بخش ۱۷۵ - تطبیق حکایت بر احوال آدمی
کرده آن مقتول و مغرور جهول
بار سنگین امانت را قبول
داده تن در زیر بار اختیار
غافل از انجام کار اختیار
هرچه آمد بر سر آن بوالفضول
در دو عالم جمله آمد زین قبول
اختیار آمد بلای جان ما
ای خوشا بی اختیاری ای خوشا
هرکه او را اختیاری بیشتر
سینه اش از خار زحمت ریشتر
مهتوران را اختیار افزونتر است
لاجرم دلشان ز محنت خونتر است
هیچ مسکین در جهان مهتر مباد
هیچ مردی یار یا شوهر مباد
چونکه شوهر بر زن خود مهتر است
از زنش هر لحظه صد دردسر است
گر ز درد سرگریزی سر مشو
وز مهانت گر جهی مهتر مشو
گر فتد از آسمان سنگی درشت
بشکند آن شاخ بالایی نخست
گر سنگ قومی بود بهتر بود
زانکه آنکس قوم را مهتر بود
درد هر قومی و رنجش بر سر است
حال و روز سگ ز مهتر بهتر است
در زمین گر ریشه کن گردد درخت
بر زمین افتد سر آن سخت سخت
هرچه از سر دورتر هموارتر
بر زمین آید برو در آن نگر
گر به سنگش بهر باروبر زنند
سنگ را بر شاخ بالاتر زنند
هرچه پایینتر بچینندش بدست
شاخه ی پایین ز زخم سنگ رست
لیک اگر دهقان درختی آب کرد
پای آن را ابتدا سیراب کرد
می کشد قصاب چون آن گوسفند
سر از آن برد نه دم ای هوشمند
باد صرصر چون وزیدن در گرفت
هر چنار و عرعر از بن برگرفت
نرم نرم از غرفه ی کربا گذشت
بر گل و سبزه نسیم آسا گذشت
جان بابا اندرین باغ دو در
شو حشیش و از چناری درگذر
تا شوی ایمن ز صرصرهای آن
هم ز فوج زاغ و از غوغای آن
دم شود دنبال و چشم و سر بدو
سر مشو آذوقه خنجر مشو
در میان مردمان معمور باش
تیزبین و دوربین و کورباش
با همه بنشین ولی گمنام شو
دردها میگیر و صاف آشام شو
یا همه باش از همه مستور باش
با همه نزدیک باش و دور باش
در میان انجمن خلوت گزین
روشناییها ز تاریکی بین
چیست تاریکی بدان ای ذوفنون
ناشناسایی بر این قوم دون
عیش آن دارد که باشد ناشناس
کو بود نانش جوین پشمین لباس
ای خوشا دوران آن بی اسم و نام
که نگوید هیچکس او را سلام
سینه خالی کن ز قید این و آن
نزد من بهتر ز ملک این جهان
عیش آن خوش باد کو با جفت خود
شب بخسبد فارغ از هر نیک و بد
در جهان گر از جهان وارسته است
در بخود از خلق عالم بسته است
هر که وارست از جهان در این جهان
یافت بیشک او حیات جاودان
این بود از موت آزادی پسر
هین بمیر و زندگانی را نگر
زین ممات ادریس بر افلاک شد
همنشین خور مسیح پاک شد
زین ممات آتش چمن شد بر خلیل
موسی عمران گذشت از رود نیل
احمد از این مرگ بر معراج شد
حیدر کرار و صاحب تاج شد
شد از این مردن شه دوران حسین
زنده ی کونین و نور عالمین
خاک راهش شد شفای هر مرض
قبه اش شد قبله گاه هر عرض
عاشقان را این ممات آمد حیات
عارفان هم زنده اند از این ممات
هم از این مردن شهید آمد شهید
نی ز زخم تیغ و خنجر ای رشید
چون به میدان پا نهاد آن نیکمرد
تن به مردن داد و ترک خویش کرد
مرد پیش از مرگ ترک جان گرفت
تیغ و خنجر را گل و ریحان گرفت
شد از این مردن شهید آن نیکبخت
نی ز زخم تیغ و ضرب گرز سخت
زین سبب فرمود ما هم میتون
بل هم احیا عند ربهم یرزقون
چونکه مردند و گذشتند از حیات
خونشان شد پاکتر ز آب فرات
از شهادت می شود خون پلید
خوشتر و صافیتر از آب سفید
جان پاک او ندانم چون شود
از دو صد خورشید و مه افزون شود
هر که ترک جان کند در این جهان
عالم جان را همی بیند عیان
پرده های چشم برچیده شود
ای بسا نادیدنی دیده شود
بشنود گوشش خبرهای شگرف
جرعه ها نوشد از آن دریای ژرف
بخش ۱۷۴ - تتمه ی قصه خواجه سهم الدین لر: رند گفت ای خواجه سهم الدین چرابخش ۱۷۶ - سوزانیدن زنان هندوان خود را با شوهران: یاسه باشد در میان هندوان
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
کرده آن مقتول و مغرور جهول
بار سنگین امانت را قبول
هوش مصنوعی: آن فردی که نادان و مغرور است، بار سنگین مسئولیتها و امانتها را پذیرفته است.
داده تن در زیر بار اختیار
غافل از انجام کار اختیار
هوش مصنوعی: انسان در زندگی خود تحت فشار انتخابها و مسئولیتها قرار دارد، غافل از اینکه نتیجه این انتخابها چه خواهد بود.
هرچه آمد بر سر آن بوالفضول
در دو عالم جمله آمد زین قبول
هوش مصنوعی: هر چیزی که بر سر آن شخص پرحرف و حاشیهساز آمد، در این دو جهان به خاطر همین بیخود بودن و بیمحتوایی است.
اختیار آمد بلای جان ما
ای خوشا بی اختیاری ای خوشا
هوش مصنوعی: زندگی ما با مشکلات و بلاها همراه است، اما چه خوب است که گاهی از این مشکلات رهایی پیدا کنیم و بیخیالی و آرامش را تجربه کنیم.
هرکه او را اختیاری بیشتر
سینه اش از خار زحمت ریشتر
هوش مصنوعی: هر کسی که اختیار و قدرت بیشتری داشته باشد، درد و زحمتی که به دوش میکشد نیز بیشتر است.
مهتوران را اختیار افزونتر است
لاجرم دلشان ز محنت خونتر است
هوش مصنوعی: افراد مرفه و ثروتمند به دلیل اختیارات بیشتری که دارند، معمولاً دلشان بیشتر از مشکلات و سختیها رنج میبرد.
هیچ مسکین در جهان مهتر مباد
هیچ مردی یار یا شوهر مباد
هوش مصنوعی: هیچ انسان بیچیزی در دنیا برتری نداشته باشد و هیچ مردی هم شریک یا همسر نباشد.
چونکه شوهر بر زن خود مهتر است
از زنش هر لحظه صد دردسر است
هوش مصنوعی: شوهر بر زن خود برتری دارد و هر لحظه برای او مشکلات و دردسرهایی ایجاد میشود.
گر ز درد سرگریزی سر مشو
وز مهانت گر جهی مهتر مشو
هوش مصنوعی: اگر از درد و رنج فرار کنی، از مقام و جایگاهت نیز دور میشوی. اگر از بزرگی و مقام کسی بگریزی، بهطور یقین خود را در مرتبهای پایینتر قرار میدهی.
گر فتد از آسمان سنگی درشت
بشکند آن شاخ بالایی نخست
هوش مصنوعی: اگر سنگی بزرگ از آسمان بیفتد، ابتدا همان شاخه بالایی میشکست.
گر سنگ قومی بود بهتر بود
زانکه آنکس قوم را مهتر بود
هوش مصنوعی: اگر قرار بود سنگی از قومیتی خاص باشد، بهتر بود از اینکه کسی از آن قوم برایش مهمتر باشد.
درد هر قومی و رنجش بر سر است
حال و روز سگ ز مهتر بهتر است
هوش مصنوعی: درد و رنج هر ملت در سر و فکر آنهاست و وضعیت حال حاضر برخی از موجودات، مانند سگ، از وضعیت آنها بهتر است.
در زمین گر ریشه کن گردد درخت
بر زمین افتد سر آن سخت سخت
هوش مصنوعی: اگر درختی ریشهکن شود، به زمین خواهد افتاد و سر آن به شدت بر زمین میخورد.
هرچه از سر دورتر هموارتر
بر زمین آید برو در آن نگر
هوش مصنوعی: هر چیزی که از سر دورتر باشد، روی زمین صافتر و راحتتر قرار میگیرد. به آن فکر کن.
گر به سنگش بهر باروبر زنند
سنگ را بر شاخ بالاتر زنند
هوش مصنوعی: اگر به کسی که بارش سنگین است، سنگ پرتاب کنند، سنگ را به بالاتر از شاخهای میزنند که سنگ را بیندازند.
هرچه پایینتر بچینندش بدست
شاخه ی پایین ز زخم سنگ رست
هوش مصنوعی: هر چه گیاه را از شاخههای پایینتر بچینند، با زخمهای سنگی که دارد، به زندگیاش ادامه میدهد.
لیک اگر دهقان درختی آب کرد
پای آن را ابتدا سیراب کرد
هوش مصنوعی: اما اگر کشاورز درختی را آبیاری کند، باید ابتدا ریشه آن را سیراب کند.
می کشد قصاب چون آن گوسفند
سر از آن برد نه دم ای هوشمند
هوش مصنوعی: قصاب وقتی گوسفند را میکشد، هیچ دم و دمی ندارد. این به این معنی است که در موقعیتهای دشوار و جدی، نباید انتظار داشته باشیم که کسی به ما کمک کند یا دلسوزی نشان دهد.
باد صرصر چون وزیدن در گرفت
هر چنار و عرعر از بن برگرفت
هوش مصنوعی: باد سرد و تند که شروع به وزیدن کرد، هر درخت چنار و عرعر را از ریشههاش برداشت.
نرم نرم از غرفه ی کربا گذشت
بر گل و سبزه نسیم آسا گذشت
هوش مصنوعی: به آرامی و نرمی از بالای دشت کربلا عبور کرد و نسیم لطیف بر روی گلها و چمنها وزید.
جان بابا اندرین باغ دو در
شو حشیش و از چناری درگذر
هوش مصنوعی: در این باغ زیبا که دو در دارد، جان پدر را شاد کن و از درخت چنار عبور کن.
تا شوی ایمن ز صرصرهای آن
هم ز فوج زاغ و از غوغای آن
هوش مصنوعی: برای اینکه از طوفانهای سخت و هجمههای زیاد در امان بمانی، باید خود را آماده و محافظت کنی.
دم شود دنبال و چشم و سر بدو
سر مشو آذوقه خنجر مشو
هوش مصنوعی: در اینجا به نظر میرسد که به نیاز به هوشیاری و احتیاط در مواجهه با خطرات اشاره شده است. به نوعی میگوید که باید مراقب باشیم و از غفلت دوری کنیم، زیرا ممکن است در مسائل مختلف با چالشها و مشکلاتی مواجه شویم.
در میان مردمان معمور باش
تیزبین و دوربین و کورباش
هوش مصنوعی: در میان مردم زندگی کن و با دقت و هوشیاری به رفتارها و حرکات آنها توجه کن، اما گاهی اوقات بهتر است از برخی چیزها چشمپوشی کنی و چیزی نبینی.
با همه بنشین ولی گمنام شو
دردها میگیر و صاف آشام شو
هوش مصنوعی: با دیگران معاشرت کن اما خودت را ناشناخته نگهدار. دردها را از دیگران بپذیر و به آرامش و شفافیت دست یاب.
یا همه باش از همه مستور باش
با همه نزدیک باش و دور باش
هوش مصنوعی: یا اینکه میتوانی کاملاً جلوهگری کنی و خود را پنهان کنی، یا اینکه با همه در ارتباط باشی و در عین حال فاصلهات را از آنها حفظ کنی.
در میان انجمن خلوت گزین
روشناییها ز تاریکی بین
هوش مصنوعی: در جمع دوستانه، از تاریکیها فاصله بگیر و به نور و روشناییها نزدیک شو.
چیست تاریکی بدان ای ذوفنون
ناشناسایی بر این قوم دون
هوش مصنوعی: شما ای استاد هنر و مهارت، به ما بگویید که این تاریکی چیست؟ چرا که این مردم خوار از آن آگاه نیستند و نمیدانند.
عیش آن دارد که باشد ناشناس
کو بود نانش جوین پشمین لباس
هوش مصنوعی: زندگی خوشی دارد که آدم ناشناس باشد؛ زیرا او با لباس پشمی و نانی ساده زندگی میکند.
ای خوشا دوران آن بی اسم و نام
که نگوید هیچکس او را سلام
هوش مصنوعی: زمانی خوش و دلپذیر است که هیچکس به کسی سلام نگوید و از نام و نشان خود دور باشد.
سینه خالی کن ز قید این و آن
نزد من بهتر ز ملک این جهان
هوش مصنوعی: دل خود را از وابستگی به مردم و چیزهای دیگر پاک کن؛ زیرا نزد من، حالت خوب و آزاد بهتر از فرمانروایی بر این دنیا است.
عیش آن خوش باد کو با جفت خود
شب بخسبد فارغ از هر نیک و بد
هوش مصنوعی: خوشا به حال کسی که با همراهش شب را آرام و بیخیال بگذراند و از خوبیها و بدیها بیخبر باشد.
در جهان گر از جهان وارسته است
در بخود از خلق عالم بسته است
هوش مصنوعی: اگر کسی در این دنیا از وابستگیها رسته باشد، به واقع در درون خود از تعلق به انسانها و آفریدگان آزاد شده است.
هر که وارست از جهان در این جهان
یافت بیشک او حیات جاودان
هوش مصنوعی: هر کس که از قید و بندهای دنیوی رها شود و به آزادی دست یابد، در واقع به زندگی ابدی و پایدار دست پیدا کرده است.
این بود از موت آزادی پسر
هین بمیر و زندگانی را نگر
هوش مصنوعی: اینکه از آزادی جوانی سخن میگوید، به ما میآموزد که باید به زندگی و درک آن توجه کنیم. به نوعی، مرگ و زندگی در هم تنیدهاند و باید به ارزش واقعی زندگی پی ببریم.
زین ممات ادریس بر افلاک شد
همنشین خور مسیح پاک شد
هوش مصنوعی: ادریس از این دنیا به آسمانها رفت و با خورشید و عیسی پاک همنشین شد.
زین ممات آتش چمن شد بر خلیل
موسی عمران گذشت از رود نیل
هوش مصنوعی: از این مرگ، چمن به آتش درآمد و خلیل، موسی عمران را دید که از رود نیل عبور میکند.
احمد از این مرگ بر معراج شد
حیدر کرار و صاحب تاج شد
هوش مصنوعی: احمد به واسطه این مرگ به اوج و مقام عالی رسید و حیدر کرار هم به عنوان کسی که دارای تاج و مقام بزرگ است، شناخته شد.
شد از این مردن شه دوران حسین
زنده ی کونین و نور عالمین
هوش مصنوعی: حسین، که پادشاه دوران و زندگی تمام موجودات است، از این مرگ زنده شده است و نور عالم را روشن کرده است.
خاک راهش شد شفای هر مرض
قبه اش شد قبله گاه هر عرض
هوش مصنوعی: خاک آن مکان به درمان هر بیماری تبدیل شد و آنجا به قبلهای برای هر مسافری تبدیل گردید.
عاشقان را این ممات آمد حیات
عارفان هم زنده اند از این ممات
هوش مصنوعی: عاشقان از مرگ به زندگی دست مییابند و عارفان نیز از همین مرگ حیات و زندگانی یافتهاند.
هم از این مردن شهید آمد شهید
نی ز زخم تیغ و خنجر ای رشید
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که تنها با کشته شدن در میدان جنگ یا ضربههای شمشیر به شهادت نمیرسند، بلکه شهادت واقعی از مرگ انسانهای بزرگ و با ایمان سرچشمه میگیرد.
چون به میدان پا نهاد آن نیکمرد
تن به مردن داد و ترک خویش کرد
هوش مصنوعی: وقتی آن جوانمرد به میدان جنگ قدم گذاشت، جانش را فدای میدان کرد و از خود گذشت.
مرد پیش از مرگ ترک جان گرفت
تیغ و خنجر را گل و ریحان گرفت
هوش مصنوعی: مرد قبل از اینکه بمیرد، از زندگی و لذتهایش چشم پوشیده و به دنبال سلاح و قدرت رفته است. او به جای زیباییهای طبیعت، به چیزهای خطرناک و کشتار فکر میکند.
شد از این مردن شهید آن نیکبخت
نی ز زخم تیغ و ضرب گرز سخت
هوش مصنوعی: از این مرگ، آن شخص نیکبخت شهید شد، نه به خاطر زخم شمشیر یا ضربههای شدید.
زین سبب فرمود ما هم میتون
بل هم احیا عند ربهم یرزقون
هوش مصنوعی: به همین دلیل، ما نیز برای اینکه در نزد پروردگارشان روزی خود را دریافت کنند، زنده خواهیم شد.
چونکه مردند و گذشتند از حیات
خونشان شد پاکتر ز آب فرات
هوش مصنوعی: زمانی که آنها از زندگی گذشتند و مردند، خونشان از آب فرات نیز خالصتر و پاکتر شده است.
از شهادت می شود خون پلید
خوشتر و صافیتر از آب سفید
هوش مصنوعی: از نظر شاعر، خون شهیدان به دلیل پاکی و ارزششان از آب زلال نیز خالصتر و بهتر است.
جان پاک او ندانم چون شود
از دو صد خورشید و مه افزون شود
هوش مصنوعی: نمیدانم روح پاک او چگونه میتواند از دو برابر نور خورشید و ماه بیشتر شود.
هر که ترک جان کند در این جهان
عالم جان را همی بیند عیان
هوش مصنوعی: هر کسی که از دنیا دل بکند و از زندگی دست بکشد، در این جهان روح و حقیقت وجود را به وضوح میبیند.
پرده های چشم برچیده شود
ای بسا نادیدنی دیده شود
هوش مصنوعی: اگر پردههای بینایی کنار بروند، ممکن است چیزهای نادیدنی را ببینیم.
بشنود گوشش خبرهای شگرف
جرعه ها نوشد از آن دریای ژرف
هوش مصنوعی: او با گوش خود خبرهای شگفتانگیزی را میشنود و از آن دریای عمیق جرعههایی مینوشد.

ملا احمد نراقی