گنجور

بخش ۱۷۰ - در بیان آیه انا عرضنا الامانه

اختیار ظلم و جهل اندر بشر
چونکه گردیدند جفت یکدگر
قابل تکلیف ربانی شدند
مورد فرمان سلطانی شدند
گر نباشد اختیار آید خطا
امر و نهی و وعده و زجر و عطا
کی کسی می گوید آتش را بسوز
یا به خورشیدی که عالم بر فروز
هم ظلوم آنست کز ره بر کنار
باشد و باشد رجوعش اقتدار
آنکه او پیوسته باشد خود بره
کردنش تکلیف ره باشد سفه
ور نباشد شان او رفتن ز راه
هست تکلیفش خطا بی اشتباه
هم جهول آنست کو جاهل بود
علم و عرفان را ولی قابل بود
هر که باشد عارف هر نیک و بد
از کجا محتاج فرمودن بود
ورنه دانستن بود از او امید
کی روا باشد به او وعد و وعید
مدح باشد هم ظلوم و هم جهول
در حق انسان نه ذم ای بوالفضول
یا امانت هست بار اختیار
که از آن گردیده انسان سوگوار
آسمان و کوهها زان رم گرفت
راست آدم ریش بن آدم گرفت
بد ظلوم و بد جهول و بد فضول
آمد و کرد این امانت را قبول
از ظلومی پا ز حد برتر نهاد
خویشتن را خواند سلطان کیقباد
از تجرد دید در خود انبساط
وز تعلق با دو عالم ارتباط
علم دید و میل دید و خشم دید
هوش دید و گوش دید و چشم دید
گفت پهلو زد که در پهلوی من
دور بادا چشم بد از روی من

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

اختیار ظلم و جهل اندر بشر
چونکه گردیدند جفت یکدگر
هوش مصنوعی: زمانی که ظلم و جهل در انسان‌ها به هم پیوند می‌خورند، اختیار و انتخاب آن‌ها تحت تأثیر قرار می‌گیرد.
قابل تکلیف ربانی شدند
مورد فرمان سلطانی شدند
هوش مصنوعی: آنها به مقام و جایگاهی رسیدند که می‌توانند به دستورات الهی عمل کنند و به عنوان فرمانبردارانی در برابر قدرت سلطنت قرار گرفتند.
گر نباشد اختیار آید خطا
امر و نهی و وعده و زجر و عطا
هوش مصنوعی: اگر انسان اختیار نداشته باشد، غلطی در دستورات، وعده‌ها و رفتارها نخواهد بود و هیچ کاری از روی عذاب و پاداش نخواهد بود.
کی کسی می گوید آتش را بسوز
یا به خورشیدی که عالم بر فروز
هوش مصنوعی: کسی نمی‌تواند به آتش بگوید که بسوزد یا به خورشیدی که در آسمان می‌درخشد.
هم ظلوم آنست کز ره بر کنار
باشد و باشد رجوعش اقتدار
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که فردی که در کنار مسیر است و با قدرت به سمت بازگشت حرکت می‌کند، از جمله ظالمان به شمار می‌آید. او با وجود اینکه در موقعیت کنونی خود قرار دارد، همچنان نیت و قدرتی برای بازگشت دارد که این به نوعی نشان‌دهنده‌ ظلم اوست.
آنکه او پیوسته باشد خود بره
کردنش تکلیف ره باشد سفه
هوش مصنوعی: آن که همیشه در حال انکار و خود را به نمایش گذاشتن باشد، باید بداند که وظیفه‌اش یافتن راه صحیح و درست است.
ور نباشد شان او رفتن ز راه
هست تکلیفش خطا بی اشتباه
هوش مصنوعی: اگر مقام و جایگاه او نباشد، رفتن از مسیر درست بی‌معناست و این اشتباه در زندگی، به نادرست بودن تکلیف او اشاره دارد.
هم جهول آنست کو جاهل بود
علم و عرفان را ولی قابل بود
هوش مصنوعی: این شخص که دارای نادانی است، به حقیقت علم و دانش دسترسی ندارد، اما در عین حال، ظرفیت و قابلیت درک آن را دارد.
هر که باشد عارف هر نیک و بد
از کجا محتاج فرمودن بود
هوش مصنوعی: هر کسی که عارف باشد و به حقیقت بپردازد، دیگر از نیک و بد دنیا بی نیاز است و نیازی به درخواست و طلب ندارد.
ورنه دانستن بود از او امید
کی روا باشد به او وعد و وعید
هوش مصنوعی: اگر کسی بخواهد بداند که آیا امید به وعده‌ها و وعیدها از طرف او درست است یا نه، باید بداند که این دانستن به خود او بستگی دارد و نباید به او وعده و وعید داد.
مدح باشد هم ظلوم و هم جهول
در حق انسان نه ذم ای بوالفضول
هوش مصنوعی: مدح و ستایش هم می‌تواند در مورد انسان بی‌خبر و هم در مورد انسان ظالم باشد، نه اینکه فقط در مورد انسان‌های بد باشد، ای کسی که پر از حرف‌های بی‌محتوا هستی.
یا امانت هست بار اختیار
که از آن گردیده انسان سوگوار
هوش مصنوعی: بار اختیار و انتخاب، به عنوان یک امانت بر دوش انسان قرار داده شده است و در نتیجه، او را به سوگ و اندوه وامی‌دارد.
آسمان و کوهها زان رم گرفت
راست آدم ریش بن آدم گرفت
هوش مصنوعی: آسمان و کوه‌ها به خاطر او به لرزه درآمدند و در واقع، آدم با ریشش به داستان پدرانش پیوست.
بد ظلوم و بد جهول و بد فضول
آمد و کرد این امانت را قبول
هوش مصنوعی: بد و جهول و فضول آمد و این امانت را پذیرفت.
از ظلومی پا ز حد برتر نهاد
خویشتن را خواند سلطان کیقباد
هوش مصنوعی: در سایه ظلم، او پا را از حد خود فراتر گذاشت و خود را سلطان کیقباد نامید.
از تجرد دید در خود انبساط
وز تعلق با دو عالم ارتباط
هوش مصنوعی: از آزادگی و دوری از دنیای مادی، احساس رضایت و گسترش درون را تجربه کرد و از پیوند با دو جهان، یعنی جهان مادی و معنوی، بهره‌مند شد.
علم دید و میل دید و خشم دید
هوش دید و گوش دید و چشم دید
هوش مصنوعی: دانش، تمایلات، خشم، فهم، شنیدار و بینش، همگی در یکجا جمع شده‌اند.
گفت پهلو زد که در پهلوی من
دور بادا چشم بد از روی من
هوش مصنوعی: او گفت که نزدیک من بیاورد تا چشم زخم از چهره‌ام دور شود.