گنجور

بخش ۱۵۰ - علت اینکه زحل چرا روزها دیده نمی شود

همچو اختر روز کاندر آسمان
نی ز جرم و نی ز نور آن نشان
گفت با کیوان یکی ایوان نشین
کای در ایوان فلک مسند گزین
ای ز نورت چرخ هفتم راضیا
هفت گردون از بهایت بابها
بینمت شبها در این نیلی حصار
نور افکن از یمین و از یسار
اندرین میدان به جولان و طرید
در امان از لیت لیت و کید کید
گاه می تازی ز مغرب سوی شرق
گاه کشتی می کنی در غرب غرق
گاه با بهرام سفاکی به جنگ
گه در آغوش آوری ناهید تنگ
گاه با ماهی به مهر و گه به خشم
گاه در چشمک زدن هر سو به چشم
خور ز خاور چون برون آورد سر
نی ز تو ماند نشانی نی اثر
نی تو پیدا در سمک نی در سما
می ندانم می گریزی تا کجا
یا شوی در روز فانی ای عجب
بسته گویا جان تو با جان شب
یا بود خورشید عزرائیل تو
یا تو هابیلی و آن قابیل تو
گفت نی نی من همان هستم که شب
در فلک بودم به صد شور و طرب
نی گریزم نی شوم فانی و نیست
نی ز خورشیدم گله نی داوری ست
لیک پیش هست او من نیستم
او اگر خود هست پس من چیستم
پیش نور او نتابد نور من
دیده ها گردند ازین رو کور من
دیده ای کان نور را بینا شود
کی دگر بر چهره ی من وا شود
هر که دید آن نور با صد زیب و فر
نور من کی دید او را در نظر
قطره را بینی اگر تنها بود
چون به بحر افتاد کی پیدا بود

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

همچو اختر روز کاندر آسمان
نی ز جرم و نی ز نور آن نشان
هوش مصنوعی: مانند ستاره‌ای در روز که در آسمان نه از جرمش و نه از نورش نشانی نیست.
گفت با کیوان یکی ایوان نشین
کای در ایوان فلک مسند گزین
هوش مصنوعی: کسی به کیوان می‌گوید که ایوان‌نشین است و بر صندلی آسمان نشسته‌ای.
ای ز نورت چرخ هفتم راضیا
هفت گردون از بهایت بابها
هوش مصنوعی: ای کسی که نورت موجب خرسندی آسمان هفتم است، هفت گردون به خاطر ارزش تو، به تو احترام می‌گذارند.
بینمت شبها در این نیلی حصار
نور افکن از یمین و از یسار
هوش مصنوعی: هر شب در این محیط رنگی تو را می‌بینم که نور می‌پاشی از سمت راست و چپ.
اندرین میدان به جولان و طرید
در امان از لیت لیت و کید کید
هوش مصنوعی: در این عرصه، آزادانه فعالیت کن و از ترفندها و نقشه‌های دشمنان در امان باش.
گاه می تازی ز مغرب سوی شرق
گاه کشتی می کنی در غرب غرق
هوش مصنوعی: گاهی از سمت مغرب به سوی شرق می‌شتابی و گاه در غرب به درون دریا غرق می‌شوی.
گاه با بهرام سفاکی به جنگ
گه در آغوش آوری ناهید تنگ
هوش مصنوعی: گاهی با بهرام، که شخصیتی سخت و بی‌رحم دارد، به جنگ می‌روی و گاهی هم در آغوش ناهید، که نماد عشق و زیبایی است، آرام می‌گیری.
گاه با ماهی به مهر و گه به خشم
گاه در چشمک زدن هر سو به چشم
هوش مصنوعی: گاهی با محبت و دوستی، و گاهی با خشم و غضب، و گاهی هم با اشاره‌های گاه‌به‌گاه به اطراف، در حال ارتباط با دیگران هستم.
خور ز خاور چون برون آورد سر
نی ز تو ماند نشانی نی اثر
هوش مصنوعی: خورشید مانند نی که از سمت شرق طلوع می‌کند، سر خود را بیرون می‌آورد، و از تو نشانی باقی می‌ماند، مانند اثر و نشانه‌ای که نی از خود به جا می‌گذارد.
نی تو پیدا در سمک نی در سما
می ندانم می گریزی تا کجا
هوش مصنوعی: تو را در اینجا نمی‌بینم، نه در آب و نه در هوا؛ نمی‌دانم کجا می‌گریزی و از من دور می‌شوی.
یا شوی در روز فانی ای عجب
بسته گویا جان تو با جان شب
هوش مصنوعی: شاید روزی با مرگ روبرو شوی، اما جالب است که به نظر می‌رسد وجود تو به طور عجیبی به شب و تاریکی وابسته است.
یا بود خورشید عزرائیل تو
یا تو هابیلی و آن قابیل تو
هوش مصنوعی: این جا دو حالت مطرح شده است: یا تو خود همان کسی هستی که جان‌ها را می‌گیرد (عزرائیل) و یا اینکه تو مانند هابیل هستی و آن شخص مقابلت قابیل است. این مفاهیم به تضاد میان زندگی و مرگ و نیز روابط انسانی اشاره دارد.
گفت نی نی من همان هستم که شب
در فلک بودم به صد شور و طرب
هوش مصنوعی: من همان کسی هستم که شب در آسمان با صدایی شاد و مرفه حضور داشتم.
نی گریزم نی شوم فانی و نیست
نی ز خورشیدم گله نی داوری ست
هوش مصنوعی: من نه فرار می‌کنم و نه به نابودی می‌رسم و نیستی را تجربه می‌کنم، نه از خورشید گله‌مندم و نه قضاوتی وجود دارد.
لیک پیش هست او من نیستم
او اگر خود هست پس من چیستم
هوش مصنوعی: اما او هست و من نیستم. اگر او خودش وجود دارد، پس من چه کسی هستم؟
پیش نور او نتابد نور من
دیده ها گردند ازین رو کور من
هوش مصنوعی: در حضور نور او، نور من هیچ تاثیری ندارد و چشمانم به همین خاطر نابینا می‌شوند.
دیده ای کان نور را بینا شود
کی دگر بر چهره ی من وا شود
هوش مصنوعی: آیا تا به حال دیده‌ای که چشمی با نور آشنا شود و دیگر نتواند به چهره‌ام نگاه کند؟
هر که دید آن نور با صد زیب و فر
نور من کی دید او را در نظر
هوش مصنوعی: هر کسی که آن نور را با صدای زیبا و زیبایی اش دید، کیست که او را در نظر بگیرد؟
قطره را بینی اگر تنها بود
چون به بحر افتاد کی پیدا بود
هوش مصنوعی: اگر یک قطره را ببینی، وقتی تنهاست به نظر می‌رسد کوچک و بی‌اهمیت است، اما وقتی به دریا می‌پیوندد، دیگر قابل تشخیص نیست و وجودش در آن حجم بزرگ گم می‌شود.