یا نجوم
هوش مصنوعی: کیست که بتواند وضعیت چین و روم یا فصلهای علم کلام و پزشکی یا نجوم را بیان کند؟
یا ز عرش و کرسی و شمس و قمر
یا ز رؤیا و خیالات و فکر
هوش مصنوعی: این بیت به تضاد میان واقعیتهای موجود و تصوراتی که در ذهن داریم اشاره دارد. از یک سو، عناصر آسمانی مانند عرش، کرسی، خورشید و ماه به عنوان نمادهای قدرت و عظمت بیان شدهاند و از سوی دیگر، به رویاها، خیالات و افکار اشاره میکند که نشانهای از دنیای درونی و ذهنی انسان هستند. این تقابل نشاندهنده دو وجه متفاوت از وجود انسان است: یکی دنیای عینی و واقعی و دیگری دنیای ذهنی و خیالی.
بلکه چون گندم شدی بار دگر
می نگنجد در تو انسانی دگر
هوش مصنوعی: زمانی که همچون گندم پخته و کامل شدی، دیگر جای انسان دیگری در وجودت نیست.
خود گرفتم باشدت نطق و زبان
تا کنی احوال انسانی بیان
هوش مصنوعی: من خود را در قدرت صحبت و بیان قرار دادم تا بتوانی وضعیت انسان را توصیف کنی.
آن نباتات دگر را گوش کو
گوش هم گر باشد آخر هوش کو
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که اگرچه ممکن است دیگران در اطراف ما چیزهایی بگویند و نشان دهند، اما در نهایت اهمیت آن به حس و درک ما وابسته است. باید توجه کنیم که صدای دیگران چه تأثیری بر ما دارد و آیا واقعاً به آنچه میگویند، توجه داریم یا خیر.
تا نیوشند آنهمه گفتار تو
پی برند از گفت تو اسرار تو
هوش مصنوعی: زمانی که دیگران به سخنان تو گوش میدهند، میتوانند از صحبتهای تو به رازهای درونت پی ببرند.
همچنان گر سوی حیوانی روی
فی المثل خر کره یا گاوی شوی
هوش مصنوعی: اگر به سمت موجودی مانند خر یا گاو بروی، در واقع به همان صورت باقی میمانی و تغییر چندانی نخواهی کرد.
کی توانی گفت احوال بشر
گر بفهمند آن گروه گاو و خر
هوش مصنوعی: کی میتواند حال و روز انسانها را بیان کند، اگر آن گروهی که بیخبرند، فقط مثل گاو و خر زندگی کنند؟
مرده ای هم گر ز برزخ بازگشت
گشت انسان با تو هم آواز گشت
هوش مصنوعی: اگر مردهای از برزخ برگردد، مانند تو انسان شده و با تو همصدا میشود.
آنچه دیده است اندر آن اقلیم جان
گنجدش کی در دهان یا در زبان
هوش مصنوعی: هیچ چیزی که در آن سرزمین دیده شده، به سادگی در کلام یا زبان نمیتوان گنجاند و بیان کرد.
لفظ بهتر معنی این عالم است
آن معانی را سخن کی محرم است
هوش مصنوعی: بهتر است به جای فقط به کلمات توجه کنیم، به معانی عمیقتری که در پس آنها نهفته است نیز توجه داشته باشیم. در واقع، این معانی هستند که اهمیت دارند و سخن گفتن درباره آنها نیاز به شناخت و درک خاصی دارد.
عالم روح است شهرستان غیب
لیس فیه ی شبهة لافیه ریب
هوش مصنوعی: جهان مانند روح است و سرزمین غیب نیز این گونه است که در آن هیچ شک و تردیدی وجود ندارد.
شرح حالش را بیانی دیگر است
محرم رازش زبانی دیگر است
هوش مصنوعی: داستان او نیاز به توضیحی متفاوت دارد و کسی که به رازهایش آگاه است، به زبانی مخصوص به خود صحبت میکند.
لفظها باید ز جنس آن جهان
هم ز جنس آن دهان و آن زبان
هوش مصنوعی: کلمات باید از نوع و کیفیت جهانی باشند که آن دهان و این زبان صحبت میکند.
ور بگوید هم تورا آن گوش کو
بهر فهم آن معانی هوش کو
هوش مصنوعی: اگر کسی هم بخواهد با تو صحبت کند، باید شنوا باشد؛ پس برای درک این معانی، هوش و درک لازم را نیز باید داشته باشد.
زین سبب در خواب اگر بینی شبی
مرده ای را پرسی از آن مطلبی
هوش مصنوعی: به همین دلیل، اگر شبی در خواب مردهای را دیدی، میتوانی از او درباره آن موضوع سوال کنی.
از تو بگریزد کشد در هم جبین
ور بگوید از پس سیصد یمین
هوش مصنوعی: اگر از تو دوری کند و پیشانیاش را در هم بکشد، حتی اگر از پشت سیصد لشکر هم سخن بگوید، اثری نخواهد داشت.
باشد آنچه هیچ ناید کار تو
نی شفای خاطر بیمار تو
هوش مصنوعی: هر آنچه که واقعاً به نفع تو نیست، نباید انتظار داشته باشی که به تو کمک کند یا مشکلاتت را حل کند.
می نداند گفت زینرو ابکم است
ور بگوید گوش تو نامحرم است
هوش مصنوعی: میگوید که او نمیداند و به همین خاطر بیزبان است، و اگر هم چیزی بگوید، باید بدانی که گوش تو به شنیدن آن نامناسب است.
این سخن را بس بود مشکل بیان
شب گذشت و قصه ی ما در میان
هوش مصنوعی: این صحبت کافی است؛ بیان آن دشوار است. شب سپری شده و داستان ما هنوز در میان است.

ملا احمد نراقی