بخش ۱۷ - بیان بقیه ی تمرد شیطان از امر حق تعالی و مردود شدن آن
همچو آن دیو رجیم کشتنی
کو گذشت از حد خود از رهزنی
پا ز حد خویش بالاتر نهاد
راه و رسم بندگی از دست داد
شعلهٔ غیرت سراپایش بسوخت
آتش لعنت به جانش برفروخت
رانده شد از عالم کروبیان
در زمین افتاد خوار و مستهان
سالهای بیشمار اندر سپهر
آن به قامت بُد قرین ماه و مهر
بر فراز آسمان پرچم زدی
با ملایک بال و پر بر هم زدی
چون نکرد او سجدهٔ آدم قبول
کوکب بختش فتاد اندر افول
خوار و زار و راندهٔ درگاه شد
از فراز مَه به قعر چاه شد
عزّ و تمکینش همه بر باد رفت
علمهایش سر به سر از یاد رفت
آری آری ظلمت و دود گناه
خانهٔ دل را کند تار و سیاه
در قفا هر ظلمتی را ظلمتیست
هر گنه نساجِ پرده غفلتیست
علم را در دل مَلَک میآورد
چون سیه شد کی مَلَک داخل شود
دل تو را آیینهٔ نورانی است
وز خدای عالم ربانی است
دل چو مرآت است و صورتهای غیب
منعکس گردد در آن بی شک و ریب
لیک تا آیینه زنگاری بُوَد
کی در آنجا صورتی ساری بُوَد
پاک کن آیینهٔ دل را ز زنگ
عکسها بنگر در آن پس رنگ رنگ
پاک کن از روی دل زنگار را
کن تماشا عالم اسرار را
زنگ از دل ای برادر دور کن
وانگهی سیر جهان نور کن
دل اگرچه زندهٔ آب و گل است
جانب چپ زین ره او را منزل است
چون یمین زیبندهتر بود از یسار
شد در اقلیم یمین آنجا قرار
سینه را هست از یمین راهی نهان
سوی ملک نور و شهر لامکان
لحظهای گر شرح صدری دیدهای
آنچه من گفتم نکو فهمیدهای
آنچه میبینی ز نور انبساط
جمله را اندر یمین بینی بساط
بخش ۱۶ - بقیه قصه گرگ و خر: چون شنید آن گرگ از خر نعل زربخش ۱۸ - قرار گرفتن دل در جانب چپ: سینهات را روشنی بینی ز راست
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
همچو آن دیو رجیم کشتنی
کو گذشت از حد خود از رهزنی
هوش مصنوعی: شبیه آن دیو خطرناک و کشنده است که از مرز خود گذشته و به تجاوز و آزار دیگران پرداخته است.
پا ز حد خویش بالاتر نهاد
راه و رسم بندگی از دست داد
هوش مصنوعی: انسان وقتی از مرزهای خود عبور کند و به غرور یا خودخواهی دچار شود، دیگر نمیتواند به درستی به وظایف و تعهداتش عمل کند.
شعلهٔ غیرت سراپایش بسوخت
آتش لعنت به جانش برفروخت
هوش مصنوعی: به خاطر غیرت و شرافتش، همه وجودش در آتش حسرت و لعنت میسوزد.
رانده شد از عالم کروبیان
در زمین افتاد خوار و مستهان
هوش مصنوعی: از دنیای ملائک طرد شد و در زمین به ذلت و حقارت افتاد.
سالهای بیشمار اندر سپهر
آن به قامت بُد قرین ماه و مهر
هوش مصنوعی: سالهای زیادی در آسمان گذشته است، و در واقع قامت او با ماه و خورشید در تضاد است.
بر فراز آسمان پرچم زدی
با ملایک بال و پر بر هم زدی
هوش مصنوعی: تو به توانی که داری، به آسمان پرچم توحید را برافراشتهای و با فرشتگان، از قدرت و عظمت خود سخن گفتهای.
چون نکرد او سجدهٔ آدم قبول
کوکب بختش فتاد اندر افول
هوش مصنوعی: چون او سجدهی آدم را نپذیرفت، ستارهی خوشبختیاش به تدریج در حال افول و سقوط است.
خوار و زار و راندهٔ درگاه شد
از فراز مَه به قعر چاه شد
هوش مصنوعی: از مقام بلند و احترام به جایگاه پایین و ذلت رسید و به وضعیتی بسیار نابسامان افتاد.
عزّ و تمکینش همه بر باد رفت
علمهایش سر به سر از یاد رفت
هوش مصنوعی: عزتش و مقامش همه از بین رفت و علم و دانشش کاملاً فراموش شد.
آری آری ظلمت و دود گناه
خانهٔ دل را کند تار و سیاه
هوش مصنوعی: بله، گناهان همچون تاریکی و دود، دل انسان را تیره و آلوده میکنند.
در قفا هر ظلمتی را ظلمتیست
هر گنه نساجِ پرده غفلتیست
در پس پرده، هر سیاهی پیآور سیاهی دیگری است و هر گناه، پرده سازِ غفلتی دیگر.
علم را در دل مَلَک میآورد
چون سیه شد کی مَلَک داخل شود
هوش مصنوعی: علم، زمانی به دل پادشاه (ملک) راه مییابد و در او جا میگیرد که دل او از سیاهی و ناامیدی پاک شود. در واقع، برای پذیرش علم و دانش، نیاز است که انسان از کدورتها و نیکیها دوری کند.
دل تو را آیینهٔ نورانی است
وز خدای عالم ربانی است
هوش مصنوعی: دل تو مانند یک آینه درخشان است و از خداوندی که عالم را پرورش میدهد، نشئت میگیرد.
دل چو مرآت است و صورتهای غیب
منعکس گردد در آن بی شک و ریب
هوش مصنوعی: دل همچون آینهای است که تصاویر دنیای نامرئی در آن بازتاب مییابد، بدون هیچ تردیدی.
لیک تا آیینه زنگاری بُوَد
کی در آنجا صورتی ساری بُوَد
هوش مصنوعی: اما تا زمانی که آینه کثیف و زنگ زده باشد، در آن نمیتواند تصویری زیبا و واضح نمایان شود.
پاک کن آیینهٔ دل را ز زنگ
عکسها بنگر در آن پس رنگ رنگ
هوش مصنوعی: دل خود را از آثار و کدورتها پاک کن و به عمق وجودت نگاه کن تا زیباییها و واقعیتهای خالص را ببینی، نه تصاویری که مانع درک درست میشوند.
پاک کن از روی دل زنگار را
کن تماشا عالم اسرار را
هوش مصنوعی: دل خود را از آلودگیها پاک کن تا بتوانی به اسرار و حقیقتهای پنهان جهان نگاه کنی.
زنگ از دل ای برادر دور کن
وانگهی سیر جهان نور کن
هوش مصنوعی: برادر، از دل خود کینه و غم را دور کن و سپس دنیا را پر از نور و روشنی بساز.
دل اگرچه زندهٔ آب و گل است
جانب چپ زین ره او را منزل است
هوش مصنوعی: دل اگرچه از مواد اولیه یعنی آب و گل ساخته شده، اما قسمت چپ آن به مسیری خاص و منزلگاهی ویژه راه دارد.
چون یمین زیبندهتر بود از یسار
شد در اقلیم یمین آنجا قرار
هوش مصنوعی: چون راستدستی برتر و زیباتر از چپدستی بود، در سرزمین راستدستها سکونت گزید.
سینه را هست از یمین راهی نهان
سوی ملک نور و شهر لامکان
هوش مصنوعی: سینه همچون راهی است که به طور پنهانی به سرزمین نور و شهری فراتر از مکان میرسد.
لحظهای گر شرح صدری دیدهای
آنچه من گفتم نکو فهمیدهای
هوش مصنوعی: اگر لحظهای به عمق احساسات من توجه کرده باشی، آنچه را که من بیان کردم به خوبی درک کردهای.
آنچه میبینی ز نور انبساط
جمله را اندر یمین بینی بساط
هوش مصنوعی: آنچه که میبینی، همه از نور و روشنایی است که در سمت راست، گسترده شده و وجود دارد.
حاشیه ها
1404/04/03 11:07
احمد خرمآبادیزاد
1-هرچند مصرع نخست بیت 11 در نسخۀ خطی مجلس به شماره ثبت 5379 به شکل «در قفا هر ذلتی را ظلمتیست» آمده، اما با توجه به اینکه شاعر در بیت 10 به روشنی میگوید «سیاهی، سیاهی میآورد»، این مصرع به شکل کنونی درست است.
2-مصرع دوم همین بیت به شکل «هر گنه نساجِ پرده غفلتیست/» درست است (هرگناه، بافندۀ یک پردۀ غفلت است). نسخه خطی مجلس همین را ثبت کرده است.

ملا احمد نراقی