بخش ۱۵ - قصه ی کودک و ذلت طماع از طمع
کودکی را بود نانی با عسل
دیگری را نان تنها در بغل
در عسل او را طمع آمد پدید
دست خود را سوی آن کودک کشید
کی برادر ای تو از نسل کرام
نان تنها چون خورم من بر دوام
زین عسل بخشی مرا هم گر نصیب
نبود از احسان و از لطفت غریب
گفت میبخشم تو را گر سگ شوی
چون روم دنبال من چون سگ دوی
گفت گشتم من سگت بَردار راه
تا بیایم از پیات ای نیکخواه
رشتهای افکند پس در گردنش
از پی خود برد در هر برزنش
او همی رفت و دویدش این ز پی
وغ وغی میکرد از دنبال وی
گشت سگ از بهر انگشتی عسل
زین عسل خوشتر بود صد خم خل
آدمی را سگ کند بی گفتگو
ای تفو بر این طمع باد ای تفو
دیدهٔ طامع که یا رب باد کور
پر نمیگردد مگر از خاک گور
بخش ۱۴ - رجوع به داستان گرگ و خر و ذلت عاقبت طمع کاری: الغرض آن خر به صحرا اوفتادبخش ۱۶ - بقیه قصه گرگ و خر: چون شنید آن گرگ از خر نعل زر
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
کودکی را بود نانی با عسل
دیگری را نان تنها در بغل
هوش مصنوعی: یک کودک نانی را همراه با عسل دارد، در حالی که کودک دیگری فقط نان سادهای را در دستانش دارد.
در عسل او را طمع آمد پدید
دست خود را سوی آن کودک کشید
هوش مصنوعی: او که در عسل غرق شده بود، به طمع افتاد و دستش را به سوی آن کودک دراز کرد.
کی برادر ای تو از نسل کرام
نان تنها چون خورم من بر دوام
هوش مصنوعی: ای برادر، تو که از نسل نیکان هستی، من چگونه میتوانم تنها با نان روزی خود را بگذرانم و پایدار بمانم؟
زین عسل بخشی مرا هم گر نصیب
نبود از احسان و از لطفت غریب
هوش مصنوعی: اگرچه من از لطف و احسان تو بهرهایی ندارم و غریب و دور از مهربانیات هستم، اما تو همچنان مایهی شیرینی و خوشی برای من هستی.
گفت میبخشم تو را گر سگ شوی
چون روم دنبال من چون سگ دوی
هوش مصنوعی: اگر تو مانند یک سگ به دنبالم بیفتی، میبخشممت.
گفت گشتم من سگت بَردار راه
تا بیایم از پیات ای نیکخواه
هوش مصنوعی: گفت: من آماده هستم که همواره در خدمت تو باشم و تا زمانی که تو بیایی، منتظر میمانم. ای کسی که خیرخواه هستی.
رشتهای افکند پس در گردنش
از پی خود برد در هر برزنش
هوش مصنوعی: پس از آنکه رشته ای به گردن او انداخت، او را در هر کوی و برزنی به دنبال خود کشید.
او همی رفت و دویدش این ز پی
وغ وغی میکرد از دنبال وی
هوش مصنوعی: او به راه خود ادامه میداد و صدای غُل و غُرشی از پشت سرش به گوش میرسید که نشان میداد کسی یا چیزی در تعقیب اوست.
گشت سگ از بهر انگشتی عسل
زین عسل خوشتر بود صد خم خل
هوش مصنوعی: سگ برای یک انگشت عسل به گردش درآمد، در حالی که این عسل بهتر از صد جرعه شراب است.
آدمی را سگ کند بی گفتگو
ای تفو بر این طمع باد ای تفو
هوش مصنوعی: انسانی که به خاطر طمع و خواستههای زمینی خود هر چیز را زیر پا میگذارد، باید به حال او تأسف خورد و از چنین طمعی بیزار بود.
دیدهٔ طامع که یا رب باد کور
پر نمیگردد مگر از خاک گور
هوش مصنوعی: چشم طمعورز فقط وقتی سیر میشود که به خاک گور برسد و دیگر نتواند چیزی بخورد.
حاشیه ها
1404/04/04 13:07
احمد خرمآبادیزاد
بیتهای 12، 13 و 14، یعنی:
«چون شنید آن گرگ از خر نعل زر/از طمع ابله شد و مفتون خر
پس دوید از حرص تا نزدیک پای/پای خر برداشت با دندان ز جای
تا ز دندان نعل زراندام را/برکند زانجا و یابد کام را»
متعلق به بقیه داستان گرگ و خر هستند و ربطی به این بخش ندارند. نسخه خطی مجلس نیز تایید کنندۀ این موضوع است.

ملا احمد نراقی