بخش ۱۴۸ - در بیان فناء فی الله والتسلیم الی الله
این فنای بنده در مولا بود
این فنا از صد لقا اولی بود
این عدم باشد ره کوی بقا
فهم آن خواهی برو تا کربلا
شهسواران بین در آنجا در مصاف
گرد شادروان عزت در طواف
بسته احرام حریم کوی یار
جان نهاده بر کف از بهر نثار
سر به کفها و کفنهاشان بدوش
رو بکوی دوست با جوش و خروش
لب پر از لبیک چشم اندر حرم
بر زبانشان نعره ی این العدم
کو عدم آن راه اقلیم وفا
کو عدم دروازه ی ملک بقا
شیرمردان ره جانانه ایم
شعله های تیغ را پروانه ایم
عید ما عاشور و قربانگاه ما
کربلای جانفزا نعم المنی
هین گذار افکن در آن صحرا دمی
بین ورای هر دو عالم عالمی
خون شاهان بین در آنجا ریخته
جانشان با خاک دشت آمیخته
صورت آن دشت تشویش بلا
معنی آن کعبه صدق و صفا
شیرمردان بین در آنجا چون نهنگ
پیش همتشان دو عالم گشته تنگ
چون نبد گنجایش کون و مکان
از مکان کندند آنجا آشیان
غوطه ور گشتند در بحر فنا
سر برآوردند از ملک بقا
این عدم باشد گلستان ارم
گر عدم اینست قربان عدم
کاش من هم اندر آنجا بودمی
راه و رسم این عدم پیمودمی
زندگی خواهی برو معدوم باش
ورنه ز آب زندگی محروم باش
هست اگر آنست تو خود چیستی
در حقیقت پیش او فانیستی
بخش ۱۴۷ - در بیان آرزوی کفار بازگشتن را به دنیای ظلمت سرای: کاخ سلطان چون سیاستگه بودبخش ۱۴۹ - توضیح معنی فناء فی الله و اقسام آن: این نه معنی فنا فی الله بود
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
این فنای بنده در مولا بود
این فنا از صد لقا اولی بود
هوش مصنوعی: اینکه بنده در مولا ذوب شده و فانی شده است، نشاندهندهی این است که این فانی شدن از دیدارهای بسیار با او، بهترین و بالاترین حالت است.
این عدم باشد ره کوی بقا
فهم آن خواهی برو تا کربلا
هوش مصنوعی: این ناچیزی، راهی به سوی جاودانگی است. اگر میخواهی آن را درک کنی، باید به کربلا بروی.
شهسواران بین در آنجا در مصاف
گرد شادروان عزت در طواف
هوش مصنوعی: شوالیهها را ببینید که در آن مکان در حال جنگ هستند و در اطراف شادروان عزت میچرخند.
بسته احرام حریم کوی یار
جان نهاده بر کف از بهر نثار
هوش مصنوعی: در حریم کوی عشق، احرام خود را بستهام و با جانم در دستانم آمادهام تا به یار نثار کنم.
سر به کفها و کفنهاشان بدوش
رو بکوی دوست با جوش و خروش
هوش مصنوعی: با شوق و هیجان، سر به قبرستان و محل دفن مردگان بگذار و به سمت کوی محبوب برو.
لب پر از لبیک چشم اندر حرم
بر زبانشان نعره ی این العدم
هوش مصنوعی: لبها پر از پاسخ "لبیک" هستند و چشمان در حرم، فریاد "این العدم" بر زبانشان جاری است.
کو عدم آن راه اقلیم وفا
کو عدم دروازه ی ملک بقا
هوش مصنوعی: کجا رفته است آن راهی که به وفا منتهی میشود؟ کجا رفته است دروازهای که به سرزمین جاودانگی میرسد؟
شیرمردان ره جانانه ایم
شعله های تیغ را پروانه ایم
هوش مصنوعی: ما مردان شجاع و دلیری هستیم که مانند پروانه بر دور شعلههای تیغ میچرخیم.
عید ما عاشور و قربانگاه ما
کربلای جانفزا نعم المنی
هوش مصنوعی: عید ما روز عاشورا و محل قربانی ما کربلاست؛ اینجا جایی است که جانها به شوق میآید و برآورده شدن آرزوها را میرساند.
هین گذار افکن در آن صحرا دمی
بین ورای هر دو عالم عالمی
هوش مصنوعی: توجه کن که در آن صحرا لحظهای توقف کن و فراتر از دو عالم، جهانی را ببین.
خون شاهان بین در آنجا ریخته
جانشان با خاک دشت آمیخته
هوش مصنوعی: در آن محل، خون پادشاهان بر زمین ریخته شده و جانهایشان با خاک دشت در هم آمیخته است.
صورت آن دشت تشویش بلا
معنی آن کعبه صدق و صفا
هوش مصنوعی: آن دشت پر از اضطراب، تصویر روشنی از حقیقت و صفای کعبه دارد.
شیرمردان بین در آنجا چون نهنگ
پیش همتشان دو عالم گشته تنگ
هوش مصنوعی: مردان دلیر و شجاع را ببینید که مانند نهنگ در آنجا ایستادهاند و در برابر اراده و همتشان، دو عالم برایشان تنگ است.
چون نبد گنجایش کون و مکان
از مکان کندند آنجا آشیان
هوش مصنوعی: چون گنجایش دنیا و مکان محدود بود، آنجا را محل و جایگاه دیگری قرار دادند.
غوطه ور گشتند در بحر فنا
سر برآوردند از ملک بقا
هوش مصنوعی: در دریاى زوال فرو رفتند، اما از سرزمین جاودانگی سر برآوردند.
این عدم باشد گلستان ارم
گر عدم اینست قربان عدم
هوش مصنوعی: این دنیا اگر به شکل عدم باشد، بهشت ارم نیز همینطور خواهد بود. اگر عدم واقعا چنین است، من برای آنعدم قربانی میشوم.
کاش من هم اندر آنجا بودمی
راه و رسم این عدم پیمودمی
هوش مصنوعی: ای کاش من هم در آن دنیا بودم و راه و رسم این نبودن را تجربه میکردم.
زندگی خواهی برو معدوم باش
ورنه ز آب زندگی محروم باش
هوش مصنوعی: اگر میخواهی زندگیات واقعا پر معنى باشد، باید صفات منفی و رنجشها را کنار بگذاری و خودت را از این دنیا دور کنی. در غیر این صورت، از بهرهمندی واقعی از زندگی و شادیها باز میمانی.
هست اگر آنست تو خود چیستی
در حقیقت پیش او فانیستی
هوش مصنوعی: اگر وجود دارد، پس تو در واقع چه کسی هستی؟ در حقیقت، در حضور او، تو ناپدید شدهای.