گنجور

بخش ۱۶۰ - فرق میان عقل و ادراک

مولوی گیرم که فهمد نیک و زشت
راه دوزخ داند و راه بهشت
چون کند بیچاره نفسش سرکش است
افکند خود را اگر چه آتش است
این روا آن ناروا داند درست
لیک پایش در عمل لنگ است و سست
فقه و حکمت خواند جهلش کم نشد
عالم و دانا شد و آدم نشد
علم چبود فهم راه نیک و بد
عقل چبود اختیار نفس خود
چون نداری نفس خود را اختیار
ز امتیاز نیک و بد او را چه کار
کی کند دانستن سرکه انگبین
دفع صفرا ای نگار نازنین
گر شناسی خوب حلوای شکر
کی شود کام تو شیرین ای پسر
گر عیار زر شناسد آن گدا
باز باشد آن گدای مقتدا
چونکه علت هست فکر نفس کن
نفس را در قید عقلت حبس کن
چونکه نفست گشت منقاد خرد
هم خرد دریافت راه نیک و بد
گوی دولت در خم چوگان توست
ملک عزت عرصه ی جولان توست
ورنه جز حسرت ز دانستن چو سود
حاصلت زاتش چه باشد غیر دود
کاشکی هرگز نبود این دانشت
چون نگشتی گرم نبود آتشت
چاه را می بینی و این نفس دون
می برد در قعر چاهت سرنگون
آنچه با تو نفس میشومت کند
کافرم گر کافر رومت کند

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

مولوی گیرم که فهمد نیک و زشت
راه دوزخ داند و راه بهشت
هوش مصنوعی: اگر کسی به درستی حقایق خوب و بد را درک کند، او می‌داند که چگونه به جهنم برود و همچنین راه رسیدن به بهشت را می‌شناسد.
چون کند بیچاره نفسش سرکش است
افکند خود را اگر چه آتش است
هوش مصنوعی: زمانی که نفس بیچاره انسان سرکش می‌شود، او را به وضعیتی می‌کشاند که حتی اگر به آتش هم بیفتد، باز هم خود را رها نمی‌کند.
این روا آن ناروا داند درست
لیک پایش در عمل لنگ است و سست
هوش مصنوعی: این فرد می‌داند که چه چیزی درست است و چه چیزی نادرست، اما در عمل نمی‌تواند به آنها عمل کند و ضعف و ناتوانی دارد.
فقه و حکمت خواند جهلش کم نشد
عالم و دانا شد و آدم نشد
هوش مصنوعی: اگرچه فردی به علم فقه و حکمت دست یافته، اما جهل او کاسته نشده است. او به عنوان یک عالم و دانشمند شناخته می‌شود، اما هنوز انسان واقعی نشده است.
علم چبود فهم راه نیک و بد
عقل چبود اختیار نفس خود
هوش مصنوعی: دانش، یعنی درک مسیر درست و نادرست. و عقل، یعنی توانایی انتخاب سرنوشت خود.
چون نداری نفس خود را اختیار
ز امتیاز نیک و بد او را چه کار
هوش مصنوعی: وقتی که نتوانی نفس خود را کنترل کنی، چه اهمیتی دارد که خوب و بد را از هم تشخیص بدهی؟
کی کند دانستن سرکه انگبین
دفع صفرا ای نگار نازنین
هوش مصنوعی: چه کسی می‌داند که سرکه و عسل چگونه می‌تواند صفرا را درمان کند، ای دلبر زیبا؟
گر شناسی خوب حلوای شکر
کی شود کام تو شیرین ای پسر
هوش مصنوعی: اگر خوب حلوای شیرین را بشناسی، کام تو نیز شیرین خواهد شد، پسرم.
گر عیار زر شناسد آن گدا
باز باشد آن گدای مقتدا
هوش مصنوعی: اگر گدا از ارزش و کیفیت طلا آگاه باشد، در این صورت آن گدا شخصی محترم و با اراده خواهد بود.
چونکه علت هست فکر نفس کن
نفس را در قید عقلت حبس کن
هوش مصنوعی: زمانی که دلیل وجود دارد، بر روی افکار خود تأمل کن و آنها را تحت کنترل عقل خود قرار بده.
چونکه نفست گشت منقاد خرد
هم خرد دریافت راه نیک و بد
هوش مصنوعی: زمانی که نفس تو تحت فرمان عقل قرار می‌گیرد، عقل قادر است راه خوب و بد را تشخیص دهد.
گوی دولت در خم چوگان توست
ملک عزت عرصه ی جولان توست
هوش مصنوعی: تسلط و موفقیت در دستان توست و سرزمین افتخار و مقام، میدان فعالیت و قدرت توست.
ورنه جز حسرت ز دانستن چو سود
حاصلت زاتش چه باشد غیر دود
هوش مصنوعی: اگر از دانستن جز حسرت چیزی به دست نیاوری، پس چه سودی از این سوختن وجود دارد جز اینکه تنها دودی بر جا بگذارد؟
کاشکی هرگز نبود این دانشت
چون نگشتی گرم نبود آتشت
هوش مصنوعی: کاش هرگز این دانش را نداشتم، چون وقتی گرم می‌شوی، آتش تو دیگر خاموش نمی‌شود.
چاه را می بینی و این نفس دون
می برد در قعر چاهت سرنگون
هوش مصنوعی: چاه را می‌بیندی، ولی این نفس پست تو را به عمق چاه می‌کشاند و در نهایت به نابودی می‌رسد.
آنچه با تو نفس میشومت کند
کافرم گر کافر رومت کند
هوش مصنوعی: آنچه که باعث می‌شود با تو هم‌نفس شوم، اگر مرا به کفر برساند، من کافر می‌شوم.